به گزارش ایکنا از همدان، شهید «رضا صفدریان» نوزدهم تیرماه سال ۱۳۴۶ در شهرستان همدان و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش محمد نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت و در این راه از هیچ کمک و اقدامی فروگذار نکرد، بهعنوان پاسدار راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. هفتم مهرماه سال ۱۳۶۶ در سن ۲۰ سالگی در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر انفجار خمپاره دشمن بعثی به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. در وصیتنامه این شهید آمده است:
«بسم الله الرحمن الرحيم
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ
نپنداريد آنان كه که در راه خدا كشته شدند مردگانند بلكه از زندگانند و در نزد خداى خويش روزى خوارند و شادند به آنچه كه خدا از فضل خود به ايشان ارزانى داشته است و به آن مؤمنان كه هنوز به آنها نپيوستهاند و بعد در پى آنان به آخرت خواهند شتافت مژده ميدهند كه هيچ بيم و ترسى نداشته و اندوهگين مباشيد.
با نام خدا و با ياد انبيائش و با سلام به رهبر كبير انقلاب، نجاتدهنده امت اسلامى و با سلام بر حافظان انقلابش و با سلام بر شهيدان زنده. «در مسلخ عشق جز نكو را نكشند، روبه صفتان زشت خو را نكشند، گر عاشق صادقى ز مردن مهراس، مردار بود هر آنكه او را نكشند، در حجله عشق بىكفن بايد رفت، دلسوخته پاره پاره تن بايد رفت، از جان بگذر كه در سرا پرده دوست، فارغ ز سر و دست و بدن بايد رفت.»
بارها وصيتنامهام را نوشتهام به اين اميد كه ديگر زنده باز نگردم ولى چه كارى مىتوان كرد كه سعادت شهادت نصيب من نگشت. اميدوارم كه خداوند اين بار توفيق شهادت در راهش را نصيبم گرداند.
اى پدر و مادر عزيز اميدوارم كه سلام من را بپذيريد و مرا ببخشيد كه سالها باعث رنج و زحمت شما بودم و نتوانستم حقوق شما را ادا كنم و از شما مىخواهم كه مرا حلال كنيد و از برادرانم به خصوص مجيد هم طلب حلاليت مىكنم كه نتوانستم براى او برادر خوبى باشم و از او مىخواهم كه از وحيد و امير به خوبى مواظبت كند و از امام دفاع كند.
در اينجا لازم مىدانم كه من هم قسمتى از وصيت دوست عزيزم شهيد على جباريان را كه در وصيتنامهاش نوشته بود بنويسم كه اگر فيض شهادت نصيبم گشت، آنان كه پيرو خط سرخ امام خمينى نيستند و به ولايت او اعتقاد ندارند بر من نگريند و بر جنازه من حاضر نشوند، اگر جنازهام به دست شما رسيد.
و در اينجا بايد بگويم كه من خودم به خاطر هدفى كه داشتم و به خاطر راهى كه شناخته بودم به اينجا پا نهادم و نه اينكه كسى من را به اينجا بياورد و يا اينكه كسى من را به زور آورده باشد و براى اينكه كسى كه زندگیاش هدفدار باشد بايد در جهت هدفش عمل كند.
و نكتهاى كه لازم است بگويم اين است كه مبادا جبههها خالى بماند و مبادا امام را تنها بگذاريد. جبهه بهترين جایى است كه انسان ساخته مىشود و نزديكترين جا به خداست. اى جوانان مبادا كه به خاطر كشته شدن به جبهه نيایيد و از آن فرار كنيد، زيرا انسان هر جا كه باشد مرگ فرا مىرسد پس بهتر آن است كه مرگ در راه خدا را به مرگ طبيعى ترجيح بدهيم.
صداى چاوشان مردن آيد/ به گوشم هاى و هوى رفتن آيد/ عزيزان مىروند نوبت به نوبت/ خوش آن روزى كه نوبت بر من آيد
و در آخر از تمام دوستان، آشنايان، فاميل و معلمان عزيز طلب حلاليت مىكنم كه نتوانستم حق آنها را ادا كنم.
والسلام.
رضا صفدریان، 21 اسفند 1365»
انتهای پیام