شهید قاسم صاعدوصال در 28 اسفندماه سال 1344 در روستای بابانظر شهرستان رزن از توابع استان همدان به دنیا آمد. پدرش محمد نبی نام داشت، پس از سپری کردن تحصیلات ابتدایی، به علت مشکلات خانوادگی ترک تحصیل کرد، اما همواره دل بیقرارش تشنه کمال و تعالی بود.
در راه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقشی فعالی داشت؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان یکی از نیروهای مخلص در پایگاه مقاومت روستا فعالیت میکرد، در سال 1361 به اتفاق دوستانش عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و در سال 1362 بهعنوان پاسدار وظیفه دوران سربازی را سپری کرد. در سال 1364 به حوزه علمیه رفت و در مدت دو سال مقدمات و حاشیه را به اتمام رساند.
چندین بار با قرارگاه رمضان به عملیات برونمرزی رفت، سرانجام در کنار سپاهیان محمد(ص) همگام با برادرش در عملیات نصر 4 حضور پیدا کرد و در ششم تیرماه سال 1366پس از مبارزهای قهرمانانه به آرزوی قلبیاش یعنی شهادت رسید.
قبل از عملیات به دوستانش گفته بود «این بار اگر خدا قبول کند یقین دارم شهادت نصیبم خواهد شد. خودم خوابش را دیدهام» و در همان روز شهادت به بچهها میگوید «برویم چند تا عکس یادگاری بگیریم.» در وصیتنامه این شهید آمده است:
«بسم ربالشهدا و الصديقين
به نام خدايى كه با ياد او انسانها متقى و قلبها آرام میگيرد و به نام خداى شهيدان، شهيدايی كه با شهادتشان از زندان آزاد میشوند چون امام موسى بن جعفر(ع) میفرمايد كه «الدنيا سجن المؤمن و جنته الكافر»؛ يعنى دنيا براى مؤمن زندان و براى كافر بهشت است و به خانهشان میرسيدند.
سپاس خداى را كه هيچ كس مأيوس از رحمت او نيست و او را سپاس میگذارم كه مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده است. خدايا تو نيز میدانى كه من فقط براى رضاى تو و براى متعال شدن خودم در اين راه قدم گذاشتم و اين بزرگترين افتخارى است براى من كه در چنين زمانی زيست مىكنم و افتخار والاتر كه موقعيت حساس و تحت رهبرى چنين امامی به جهاد با كفار مشغولم و چه زيبا و دوستداشتنى است كه خالصانه در راه آن قدم برداشتن و آرزوى ديرينه رسيدن و ترديدى نيست كه اين آرزو به درجه والاى انسانيت رسيدن يعنى شهادت است.
و چه زشت و ناپسند است زمانی كه خداوند در جهاد را باز كرده و جنگى ميان اسلام و كفر بهوجود آمده باشد و اسلام احتياج به رزمنده داشته باشد، انسان و آدمى از رفتن به جهاد امتناع كند. در خانه و ميان لحاف بميرد كه بنده هميشه از اينگونه مردن هراسى داشتم و دارم، زيرا دنيا محل گذر است و لذات دنياى زودگذر و اصولا دنيا رو به فناست پس چه بهتر كه فرزند آخرت باشم بگذار سوراخ سوراخمان كنند، بگذار سينههايمان آماج رگبار دشمن باشد تا روشنفكران و ناآگاهان بدانند كه از ايمان و عقيده خود دست بر نمیداريم.
اى پدر و مادر عزيزم از اينكه نتوانستم جبران زحمات طاقتفرساى شما را بنمايم معذرت مىخواهم و اميدوارم كه حقير را به بزرگى خود ببخشيد. به خود میبالم كه در چنين خانوادهاى بزرگ شدهام، سلام گرم و صميمانه به شما پدر و مادر و برادران عزيزم میرسانم و اميدوارم كه انشاءالله مرا عفو كنيد و براى من از خدا طلب مغفرت کنید.
اما پيامم به شما عزيزان و دوستان اين است كه در شهادت من اگر خدا نصيب كرد بىتابى نكنيد، نمیگويم گريه نكنيد براى اينكه گريه براى شهيد ثواب دارد، اما عرض مىكنم كه اگر براى من گريه كرديد در عامه مردم گريه نكنيد و بىتابى نكنيد زيرا از ناراحتى شما دوستان ناراحت و دشمنان خوشحال میشوند. بنده از اينكه دشمنان خوشحال و دوستان ناراحت باشند خيلى ناراحت بوده و هستم و اميدوارم كه با اين كار بنده را ناراحت نكنيد، يعنى با گريه خودتان؛ پيام ديگرم به پدرم اين است كه اگر من شهيد شدم از بنياد شهيد هيچ مزايايى نگيرند و اگر هم گرفتيد يک ريال هم براى شخص من خرج نكنيد براى جبهه بدهيد يا اينكه برای مدرسه روستا و مركز عمومى خرج كنيد.
پيامی كه به برادران عزيز و بزرگوارم دارم اين است كه اسلحه بنده را برگيرند با دشمنان اسلام جنگ كنند و يار مظلومان باشند و در شهادت بنده همانند امام حسين(ع) كه در شهادت برادرش صبر كرد، صبر کنید و از خواهرانم و خواهران دينیام میخواهم كه حجاب اسلامى را رعايت كنند زيرا حجاب شما كوبندهتر از خون من است.
اما پدر عزيز؛ يكى از برادران عزيزم اگر رضايت داشتند آنها را به طلبگى بفرستيد تا سنگر علم و عمل را پر كنند و به مادرم دلدارى دهيد براى اينكه او جوانی خود را ظاهرا از دست داده است. اما پيام مهم كه دارم اين است از امام و قائم مقام رهبرى اطاعت كنيد و به گفتههاى آنها عمل كنيد براى اينكه جز حرف حق چيزى نمیگويند ديگر وقت شريف شما را نمىگيرم. اميدوارم كه خدا به شما صبر عنايت فرمايد و حلالى بنده را از همه بخواهيد.
وصيتى كه دارم اين است كه بر سر قبر من به غير از آن چيزى كه بنياد شهيد میدهد چيز ديگرى درست نكنيد چون اسراف است و بنده هم راضى نيستم چون شهيد مقامش آنقدر والا است كه اين چيزها برايش هيچ است.
الحقير شهيد قاسم صاعدوصال»
انتهای پیام