به گزارش ایکن، مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت آیتالله امینی با موضوع «روحانیت و آزمون قدرت»، ۱۷ خردادماه، با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به صورت مجازی برگزار و از طریق صفحه اینستاگرام انجمن اندیشه و قلم به صورت زنده پخش شد. علی مطهری، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی، در این نشست به ارائه توضیحاتی در باب وجوه تشابه آیتالله امینی و شهید مطهری پرداخت که در ادامه میخوانید؛
زمانی که زندگینامه آیتالله امینی را دیدم، شباهتهایی میان زندگی ایشان و زندگی شهیدمطهری دیدم که به چند مورد اشاره میکنم. ایشان، مرحوم علی آقا شیرازی و مرحوم حاج آقا رحیم ارباب را درک کرده بودند که هر دو، معلمان اخلاقی بزرگی بودند و قطعاً در شخصیتشان تأثیر داشته است. شهید مطهری هم از این دو به بزرگی یاد میکنند. کسی که پای درس اینها بوده است، بهرههای فراوانی برده و دیگر اینکه مرحوم آیتالله امینی صرفاً به فقه و اصول نپرداختند، بلکه فلسفه را نیز پیگیری کردند و پای درس علامه طباطبایی نیز بودند، هرچند که از شاگردانی بودند که بعد از دورههای اول به این درس ملحق شدند.
یک وجه مشترک ایشان با شهید مطهری، فارسینویسی و سادهنویسیشان است که امتیاز مهمی برای علما محسوب میشود. کمتر علمایی حاضرند که تنازل کنند و به زبان مردم بنویسند و بگویند؛ لذا گاهی اوقات دچار تکلفاتی میشوند، اما ایشان ابایی نداشت که خیلی ساده و فارسی بنویسد و از اظهار فضل نیز خودداری میکرد. توجه به میزان تأثیر یک کار بر مردم و جامعه را مدنظر قرار میداد تا اینکه بخواهد ببیند این کار درجه علمیاش را نشان میدهد یا نمیدهد.
میدید که چقدر در جامعه یک کار تأثیرگذار است، همان را پی میگرفت. شهید مطهری نیز این گونه بودند و توجهی به جایگاه خود نداشتند که با نوشتن یک اثر جایگاهش بالا میرود یا پایین. ایشان در میان دیگر کتبشان، «داستان راستان» هم مینویسند و برخی هم به ایشان اعتراض میکنند. کتب آیتالله امینی نیز به درد عموم میخورد و با زبان روان است که امتیاز خوبی برای یک عالم محسوب میشود. مانند کتاب آیین همسرداری و یا انتخاب همسر و دیگر کتب که این ویژگی را دارند.
یکی دیگر از وجوه مشترک ایشان با شهید مطهری، روش معتدل ایشان است. ایشان میفرمودند که در تعریف و تمجید از شخصیتهای روحانی سعی کردهاند از مرز حق تجاوز نکنم که بسیار مسئله مهمی است و گاهی انسانها جَوزده میشوند و یک مرتبه در تعریف و تمجید از یک شخصیت اجتماعی و سیاسی دچار تملق میشوند یا در انتقاد از شخصیتها دچار انحراف میشوند، اما ایشان میگویند که تلاش میکردند که این اعتدال را رعایت کنند.
مسئله دیگر، سادهزیستی است که همه به این نکته اعتراف میکنند؛ خودم چند بار ایشان را در قم دیدم که پاکت میوهای دستشان است و به سمت منزل میروند و هیچ تعیّن و تکلفی نداشتند و موجب شد که انسانی دوستداشتنی باشند و در صحبتهای ایشان دیدم که میگویند از شهید مطهری و آیتالله منتظری تأثیر پذیرفتم.
ایشان به مسئله پاسخ به سوالات و شبهات عنایت ویژهای داشت و سفرهای بسیاری را نیز انجام داد یا اینکه روی مسئله فقه سیاسی بسیار تأکید کرد و به موضوعِ ورود حوزه به پژوهشهای علمیِ مورد نیاز حکومت بعد از پیروزی انقلاب توجه کرد و میگفت که حوزه باید بخشی از تلاشش را بر پژوهشهای علمی در مورد مسائل مورد نیاز حکومت اسلامی متمرکز کند. هیچ وقت هم ایشان گرفتار سیاستزدگی نشد و در جایی که دید چیزی بر او تحمیل میشود، قبول نمیکرد. مثلاً از جامعه مدرسین حوزه علمیه در یک زمانی انصراف میدهند.
اما یک بحث دیگر مسئله تأثیر قدرت بر مواضع سیاسی و اجتماعی روحانیت است که موضوع مهمی محسوب میشود و با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نیز ارتباطی را پیدا میکند. بالاخره حیات روحانیون قبل از انقلاب، با بعد از انقلاب به طور طبیعی تفاوتهایی پیدا کرده و ممکن است دچار آسیبهایی هم شده باشد و مزایایی هم داشته باشد و ممکن است نواقصی پیدا کرده باشد که نیاز به بررسی دارد. بنابراین باید ماهیت روحانیت شیعه را درست بشناسیم که ببینیم ویژگی روحانیت شیعه چیست.
از زبان شهیدمطهری این را بیان میکنم که ایشان میفرمود ویژگی اصلی روحانیت شیعه، استقلال از دولتهاست و به همین دلیل، قدرت ایجاد حرکتهای اجتماعی را داشته است. چون کنار مردم و مقابل دولتها بوده و دولتها را امر به معروف و نهی از منکر میکرده و از حقوق مردم نیز دفاع میکرده است، اما در مقابل، دچار یک نوع عوامزدگی هم بوده، چون متکی به مردم مخصوصاً از حیث ارتزاق متکی به مردم بوده و در مبارزه با نقاط ضعف جامعه دچار ناتوانی بوده است و نمیتوانسته با نقاط ضعف جامعه مبارزه کند.
برخلاف روحانیت اهل سنت که وابسته به دولتهاست و قدرت ایجاد حرکت اجتماعی را ندارد، اما در مقابل، دچار عوامزدگی هم نیست و میتواند با برخی از نقاط ضعف جامعه مبارزه کند، چون از حیث معیشت وابستگی به توده مردم ندارد؛ لذا شما میبینید که همیشه روحانیت اهل سنت وابسته به حکومتها بوده است. رابطه شیخ محمود شلتوت را با جمال عبدالناصر ببینید که مجبور است عکس جمال را روی میز داشته باشد، اما در مقابل رفتار میرزای قمی با فتحعلی شاه را نیز مشاهده کنید.
علیرغم اینکه در میان اهل سنت سخن از اصلاح زیاد بوده، اما حرکتهای اصلاحی شیعه بیشتر بوده و دلیلش نیز فرهنگ انقلابی شیعه است. سیره امام علی(ع) و ائمه(ع) به اصل جهاد و امر به معروف و نهی از منکر توجه داشته است. اینها یک فرهنگ انقلابی را در شیعه ایجاد کرده و نکته دیگر اینکه اساساً روحانیت شیعه در تضاد با قدرتهای حاکمه بوده است.
شهید مطهری میگوید که روحانیت شیعی، از نظر معنوی متکی به خدا و از نظر روابط اجتماعی متکی به مردم بوده است و هیچ وقت متکی به دولتها نبوده است؛ لذا شهید مطهری بعد از انقلاب تأکید دارد که روحانیت استقلالش از دولتها را حفظ کند و همچنان در انقلاب اسلامی روحانیون، مگر به اضطرار پُست دولتی را باید بپذیرند که یک مدیر و مسئول غیرروحانی وجود نداشته باشد.
شهید مطهری کار اصلی روحانیت را نظارت میداند و میگوید که ولایت فقیه ولایتی ایدئولوژیک و فقیه بر جامعه ناظر است تا جامعه از مسیر اسلام خارج نشود و ولی فقیه یک نظارت ایدئولوژیک بر جامعه دارد. جنبه هدایتی برای این دارد که همچنان در کنار مردم باقی بماند. این تأکیدی بوده که شهیدمطهری داشتند که روحانیون پُستهای دولتی نگیرند و این سِمت نظارتی را حفظ کنند.
انتهای پیام