به گزارش ایکنا، محمدتقی فیاضبخش؛ کارشناس دین و مفسر قرآن 26 اسفندماه در نشست علمی «مبانی استفاده علمی و نظریهسازی براساس قرآن کریم با تأکید بر اخلاق قرآنی» که از سوی مدرسه اخلاقپژوهی روشمند و با همکاری انجمن معارف دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد با بیان اینکه اخلاق یک اصطلاح عرفی دارد که در کتب اخلاقی هم به آن اشاره میکنند، گفت: اخلاق یک وصف و کیف نفسانی در کنار سایر کیفها و وصفهای نفسانی است که شخص در ارتباط با نفس خود در آن جهت میتواند یک ادراکی را داشته باشد؛ مثلا نفس انسان یک جهت قدرت در مراتب بالا دارد و در مراتب پایین هم یکسری صفات نفسانی دیگری دارد از جمله میگویند اخلاق؛ اگر کسی صادق و امانتدار باشد و وفای به عهد بکند او را متخلق به اخلاق حسنه میدانند و اگر یکسری رذایل اخلاقی داشته باشد خواهند گفت این انسان و نفس او متخلق به رذایل اخلاقی است.
فیاضبخش افزود: از نگاه قرآن کریم، مسئله خیلی فرق دارد و موضوعله اخلاق، فاصله از موضوعله عرفی خواهد گرفت و نگاه ما به مباحث اخلاقی در قرآن تغییر خواهد کرد؛ توضیح اینکه در آیات قرآن کریم، فرموده است ما انسان را بر فطرت توحید آفریدهایم و ذات و جوهره او را بر این اساس خلق کردهایم؛ آیه 30 سوره مبارکه بقره، آیه 172 سوره اعراف و آیات فراوان دیگر همه به خوبی مؤید این مسئله هستند؛ مثلا در آیه 30 بقره انسان به عنوان خلیفه مطرح میشود. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ.
فیاضبخش ادامه داد: گویی کینونت ذاتی انسان ولو به صورت بالقوه با مقام خلافت عجین شده است و در سوره اعراف وقتی سخن از بنیآدم به میان آمده فرموده است: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ؛ گویی انسان وقتی به ذات و فطرت خود بدون هرگونه حجاب دنیایی توجه کند بلافاصله کلمه توحید را در درون و فطرت خود مشاهده میکند؛ این نگاه قرآنی به انسان است یعنی روح و ذات انسان گویی با کلمه توحید و ولایت و حقیقت ولایت عجین شده است لذا وقتی در مورد اخلاق سخن میگوییم، هو الرزاق، هو المتین، و در یک قاعده کلی والله هو الخیر است؛ یعنی اگر خدا مجمع همه فضایل و کمالات توحیدی است پس طبیعی است فطرت و ذات انسان ذاتا با اخلاق به عنوان مجمع همه فضایل توحیدی عجین است.
وی با تاکید بر اینکه اخلاق، فطرت و ذات توحیدی انسان است، اظهار کرد: اگر بخواهیم ضد اخلاق را در انسان تعریف کنیم تجلی شیطنت و ظهور شیطنت شیطان در نفس اماره انسان است؛ بنابراین از بحث اخلاق قرآنی چند نکته به دست میآید. ما معتقدیم قرآن، پیامآور توحید است. قرآن بیانگر دین اسلام است و همه معارف توحیدی و دینی در قرآن تبیین شده است و پیامبر(ص) و ائمه تبیان آن هستند وگرنه قرآن کریم همه چیز را به صورت غیرتفصیلی برای ما بیان کرده است؛ گویی قرآن، دین و انسان و کلمه توحید و ظهور آن در اخلاق همه در یک بسته جمع هستند و انسان جامع همه فضایل وجودی، اخلاقی و ارزشی است.
فیاضبخش با بیان اینکه اگر فطرت انسان به فعلیت تام رسیده باشد اینگونه توصیف میشود، اظهار کرد: حضرات معصومین(ع) و انبیاء به این درجه رسیدهاند و در مراتب پایینتر کسانی که شبیهتر به آنان هستند؛ ما نباید قرآن را کتابی در نظر بگیریم که از فقه و فلسفه و عبرتهای تاریخی سخن میگوید و در کنار آن از اخلاق هم صحبت میکند بلکه همه آیات قرآن در یک قاعده کلی، اخلاق است.
وی افزود: این کتاب و دین و فطرت بر کتاب و ادیان دیگر قیم است به شرط آن که در مسیر قرآن کریم قرار بگیرد. بنابراین روایت شریفه پیامبر(ص) که فرمودند: ان هذا القرآن مادبه الله و تعلموا من مادبه ماستطعتم. این قرآن، سفره گسترده پروردگار در همه امور است؛ قرآن سفره انسانیت و انسان کامل است و همه فضایل انسانی و ارزشها در این کتاب جمع است و گویی قرآن سفره حقیقت انسانیت است؛ البته «مادبه» در حقیقت، ادب کردن است یعنی قرآن، ادب الهی است لذا همه آن اخلاق است و پیامبر(ص) هم فرمودند از این سفره گسترده اخلاق و ادب الهی تا جایی که میتوانید در زندگی بهره ببرید.
این کارشناس دین با بیان اینکه سراسر آیات قرآن کریم یعنی چه آیات اعتقادی و توحیدی و چه سایر آیات، اخلاقی است، گفت: در بحث اعتقادات، قرآن کریم باعث تربیت توحیدی واعتقادی ما میشود؛ به تعبیر علامه طباطبایی، انسان کامل، جلوه توحید است به این ترتیب که اگر بنا بود به فرض خدا در مقام یک انسان بر ما تجلی یابد در مقام ولایت متجلی میشد؛ پس معنایش این است؛ همانطور که فضایل توحیدی در قلب ما، ما را به عنوان یک انسان موحد در اخلاقیات و اعتقادات اظهار میکند اگر رذایل اخلاقی و برخی شیطنتها شکل بگیرد باز چهره، چهره انسان است ولی رفتار و منش و گفتار و ... جلوات شیطانی خواهد شد. پس معلوم است اگر به آیات اعتقادی برخورد کنیم گویی میخواهیم جلوات توحیدی را با اعتقاداتمان تمرین میکنیم و اگر با آیات تاریخی قرآن مانند فرعون، قارون و ... برخورد کنیم باز گویی جلوات ظهور کفر را در درون انسان در قالب داستان میبینیم و وقتی سخن از آیات فقهی و آیاتالاحکام است اخلاقیات را در عمل تمرین میکنیم.
وی افزود: نماز اظهار ادب بندگی در قالبی است که خدا برای ما تشریح کرده است؛ وقتی سراغ آیات بهشت و جهنم میرویم باز همه اخلاق است یعنی چه کنیم وارد بهشت شویم و چه کنیم که از جهنم فاصل بگیریم لذا سراسر آیات قرآن، اخلاقی است و دیگر نباید گفت کدام آیه فقهی، اخلاقی، فلسفی و ... است بلکه همه آیات، اخلاقی است زیرا موضوعله اخلاق، حقیقت و کینونت انسانی است و قرآن هم تبیان حقیقت انسانیت است پس اخلاق، گویی سراسر آیات است. امام خمینی در کتاب آدابالصلوه وقتی بحث قرائت نماز مطرح است فرمودند که قرآن نه کتاب فقهی، ادبی و عرفانی و ... است و در عین حال همه اینها را در بردارد.
فیاضبخش افزود: آیه 120 سوره مبارکه انعام فرموده است؛ وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُوا يَقْتَرِفُونَ؛ باطن و ظاهر گناه و اثم را رها کنید زیرا گناه، شما را میسازد. فرموده است: ان الذین یکسبون در حالی که در فارسی میگوییم یعملون الاثم ولی فرموده است یکسبون یعنی کسب میکنید و گناه شما را میسازد. به زودی چیزی را که در آن فرو رفتهاند خواهند دید چه بلایی بر سر آنان آمده است. فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ؛ یعنی در دنیا مدت اندکی خوش به شهوات و خوشی خواهید بود ولی در آخرت بسیار گریه خواهید کرد و این جزای کاری است که میکنید؛ بنابراین در فرهنگ قرآن نکته مهم آن است که انسان با اخلاقیات خود، آرامآرام خودش را میسازد و اگر رذایل را انتخاب کند خود را به صورت مجمعی از رذایل خواهد ساخت و برعکس.
وی اظهار کرد: بر این مبنا اصولا در فرهنگ اخلاقی ما گفتهاند این تعریف که الانسان حیوان ناطق، تعریف ناقصی است؛ ملاصدرا و ملامحسن فیض کاشانی و علامه طباطبایی و قبل از ایشان، دیگران همگی اذعان دارند که انسان به عنوان حیوان ناطق نوع متوسط است و براساس فرهنگ قرآن کریم بسیاری از انسانها، انسان نیستند و حیوان و از حیوان بدترند؛ کالانعام بل هم اضل. البته با اخلاق دینی خود را میسازد لذا علامه طباطبایی در تعریف انسان آورد: الانسان حیوان ناطق موحد مسلم و متخلق ...؛ بنابراین این نگاه جدیدی از اخلاق را به ما میدهد؛ لذا وقتی آن فرد نزد امام رفت و طلب علم توحید کرد فرمودند؛ علم توحیدی یک حقیقت وجودی است که خداوند به هر انسانی بخواهد میدهد و در حقیقت نوری در فطرت انسان است و انسان با بندگی و رعایت ادب بندگی این نور را به دست خواهد آورد.
وی افزود: اگر موضوعله اخلاق، نفس انسانی است، این نفس دائما با تخلق به اخلاقیات حقیقت خود را میسازد؛ بر این اساس، نفس ذومراتب است لذا اخلاق هم ذومراتب است بنابراین باید ببینیم گزارههای اخلاقی و اعتقادی کدام مرتبه از اخلاق را نسبت به مرتبه نفس انسان القاء میکنند؛ انسانهای عادی چون معمولا با نفس اماره خود زندگی میکنند (البته نفس اماره هم فقط نفسی نیست که انسان را به گناه ترغیب کند بلکه مدیریت زندگی دنیوی انسان در گرو وجود این مرتبه است و باعث تشکیل خانواده و کسب علم و ... میشود) اما مهم مدیریت این مرتبه از نفس است زیرا اگر مدیریت نشود معرکه شیطان قرار خواهد گرفت.
این مفسر قرآن با بیان اینکه آیات اخلاقی، پیمانهای بالاتر اخلاقی را برای ما به ارمغان میآورند، تصریح کرد: عهد ما با خدا، امتثال فرامین خداوند برای قیامت است؛ گویی انسان یتیم را اداره میکند تا آثار آن را در قیامت ببیند در عین اینکه در دنیا هم میبیند لذا خدا اسلام و ایمان را ذومراتب بیان کرده است؛ اسلام و ایمان در مرتبه نفس اماره، اسلام و ایمان اصغر است که در سوره حجرت بیان شد زیرا اعراب گفتند ما ایمان آوردیم ولی خدا فرمود اینها اسلام آوردهاند و نه ایمان یعنی مسلمان است و نماز میخواند و کار عبادی انجام میدهد ولی حضور قلبی و دغدغه امتثال دستور خدا را ندارد بلکه از روی عادت و سنت خانوادگی آن را انجام میدهد. در مرتبه بالاتر ایمان اکبر است یعنی خدا به مؤمنان هم دستور میدهد ایمان بیاورید یعنی اخلاق در این قاعده میشود آن چه که ما را برای ابدیت میسازد یا نابود میکند.
انتهای پیام