به گزارش ایکنا، نشست «مسئله حجاب و عدالت جنسیتی» ظهر امروز دوم اسفندماه با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین مهدی شجریان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در محل پژوهشگاه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
مقصود من از حجاب، تکلیف شرعی پوشش حداکثری برای بانوان است. در این تعریف سه قید وجود دارد؛ اولا حجاب در این تعریف تکلیف شرعی است، ثانیا این تکلیف، یک تکلیف حداکثری است. برخی فقها حجاب را به معنی پوشش کامل تمام بدن زن تعریف میکنند یعنی وجه و کفین را هم استثنا نمیکنند ولی برخی فقها وجه و کفین را استثنا کردند. چرا حداکثری است؟ چون در برابر این تکلیف، مردان تکلیف حداقلی دارند. قید سوم تعریف قید بانوان است. این مقدار از تکلیف شرعی حداکثری در فقه ما مختص بانوان است و مردان چنین تکلیفی ندارند.
مطلب دوم تعریف عدالت جنسیتی است. مقصود من از عدالت جنسیتی تخصیص حقوق و تکالیف حکیمانه به زنان و مردان است. پژوهشگران علوم اجتماعی دو تعریف از عدالت دارند؛ گاهی عدالت در مقام ثبوت و گاه عدالت در مقام ادراک و فهم. اینکه میگوییم برابری شرط عدالت نیست؛ در مقام ثبوت است منتهی در حوزه عدالت ادراکی اصل بر برابری است یعنی نابرابری نیازمند توجیه است. اگر نتوانیم نابرابری را توجیه کنیم ذهن ما در مرتبه ادراکی بیعدالتی را فهم میکند. بنابراین اینکه میگوییم در عدالت واقعی برابری نداریم را نمیتوانیم به عدالت ادراکی سرریز کنیم. ممکن است سوال شود این ادعا از کجا است؟ حجم گسترده پژوهشهایی که پیرامون نابرابریها شکل گرفته این ادعا را ثابت میکند که نابرابری خلاف اصل است والا این مقدار کار پژوهشی لازم نبود.
ادعای بنده این است در سطح واقعی در عدالت جنسیتی نه اصل بر برابری است و نه اصل بر نابرابری است، عدالت گاه با برابری محقق میشود گاه با نابرابری محقق میشود ولی در سطح ادراکی ما اصل داریم و اصل با برابری است و اگر برابری نبود و نابرابری بود باید توجیه شود چون اگر توجیه نشود انسان ادراک بیعدالتی خواهد کرد ولو این بیعدالتی مطابق با واقع نباشد.
حالا که مقصود از حجاب و عدالت مشخص شد میتوانیم مسئله نشست را بازخوانی کنیم. مسئله این است آیا حجاب فقهی بانوان با عدالت جنسیتی در سطح واقعی و سطح ادراکی سازگار هست یا نه؟ بنده گمان میکنم در قبال این مسئله دو رویکرد و پاسخ کلان وجود دارد. پاسخ اول پاسخ فقیهان است و پاسخ دوم پاسخ متکلمان. اگر با رویکرد فقیهان جلو بیاییم فقیهان چه پاسخی به این مسئله دارند؟ از نظر فقها این مسئله در سطح واقعی قطعا عادلانه است چون ما در این تمایزات مکلف به دلیل هستیم نه مکلف به علت، یعنی باید بر اساس دلیل فتوا دهیم و عمل کنیم و دیگر مهم نیست فتوای من با فهم من از عدالت و ظلم منطبق باشد یا خیر چون عقل دسترسی به ملاک احکام شرعیه ندارد. پس این مسئله در سطح واقعی برای فقیهان مسئله نیست. از نظر فقها در سطح ادراکی هم شما مکلف به رعایت شرع هستید و حق ندارید در قبال چیزی که از آیه و روایت فهم شده است یک فهم شخصی را علم کنید.
رویکرد دوم رویکرد متکلمان است. آیا در رویکرد کلامی که تلاش میکند حجاب بانوان را توجیه کند در حوزه عدالت واقعی موفق میشویم یا نمیشویم. پاسخ متکلمان منفی است. فوایدی که برای حجاب ذکر میشود عمدتا در سه حوزه فواید فردی، خانوادگی و اجتماعی است. فایده فردی حجاب این است که حجاب موجب آرامش است. فایده خانوادگی حجاب این است که اگر برهنگی رواج پیدا کند آستانه رضایتمندی جنسی مخدوش میشود و امکان بسندگی مرد به زن و زن به مرد منتفی میشود. در حوزه اجتماع هم اگر برهنگی را رواج دهیم روابط اجتماعی به سمت شهوترانی میرود. متکلمان اینجا دقیق سخن گفتند؛ گفتند این مواردی که ذکر شد علت وجوب حجاب نیست نهایتا حکمت است. علت یک ضابطه واقعی منضبط است که حدود حکم را تعیین میکند. واقعا اگر بخشی از موی یک زن بیرون باشد این تبعات منفی را به همراه خواهد داشت؟ خیر، بنابراین اینها حکمت است نه علت، یعنی غالب موارد را توجیه میکند نه تمام موارد را.
نکته مهم دیگر این است؛ فوایدی که در پژوهشها برای حجاب ذکر میشود اولا و بالذات فایده عفاف هستند نه حجاب. حجاب از آن جهت که مصداق عفاف است مفید این فواید است و ما وساطت حجاب را ندیدیم. ما باید عفاف و حجاب را کاملا مرزبندی کنیم، کاری که در پیشینه پژوهشی ما اتفاق نیفتاده است و این دو همواره به هم عطف میشوند. با این مرور میخواهم نشان دهم نمیتوانیم با توجیهات عفاف، تمام مصادیق حجاب را توجیه کنیم. بین عفاف و حجاب از هفت جهت تفاوت وجود دارد؛ اول تفاوت ماهوی، چون حجاب تکلیف شرعی بیرونی است ولی عفت فضیلت اخلاقی درونی است. تفاوت دوم، تفاوت در دایره مکلفین است. در فقه تمام زنان مکلف به رفتار عفیفانه هستند ولی تمام زنان مکلف به حجاب نیستند. حجاب یک تکلیف شرعی پر از استثنا است ولی عفاف اینگونه نیست. تفاوت سوم تفاوت در ملاک تشخیص است ما میتوانیم برای حجاب حد و مرز تعیین کنیم ولی نمیتوانیم برای عفاف ملاک مشخصی بیان کنیم.
تفاوت بعدی تفاوت در دایره مصادیق خارجی است. تفاوت پنجم در چرایی و توجیه است. تفاوت ششم، تفاوت در تکلیف فردی و اجتماعی است و تفاوت هفتم تفاوت در اختصاص به زنان است چون حجاب شرعی مختص زنان است ولی عفاف مختص مردان و زنان است.
حرف آخر من این است ظرفیتی که ما در توجیه حجاب از آن غفلت کردیم تکیه به تعبد شرعی است. ما نمیتوانیم همه مصادیق حجاب را با توجیهات رایج توجیه کنیم ولی میتوانیم با تعبد شرعی آنها را توجیه کنیم.
انتهای پیام