حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی پاکدل، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در گفتوگو با ایکنا با بیان اینکه برخی فرقهها و جریانات کنونی مانند دالایی لاما گرچه ممکن است چهره جدیدی داشته باشند، ریشه سنتی و کهن دارند، گفت: به فرقهای انحرافی میگوییم که جریاناتی ساختگی یعنی معارفی را فراهم کرده باشند که غیر از معارف انبیاء و ائمه(ع) باشد.
وی افزود: انبیاء وقتی معارف الهی را میآورند، همواره در طول تاریخ ـ با توجه به قسمی که شیطان یاد کرد که همه ابنای بشر را به اغوا میکشاند مگر انسانهای مخلص را ـ بدلی برای آن ایجاد کردهاند، یعنی جریاناتی با تحریک شیطان ایجاد شده است و میشوند که معارف انبیاء را شبیهسازی و راه ترویج آن را با دشواری مواجه میکنند.
پاکدل با بیان اینکه دشمنان آشکار مانند فرعون و یهود شمشیر به دست به راحتی قابل شناسایی هستند، ولی جریانات عرفانگرا و ساختگی دیرتر شناسایی میشوند، تصریح کرد: این فاز بلندمدت و تأثیر آن هم عمیقتر و بنیادیتر است، زیرا این افراد با لباس دین و به اسم و نام و شخصیتهای دینی اقدام به نوآوری و شبیهسازی در دین میکنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه یکی از نمونههای بارز این مسئله در قرآن کریم، سامری در قوم موسی(ع) است، تصریح کرد: امثال سامری با رویکرد باطنگرایی، تأویلگرایی و عرفان ساختگی، شبیهسازی در معارف دینی را دنبال میکنند؛ نمونه دیگر بلعم باعوراست که در لوای چهرهای مقدس، که البته تا قبل از انحراف مقدس هم بود، دست به کار شد. در واقع، شیطان از طریق همین افراد به گمراهی دیگران میپردازد.
وی با بیان اینکه در اسلام هم این مسائل تاریخی تکرارشده است، گفت: پیامبر(ص) فرمودند حوادث امتهای گذشته در امت من هم رخ میدهد که در برخی افراد هم رخ داد؛ بنابراین باید این جریانات چراغ خاموش را شناسایی کنیم؛ فرعونشناسی هنر نیست، بلکه سامریشناسی مهم است، زیرا در ایام رویارویی آشکار، انسانها مقاومتر و دینداران محکمتر میشوند، ولی وقتی کسی با لباس دین، عرفان و باطنگرایی به میدان بیاید، ریشهکنکننده آموزههای دینی است.
پاکدل با بیان اینکه تصوف از اواخر قرن اول شروع شد و به بلندای تاریخ اسلام پیشینه دارد، اظهار کرد: برخی برخورد منفعلانه با تصوف دارند و وقتی شورش و رفتاری خطرناک از سوی این گروه رخ میدهد، خطر آن را جدی میگیرند، مانند آنچه در چند سال اخیر در منطقه پاسداران تهران رخ داد، ولی برای نقد یک فرقه باید تبارشناسی و ریشههای فکری و تاریخی و اعتقادی آن را شناسایی کنیم و برخورد متناسب با آن داشته باشیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه تصوف مولود یک بستر است، بستری که در ادبیات عرفانی رشد یافته است، بیان کرد: تعابیری مانند مرید و مراد، تبعیت مطلق در برابر قطب و ... در ادبیات صوفیانه گذشته و در اشعار شعرای نامی مانند عطار، شمس، مولوی و ... بوده و هست و این اندیشهها نه اندک، بلکه فراوان هستند.
وی افزود: این گروهها چون در برابر اهل بیت(ع) بودهاند برخی واژهها مانند قطب را از متون روایی ما سرقت کردهاند، زیرا شیعه و سنی حدیث ثقلین را قبول دارند و آن را قطب و محور عقائد میدانند. از این رو همواره فقهای شیعه و سنی در برابر این گروه موضعگیری پررنگی داشتهاند؛ امام خمینی(ره) در کتاب ۴۰ حدیث فرمودهاند که صوفیه دزدان اصطلاحات عرفانی و حکما بوده و قطاعالطریق هستند.
پاکدل افزود: فرزندان ما از بچگی در مدارس و کتابهای درسی با این الفاظ مانند مرید و مراد و قطب و ... انس میگیرند؛ واژگانی که اینها از دین گرفته، ولی آن را به تأویل میبرند و حرکت خزنده خود را دنبال میکنند.
وی با بیان اینکه حرکت تصوف، عمیق، خزنده و درازمدت است، اظهار کرد: حرکت آنان درست شبیه موریانهای است که در سالیان متمادی یک درخت را میخورد و ریشه آن را سست میکند.
این محقق و پژوهشگر عرفان اسلامی ادامه داد: در بحث مهدویت، قطب جایگاه امام را دارد، ولی تصوف واژه قطب و امام را به تأویل میبرد و اهدافشان را از این طریق دنبال میکند؛ بیش از ۳۰ فرقه صوفیه داریم که نعمتاللهی، ذهبیه، گنابادی، خاکساریه و صفی علیشاهی و ... نمونهای از آن است؛ در اینجا تأکیدم بر این نکته است که باید این جریانات را بشناسیم؛ برای نمونه فرقه صفی علیشاهی یک جریان فراماسونری به نام انجمن اخوت بودند که طی ده تا ۱۵ سال در حال احیای خود به صورت مخفیانه هستند. همچنین، آخرین قطب ذهبیه که به انگلیس فرار کرد جزء شاخه فرانسه فراماسونریهاست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تاأید کرد: نباید صبر کنیم تا روزی گلستانی پیش بیاید و بعد ببینیم که اینها چقدر تابع اهل بیت(ع) هستند(چون برخی تصور میکنند که صوفیان، شیعه هستند)؛ مهمترین سیستم جذب آنان، سیستم شریعت، طریقت و حقیقت است.
وی در توضیح این بحث ادامه داد: در بحث شریعت، بچهشیعهها و مریدان را با عنوان واجبات دینی و پرهیز از محرمات جذب میکنند و خود را خیلی مقید به این مسائل میدانند و حتی در ابتدا بر تقلید از مراجع هم تأکید فراوانی دارند تا سیستم تقلید را در ذهن افراد محکم کنند و بعد وارد طریقت میشوند.
پاکدل تصریح کرد: به تدریج ارتباط با ماوراء از سوی قطب و مراد را مطرح کرده و بعد هم تبعیت مطلق از مرشد و قطب را به میان میکشانند و حتی کار به جایی میرسد که میگویند وقتی کسی از شریعت وارد طریقت شد باید مطیع محض بوده حتی اگر کار خلاف دین هم از سوی قطب سر بزند. نکته جالب در توجیه این مسئله استناد آنان به داستان موسی و خضر در قرآن کریم است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه این گروه، هر جا به مشکلی برخورد کنند فوراً ماجرای خضر و موسی را به میان میآورند بیان کرد: در این ماجرا وقتی موسی(ع) همراه خضر میشود ایشان کارهایی انجام میدهند که در ذهن موسی(ع) خلاف عقل و انسانیت و شریعت است، ولی در نهایت این خضر است که پیروز شده و میفرماید تو راز این کارهایی که من کردم را نمیدانی؛ اقطاب صوفیه هم از این روش بهره برده و به مریدان خود میگویند اگر میخواهند از طریقت وارد حقیقت شوند راهی جز پیمودن این مسیر ندارند. لذا این روش سبب میشود تا ترفندهای آنان مبنای عقلایی پیدا کند و قابل پذیرش باشد.
پاکدل تصریح کرد: اقطاب صوفیه خود را فانی فی الله و قطب عالم امکان معرفی میکنند و معتقدند که فقط ایشان میتوانند به این مرحله برسند. لذا فرایند شستوشوی مغزی قویای دارند که حتی سبب میشود برخی افراد تحصیلکرده و پزشکان برجسته را جذب خود کنند و کار به جایی میرسد که چنین افرادی حاضرند در برابر قطب بایستند و بر کفشهای او بوسه بزنند، در حالی که اگر کسی درک دینی اندکی داشته باشد، میداند که در اسلام سجده فقط مخصوص خداست و حتی سجده بر پیامبر(ص) و امام معصوم هم جایز نیست.
وی با بیان اینکه فرایند شست و شوی مغزی آنان همانند کارهای داعش است، بیان کرد: نحوه اعتمادسازی آنان آن قدر قوی است که منجر به جذب این افراد میشود و از طرف دیگر از طریق برخی قدرتهایی که با اجنه ارتباط دارند برای جذب پیروان خود زمینهسازی میکنند. این مسائل در کنار تأکید بسیار بر انجام واجبات و ترک محرمات سبب تأثیرگذاری آنان شده است.
پاکدل به مرحله دیگری از فرایند اعتقادی این گروه پرداخت و تصریح کرد: تصوف بحث مهدویت را مطرح و به اسم امام زمان افراد را جذب میکند؛ البته آنان مهدویت شخصیه را قبول ندارند و مهدویت اقطاب را جایگزین آن میکنند؛ در شیعه مهدی(عج) فردی معرفیشده و معین است، ولی این گروه مهدی را نوعیه معرفی و هر فردی را که بتواند به مقام فانی فی الله از دید آنان برسد قطب و مهدی معرفی میکنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علومم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: این گروه در بحث ولایت هم آموزههای ولایت را تعریف میکنند، ولی مصداق آن را قطبهای خود میدانند و ولایت تکوینی برای قطب قائل هستند و با این اندیشهها بحث ولایت فقیه را زیر سؤال میبرند، زیرا ولایت فقیه در اندیشه شیعه ولایت تکوینی نیست و ولایت فقیه صرفاً در غیاب امام معصوم(ع) که ولایت تکوینی دارد مفهوم مییابد.
انتهای پیام