به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، یکی از نکات مهمی که امروزه مطرح میشود سبک و سیره زندگی است که هر خانواده برمیگزیند و تاثیر آن بر روند تربیت فرزندان موضوعی انکارناپذیر است و اینکه خانواده نخبگان، استادان، علما و افراد شاخص چه نگاه تربیتی را برگزیدهاند حائز اهمیت است. در این راستا برای آشنایی بیشتر با نقش تربیتی خانواده استاد حسین انصاریان، خطیب، مفسر و مترجم قرآن به سراغ حاج ابراهیم انصاریان، برادر این عالم فرهیخته رفتهایم تا درباره ابعاد شخصیتی استاد بیشتر برایمان صحبت کنند. بخش نخست این گفتوگو هفته گذشته منتشر شد و اینک بخش دوم گفتوگو را در ادامه میخوانید؛ ـ چه چیزهایی را بر شخصیت و موفقیت استاد در طول زندگی ایشان اثرگذار میدانید؟
نکتهای که حائز اهمیت است، اخلاص در سخنرانیهاست؛ البته سنجش اخلاص افراد امری مشکل است و نمیتوان بهراحتی درباره میزان اخلاص و صدق نیت افراد اظهار نظر کرد، اما آنچه که قطعی است تأثیرهای رفتاری مرحوم آیتالله برهان در شخصیت حاج آقای اخوی است. مرحوم آیتالله برهان بارها به پدر میگفت که مانع فعالیتهای پسرت در راه قرآن، اسلام و حضرت امام زمان(عج) نشوید. مرحوم آیتالله برهان که امام جماعت مسجد لرزاده بود، طی روز به مسجد میرفت و به نظافت مسجد مشغول میشد.
شکوفایی روح اخلاص با تربیت آیتالله برهان
هنگامی که حاج آقای اخوی با این رفتارهای خالصانه مرحوم برهان روبرو میشدند، شکوفایی روح اخلاص را در وجودشان حس میکردند تا جایی که حاج آقای اخوی به همراه مرحوم آیتالله برهان به مسجد میرفت و با هم به نظافت مسجد میپرداختند. حاج آقای اخوی خود شاهد این بودهاند که مرحوم برهان حوض مسجد را میشست، آب آن را عوض میکرد و فردای آن روز در برابر جمعیت بسیار در همان مسجد سخنرانی میکرد. ایشان خلوص نیت مرحوم برهان را مشاهده میکرد. به همین دلیل، این رفتارهای خداپسندانه در او تأثیر گذاشت و ایشان را نیز همچون مرحوم برهان به اخلاص در عمل رسانید. همه تأثیرهایی که مرحوم حضرت آیتالله برهان، سیدمهدی لالهزاری و آیتالله الهی قمشهای در روح حاج آقای اخوی ایجاد کردند، امروز بهخوبی نمایان است. بهراستی، اخلاص ایشان میتواند الگویی نیک برای مبلغان دین باشد.
بکاء برای اهل بیت(ع) با تربیت پدر و مادر
ویژگی دیگری که در سخنرانیهای اخوی نیز بسیار نمایان است، ارتباط قلبی ایشان با حضرت سیدالشهداست. مادر ما خود از فرزندان حضرت زهرا(س) و پیامبر اکرم(ص) بودهاند؛ از طرفی پدر با سوز دل از خداوند خواسته بودند تا فرزندانی به او ارزانی دارد که شیفته و خدمتگزار امام حسین(ع)، مبلغ دین اسلام و از علمای بزرگ باشد. به طور کامل روشن است که دعای ایشان مستجاب شده است. مادر نیز میگفتند که چون اخوی فرزند اول بود، تلاش میکردم که دعایی که برای فرزندمان کردیم، درباره او تحقق پیدا کند؛ از اینرو ایشان میکوشید در خوراک و در حلال بودن آن دقت بسیار کند. همچنین، همواره با توجه به اهل بیت(ع) به ویژه امام حسین ایشان را شیر دادند. چرا که در دین تعالیم بسیاری درباره رشد معنوی فرزند از زمان انعقاد نطفه تا زمان شیردهی آمده است. ایشان تا سه سالگی، بسیار میگریستند.
برخی میگفتند که این نوزاد از چیزی رنج میبرد، اما مادر در پاسخ به آنان میگفتند که من او را با توسل به امام حسین و اهل بیت(ع) بزرگ میکنم، بگذارید گریه کند تا به گریستن برای امام حسین(ع) عادت کند. مادرمان وقتی به مجالس حضرت سیدالشهدا(ع) میرفتند، اخوی را نیز با خود میبردند و او را در مجالس سیدالشهدا(ع) شیر میدادند. این مهم، برای مادر موضوعیت داشت؛ چرا که در پی ایجاد آثار تکوینی در اخوی ما بودند. مادر میگفتند که در آن جلسات، وجود ارتباط معنوی میان نوزاد چند ماهه با جلسه را بهخوبی حس میکردم. پدر و مادر ما، اهل بکا و گریستن بر مصیبتهای اهل بیت(ع) بودند، به گونهای که در هر مجلس مرثیهخوانی یا مناجاتخوانی، صدای گریه پدر ما بیش از دیگران به گوش میرسید. به همین دلیل، میتوان گفت که همه آن رفتارهای برخاسته از محبت به اهل بیت(ع) تأثیری مستقیم در اخوی گذاشته است.
در دهه پنجاه حاج آقای اخوی به قزوین سفر کردند. من نیز همراه با پدر برای شرکت در مراسم ایشان به قزوین رفتم، اما وقتی رسیدیم مراسم شروع شده و دعای کمیل به نیمه رسیده بود. پدرم تا نشست بغضش ترکید و بهشدت گریست. برخی با حضور در مراسمهای معنوی، پس از مدتی حس بکا را در خود حس میکنند؛ در صورتی که پدر من از همان لحظه نخست حضورش در مراسمها بهشدت و با صدای بلند میگریست. صدای گریه ایشان در فضا پیچید؛ حاجآقای اخوی که در حال خواندن دعای کمیل بود، با شنیدن صدا مکثی کرد و گفت این صدای گریه برایم آشناست. این صدای گریه پدرم است که آمده تا دعای کمیل بخواند. همین چند جمله سبب شد مردم حس عاطفی میان ایشان و پدر را احساس کنند. به همین دلیل، حسی عجیب در سراسر مراسم حاکم شد و گریه مردم بسیار شدت یافت. به عقیده من، بخشی از تربیت دینی پدر و مادر همان گریههای آنان برای اهل بیت(ع) بوده است. بهراستی، این ارث گرانبها به ایشان رسیده است و سبب شده تا ایشان نیز اهل بکا باشند.
چرایی موفقیتهای ایشان را باید در دعای مستجاب پدر و مادر در حق ایشان جست و جو کرد. پدر و مادر به این موضوع اهمیت بسیار دادند و حتی از پیش از ازدواج تا پس از به دنیا آمدن حاج آقای اخوی، بسیاری از بایدها و نبایدها را رعایت کردند. ایشان عطیهای الهی و افتخار خاندان انصاریان هستند و امیدواریم که بتوانیم قدرشناس ایشان باشیم.
ـ آیا با وجود کمبود وقت، با سخنرانیهای استاد مأنوس هستید؟
ایشان که به تازگی رفتن به منابر و سخنرانی را آغاز کرده بودند. خانواده ما بیشترین حضور را در جلسههای خطابه ایشان داشت، زیرا بیشتر در حوالی میدان خراسان (محل منزل پدری) مجلس سخنرانی داشتند. در حقیقت، سخنرانیهای ایشان در همین مناطق شکل گرفت؛ چرا که در آن زمان (پیش از انقلاب)، بیشترین تمرکز هیئتها و مجالس مذهبی در همین منطقه بود. سبک زندگی جدیدی که با سخنرانیهای ایشان در مردم ایجاد شده، بسیار وسیع است. یعنی همان روشهای تربیتی که در خطابههای خود مطرح میکردند، هنوز نیز در مرد و زنی که با اشتیاق به جلسههای ایشان میشتافتند، دیده میشود.
افرادی که در سخنرانیهای ایشان با معارف دینی آشنا شدند، در آغاز انقلاب بیشترین تأثیر را در پیشبُرد این نهضت داشتند. بسیاری از رزمندگان و حتی بسیاری از شهیدان آن منطقه، از افرادی بودند که تحت تأثیر آن سخنرانیها به جبههها رفتند. برخی از مسئولان بلندپایه کشور، پیشتر پای درسها و سخنرانیهای ایشان تربیت یافتهاند. این تأثیر تبلیغی و عاطفی همچنان ادامه دارد؛ یعنی افراد هنوز حتی پس از گذر سالها با حاج آقای اخوی ارتباط داشته و خود را بهنوعی وابسته به ایشان میدانند. نمونه موفق تبلیغ از نوع خطابه، اینچنین است. امروزه برخی با سلیقهگرایی میکوشند سخنرانیهای مذهبی را کمرنگ کرده و نوظهورکردههای رسانهای را جایگزین آن کنند.
ـ لطفاً درباره تألیفات استاد و اینکه اولین اثر ایشان چه بود برایمان بگویید.
نخستین کتابی که نوشتند، «لقمان حکیم» بود. من که یکی از اعضای خانواده ایشان بودم، شاید بیشترین تبلیغ را برای این کتاب کردم. بسیار کوشیدم تا توزیع این کتاب به بهترین شکل صورت پذیرد. چند عنوان از تألیفهای ایشان بسیار مورد توجه قرار گرفت، یکی از آنها عنوان «لقمان حکیم» بود. در آن کتاب، شخصیت لقمان حکیم و شخصیت انسانی مذهبی تبیین شده است. یکی دیگر از کتابها، پیرامون حج نوشته شده بود. گویی ایشان پس از نخستین سفر حج این کتاب را نوشتند. در دهه چهل و پنجاه، جلال آلاحمد کتابی را با عنوان «خسی در میقات» نوشت. در این کتاب، هر چند نویسنده درصدد انتقاد از حج از جنبه روشنفکرانه بود، نمیخواست حقیقت آن را انکار کند. بلکه با همان نگرش خود میخواست مشکلات این موضوع را مطرح کند. حاج آقای اخوی با نگارش کتابی در این زمینه، کوشیدند آن جوّ نامناسبی را که بهتدریج در حال شکلگیری بود، از بین ببرند. چراکه نگاه روشنفکرانه جلال آلاحمد رفته رفته در حال گسترش بود؛ به گونهای که حتی دیدگاه مذهبیها نیز درباره حج در حال منفی شدن بود، همچون امروز که دوباره همه آن انتقادها برخاسته است؛ اینکه چرا به حج میروید؟ چه سود و نفعی در این کار است؟
در دهه پنجاه یکی از موضوعهای جنجالبرانگیز علی شریعتی و موضوع امامت، خلافت و ولایت بود؛ بسیاری به نقد او پرداختند و گاه از مرز انصاف نیز گذشتند، اما باید گفت که یکی از کسانی که نقدی منصفانه و عالمانه و نیز نقدی تربیتی را مطرح کردند، حاج آقای اخوی بودند. استاد انصاریان 10 روز در مسجد میرزاموسی که به مسجد قزاقها شهرت داشت، برای نقد موضوع امامت و خلافتی که علی شریعتی مطرح کرده بود، سخنرانی کردند. شریعتی نیز در یکی از کتابهای خود نوشته بودند که در میان همه نقدهایی که از من شد، تنها نقد جناب انصاریان، نقدی شایسته و علمی بود. این که عالِم دینی در زمانی که بسیاری به رفتارهای نادرست مشغول هستند، مسیر صحیح را انتخاب کند، میتواند همه را شیفته و علاقهمند به دین کند. با وجود این که در آن دوره، شرایط حاکم، شرایطی بسیار سنگین برای روحانیان بود، شخصی همچون حاج آقای اخوی با بیان نقدی منصفانه کاری کردند که شخص نقدشونده هر چند به دیگر نقدها اعتراض میکرد، آن را بپذیرد. البته این نقد به صورت کتاب نیست، بلکه در قالب سخنرانی است.
در حدود دهه پنجاه، خطیبانی بسیار توانا مانند مرحوم آیتالله فلسفی، سیدمحمود شبستری و شیخ کافی در تهران سخنرانی میکردند؛ این که حاج آقای اخوی در این دوره به چهرهای آشنا تبدیل میشوند، خود درخور تحسین است، اما با این همه، اخلاص ایشان سبب شد تا هرگز به کمترین خودبرتربینی و غروری دچار نشوند که از این موضوع میتوان دو نکته را دریافت؛ اول این که ایشان معارف دینی را بهدرستی میفهمیدند و دوم نیز این که روش بیان ایشان روشی بهروز و پسندیده بود. در آن دوران که جریانی ضد دینی ـ مثل اندیشههای کمونیستی، بهائی و حتی وهابی ـ در میان مردم جریان داشت، حاج آقای اخوی با روش خود توانستند بسیاری را به خود جذب کرده و اندیشههای باطل را از ذهنها بزدایند. آنچه که در همه موفقیتهای ایشان ریشه دارد، اخلاص استاد است؛ به بیان دیگر، آنچه را که ایشان بیان میکنند تنها برای رسیدن به هدف (تبیین و ترویج اسلام و پایداری شیعه) است. ایشان به راستی خادم حقیقی اهل بیت(ع) هستند.