سرنوشت انسان با باور و گمان او به خدا رقم می‌خورد
کد خبر: 4206391
تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۸:۲۴
آیت‌الله مهدی هادوی تهرانی:

سرنوشت انسان با باور و گمان او به خدا رقم می‌خورد

استاد درس خارج حوزه علمیه، گفت: روایت داریم که خداوند فرمود؛ من همانجایی هستم که گمان بنده من نسبت به من است؛ اگر گمانش این است که برای او خوبی و خیر می‌خواهم و حسن ظن به من دارد من خیر  برای او می‌خواهم و اگر بدگمان به خدا باشیم و بگوییم خدا نمی‌خواهد مشکل من حل شود در این صورت شر ایجاد خواهد شد.

مهدی هادوی تهرانیبه گزارش ایکنا، آیت‌الله مهدی هادوی تهرانی؛ استاد درس خارج حوزه علمیه؛  در ادامه سلسله جلسات تفسیر قرآن در ماه مبارک رمضان امروز 29 اسفند ماه به ادامه تفسیر سوره مبارکه مدثر پرداخت که سخنان وی به شرح زیر است؛

همانطور که اشاره شد مدثر و مزمل تقریبا در معنا یکسان هستند و خداوند این دو تعبیر را از روی لطف خود نسبت به نبی اعظم به کار برده است. در این سوره فرمود: يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ؛ قُمْ فَأَنْذِرْ؛ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ؛ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ؛ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ...؛ برخیز که رسالت و کار تو شروع شده است و باید انذار کنی از این که اگر کسی خدا را باور نکند و ایمان نیاورد و بعد از ایمان به وظایف خود عمل نکند گرفتار عذاب خواهد شد. در آیه سوم فرمود: و ربک فکبر. پروردگارت را بزرگ بدار؛ این همان مضمونی است که مکررا در نمازها می‌خوانیم و الله اکبر می‌گوییم. این تکبیر آخرین پله نبوت و قله رسالت نبوی است. گفته شده است که با نزول این آیه نماز بر پیامبر(ص) واجب شده است.

نمازهای واجب یومیه طبق روایات و برخی آیات در داستان معراج بر پیامبر(ص) عرضه شد. نمازهای یومیه اول 10 رکعت یعنی 5 نماز دو رکعتی بوده است و بعدها هفت رکعت به آن افزوده شد و این اضافه از سوی پیامبر انجام و مورد تایید پیامبر(ص) قرار گرفت و با توجه به اینکه نزول سوره مدثر قبل از معراج بوده است پس این نتیجه به دست می‌آید که نمازی وجود داشته است؛ آیه سوم ناظر به تکبیره الاحرام و آغاز تشریع نماز است.  

در مورد فکبر و تکبیر هم باید گفت، الله اکبر نقطه‌ای است که فقط در اسلام و دیانت خاتم پیامبران مطرح است. مفهوم ظاهری آن یعنی خدا بزرگتر است ولی ما چون مانوس به عالم ماده هستیم بزرگی را در گسترش ابعاد مختلف می‌دانیم و مراد ما بزرگتر جسمانی است ولی خداوند اصلا جسم ندارد. مجسمه که یک فرقه هستند و وهابیت معاصر از نظر عقیده جزء آنان هستند معتقد به جسمانیت خداوند هستند ولی در مباحث کلامی و فلسفی گفته شده است که داشتن جسم نقص و نیاز است و خدا بی نیاز مطلق است. اینکه برخی تعابیر در قرآن موهم جسمانیت خداوند است مانند یدالله فوق ایدیهم؛ کنایه از قدرت خداوند است نه اینکه خدا دست مادی دارد.

الله اکبر یعنی خدا بزرگتر از آن است که وصف شود؛ اگر ما این تعبیر را از عمق باور وجودی خودمان بازگو کنیم فرصت توجهی ایجاد خواهد شد تا خدا هم دعای انسان را بشنود و اجابت کند. روایت داریم که خداوند فرمود: من همانجایی هستم که گمان بنده من نسبت به من است؛ اگر گمانش این است که برای او خوبی و خیر می‌خواهم و حسن ظن به من دارد من خیر  برای او می‌خواهم و اگر بدگمان به خدا باشیم و بگوییم خدا نمی‌خواهد مشکل من حل شود در این صورت شر ایجاد خواهد شد. بنابراین ما با باور و نگاه خودمان به خدا سرنوشت خود را رقم می‌زنم و چون بدگمان هستیم خدا سرنوشت بدی را رقم می‌زند. 

و ثیابک فطهر؛ پس لباست را تطهیر کن؛ شیخ طوسی فرموده است ثیابک منسوب به طهر است؛ شیخ آن را به همین معنای ظاهری گرفته است یعنی مقصود از طهارت دور کردن نجاست و داشتن طهارت شرعی است. او توضیح داده است که نظافت و پاکیزگی دو نوع است؛ یکی پاکی از کثافت‌ها و رذالت‌های عرفی و دیگری پاکیزگی از کثیفی‌های شرعی است. مثلا اگر از جایی که گل بود رد شدید لباس شما کثیف و گلی می‌شود ولی نجس نیست لذا از نظر عرف، کثیف است ولی از نظر شرعی، پاک است ولی ممکن است قطره خون و یا نجاستی روی لباس انسان باشد؛ چون قطره کوچک است عرف نسبت به آن بی اعتنا است و آن را کثیف نمی‌داند ولی از جهت شرعی چون خون نجس است لباس هم نجس خواهد شد.

در این صورت این احتمال تقویت خواهد شد که «و ربک فکبر» به تکبیره الاحرام نماز و تشریع نماز بر پیامبر(ص) دلالت دارد «و ثیابک فطهر» هم ناظر به تطهیر لباس از نجاست برای خواندن نماز است. در برابر این، آراء دیگری بیان شده است؛ بنا به نوشتار شیخ طوسی، ابن عباس گفته است که لباس روح خود را از گناه پاک کن؛ مجاهد و قتاده هم این معنا را برجسته کرده‌اند. برخی هم گفته‌اند لباست را مقداری بالا بزن زیرا لباس آن‌ها خیلی بلند بوده است و لباس به زمین کشیده می‌شد و نجاسات زمین را به خود می‌گرفت.

نظر علامه طباطبایی درباره طهارت

علامه طباطبایی معنای معنوی را به صورت قیل مطرح کرده و آورده است که وثیابک فطهر یعنی برو خودت و عملت را اصلاح کن زیرا عمل و رفتار انسان به منزله لباس است. گفته شده است عادل کسی است که از کبائر اجتناب کرده و بر گناهان صغیره هم اصرار نداشته باشد؛ اکثر فقها قائل به این هستند که عدالت، ملکه نفسانی و حالت ثابتی است که او را از ارتکاب به گناه حفظ می‌کند ولی در برابر مشهور، آیت‌الله خویی  معتقد است که عدالت یعنی اینکه فرد گناه نکند.

بنده معتقدم عدالت یک صفت نفسانی است که بروز آن در بیرون، عدم ارتکاب گناه است یعنی فرد عادل، گناه کبیره نمی‌کند و بر گناهان صغیره اصرار ندارد، بنابراین این عمل ظاهری خبر از باطن می‌دهد؛ مشهور قائل به این هستند که عمل خلاف مروت و شان اجتماعی فرد باعث ساقط‌شدن عدالت است؛ مثال سابق این بود که یک روحانی لباس نظامی بپوشد، پوشش نظامی حرام نیست ولو چون خلاف شان اجتماعی او هست قادح عدالت است؛ البته این تابع شرایط اجتماعی است از جمله اگر جنگ پیش آمد این مسئله وجود ندارد. بنده معتقدم که خلاف مروت، قادح عدالت به معنای ثبوتی نیست ولی در مقام اثبات و احراز چه بسا نافذ است. اگر کسی واقعا عادل باشد ولی کاری کرد که خلاف مروت بود عدالت او ساقط نیست. 

علامه طباطبایی به معنای دیگری هم اشاره دارد و آن اینکه برو همسرت را از معاصی و اعتقادات و رفتارهای باطل پاک کن ولی این چه ربطی به همسر دارد؛ علامه طباطبایی به آیه «هن لباس لکم و لکم لباس لهن» ارجاع و استناد می‌دهد و می‌فرماید همسران شما لباسی برای شما هستند لذا تناسب دارد.

معنای مختلف رجز

در آیه 5 خداوند فرمود از «رجز» دوری کن؛ در معنای رجز برخی گفته‌اند به معنای «بت» است که با رِجز فرق دارد؛ حسن بصری گفته است که هر گناهی، رُجز است ولی برخی دیگر آن را به معنای بت می‌دانند. برخی گفته‌اند رِجز و رُجز به یک معناست و چون کسی که دنبال بت برود گرفتار عذاب و رِجز خواهد شد پس یکی است. اما ظاهرا این کلمه با کسر و ضم «ر» دو چیز است یعنی رجز به معنای عذاب و رُجز به معنای بت است. خداوند در سوره اعراف فرمود: وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ ۖ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

رجز در این آیه به معنای عذاب‌هایی چون خون، ملخ و قورباغه و ... است زیرا پیروان موسی وقتی گرفتار آن می‌شدند از موسی می‌خواستند به درگاه خدا دعا کند که آنان نجات یابند ولی وقتی این کار انجام می‌شد دوباره پیمان و عهدشان را با خدا می‌شکستند. فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَىٰ أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنْكُثُونَ؛ در سوره انفال، آیه 11 رجز در معنایی غیر از عذاب و بت به کار رفته است؛ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ؛ شیخ طوسی و علامه طباطبایی رجز را به معنای وسوسه گرفته‌اند؛ باز در برخی آیات دیگر هم در معنایی به کار رفته است که با این دو معنا سازگار نیست؛ در سوره سبا و جاثیه هر دو این تعبیر وجود دارد. وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ.

این رجز یعنی چه؟ شیخ در تفسیر تبیان گفته است این رجز به معنای «رجس» یعنی پلیدی و کنایه از عذاب سخت است؛ علامه هم گفته است رجس یعنی پلیدی. با توجه به این احتمالات به نظر می‌رسد «والرجز فاهجر» یعنی از پلیدی دوری کن که گاهی مصداق آن عذاب است. البته پلیدی مراتبی دارد؛ گاهی ظاهری است یعنی نجاست و گاهی مرتبه آن روحی و معنوی و به معنای دوری از گناه است.

مسئولیت سنگین مسئولان

بنابراین اگر بر اثر تصویب یک قانون نادرست و یک عمل ناشایست از سوی مسئولان حقوق  بخشی از مردم تضییع شود آن‌ها مسئول هستند و حق‌الناس است که جبران آن ناممکن است؛ گاهی حق میلیون‌ها نفر به خاطر خطاهای مسئولان تضییع می‌شود؛ نباید برخی دلشان خوش باشد که نماینده مجلس و مشهور شده‌اند و درآمدشان بیشتر شده است و از سنگینی مسئولیت غافل شوند؛ متاسفانه برخی می‌گویند چه کسی رفته و دیده؟ که این همان حرف یزید است. قیامت حق و حساب هم حق است و مسئولیت‌ها، سنگین است. بنابراین زدودن پلیدی عمل سخت‌تر از نجاست لباس است و از این دو بدتر پلیدی عقیده است زیرا عقیده، ریشه عمل است.

اینجا این مطلب را تاکید کنم که خوردن روزه بدون دلیل گناه است ولی تظاهر به روزه‌خواری جرم است و 25 ضربه شلاق دارد ولی برخی در فضای مجازی مطرح کرده‌اند آیا شما با اینکه جلوی روزه‌خواری از سوی جمهوری اسلامی گرفته شود موافقید؟ مگر حکم خدا توافقی است؛ جرم روزه‌خواری علنی، یک حکم فقهی محرز است. گاهی کسی روزه نمی‌گیرد زیرا آن را حکم دین نمی‌داند و اصل آن را زیر سؤال می‌برد از حد معصیت جوارحی بیرون رفته و تبدیل به کفر و گناه عقیدتی است.

انتهای پیام
captcha