انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری و شمارش آرا، حکایت از مشارکت قریب به 41 درصدی ملت ایران داشت. مشارکتی که با وجود تبلیغات امپراتوری رسانههای معاند برای به حداقل رساندن آن در حد 20 تا 30 درصد و با توجه به مشکلات اقتصادی و معیشتی رقم خورد اما در این میان نباید از تکرار مشارکت زیر 50 درصد در انتخابات دو دوره گذشته غافل شد.
اینک زمان آن رسیده است که با عبور از فضای احساسی به آسیبشناسی کارشناسی و عالمانه چرایی افت مشارکت انتخاباتی مردم بپردازیم تا در ادوار آینده انتخابات با حل این آسیبها و اقناع افکار عمومی به دور از فعالیتهای نمایشی انتخاباتی شاهد افزایش مشارکت در تراز نظام مردمسالاری دینی باشیم. به این منظور با مهدی عربصادق، کارشناس مسائل سیاسی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانیم:
بیشتر بخوانید:
ایکنا ـ به نظر شما مهمترین دلیل مشارکت زیر 50 درصدی در سه دوره متوالی انتخابات کشور به ویژه در دوره اخیر، چیست؟
احزاب در کشور برای چندمین بار اثبات کردهاند که هیچ کنشگری از سوی آنها در کشور نداریم. آنچه که تعیینکننده ساحت سیاسی کشور است، پدرخواندهها هستند و آنها هیچ گونه پاسخگویی ندارند. پدرخواندهها سهم خواهی را به نحوی در ساحت سیاسی رقم زده و تعریف کردهاند که مردم در هیچ معادلهای دخیل نیستند.
خود این موضوع باعث شده است، مشارکت به این حد پایین بیاید. هنگامی که حزب در کشور به معنای واقعی نداریم و احزاب در کشور ما نابود شدهاند و خلأ احزاب را پدرخواندهها پر کردهاند، بنابراین هیچ ساز و کاری جز ساز و کار باندی و قبیلهای را نمیتوانند در این فرایند برای خود تعریف کنند؛ یعنی امکانی جز این وجود ندارد چون از یک قامت تشکیلاتی برخوردار نیستند بلکه آنها صرفاً باندهایی هستند که در رأس آنها یک پدرخوانده است.
در این صورت ما شاهد هستیم که دامادسالاری و کیفکشی در واقع محور چینش لیستها قرار میگیرد و عملا انگار شرایط کشور به گونهای شده که افراد میخواهند سریع به هدفی که در قدرت تعریف کردهاند، برسند.
لیستهای انقلابیون در این دوره انتخابات توسط پدرخواندههای غیرحزبی تعریف شد و اعضا به گونهای در این لیستها قرار داده شدند که حکمرانی و کنش حزبی را در کشور تعطیل کردند. معتقدم اگر به اصلاح ساختار احزاب بازنگردیم وضعیت از این هم بدتر خواهد شد.
در این راستا لازم است احزاب از کف جامعه شکل بگیرند و بالا بیایند. این نوع احزاب هستند که زمینه رقم خوردن مشارکت خوب در انتخابات را فراهم میکنند اما اکنون میبینیم حتی پوستاندازی جریان انقلاب از اصولگرایی سنتی به نواصولگرایی در غیاب احزاب رخ میدهد.
یکی از مهمترین مشکلات کشور این است که حکمرانی حزبی نداریم و حاکمیت قائل به احزاب نیست و لذا در غیاب احزاب، باندها و پدرخواندهها رشد میکنند و نتیجهاش وضع امروز میشود.
ایکنا ـ چه میزان ضعف جریانهای سیاسی به رشد پدرخواندهها کمک کرده است؟ عدم ارائه ایده و برنامه نو و جدید از سوی جریانهای سیاسی تا چه حد جایگاه آنها را در نزد مردم تنزل داده و باعث شده مردم گزینههای مناسب و کارآمد را برای انتخاب پیدا نکنند؟
تقریبا بیش از یک دهه اصلاحطلبی به معنای خاص در کشور به پایان رسیده و امروز در انتخابات 1402 اصولگرایی نیز در کشور به پایان رسید و آنچه در کشور حاکم خواهد شد، تندروی و جریانهای تندرو است.
هنگامی که از ایده احزاب صحبت میکنیم باید احزابی را مورد اشاره قرار دهیم که مردمی باشند. احزاب باید از کف هرم به رأس هرم شکل بگیرند. احزاب ما تشریفاتی و تشکیلاتی هستند و بعضا یکشبه تشکیل میشوند و حزب به معنای واقعی نیستند. این احزاب چون مردمی نیستند، نمیتوانند مشکلات و مطالبات مردم را جمعآوری و سپس صورت مسئله تولید کنند و در نهایت راهحل ارائه دهند. در مقابل هم مردم احزاب را نمیشناسند و رسمیتی هم برای احزاب قائل نیستند.
ایکنا ـ درباره رشد یک شبه و دفعی برخی از احزاب به ویژه در ایام انتخاباتی بگویید.
قطعا آنها حزب نیستند بلکه باند هستند، به طور مثال لیستهای ائتلافی نسبت به عملکرد ضعیف مجلس یازدهم چه پاسخی دارند؟ هیچ. اگر من به عنوان شهروند بخواهم از یکی از افراد و نمایندگان مربوط به آن لیستهای ائتلافی به واسطه ارتباط با یک پدرخوانده ـ که خودش برای خودش نقش پدرخواندگی قائل شده است و نه از سوی عضوی از نهاد ملت ـ مطالبه کنم، کجا باید آنها را پیدا کنم؟!
ائتلاف انتخاباتی مشکلی از مردم حل نمیکند ائتلاف انتخاباتی فقط برای رسیدن به صندلی است. کشور به ائتلاف سیاسی نیاز دارد تا در سایه احزاب قوی، ساختار و بدنه داشته باشد اما امروز این باندها و پدرخواندهها کاری کردند که وضعیت انتخابات اینگونه شده و لذا باید خاتمه اصولگرایی را هم مانند اصلاحطلبی اعلام کنیم.
ایکنا ـ مهمترین راهکاری که برای اصلاح ساختار حزبی یا تشکیل حکمرانی حزبی پیشنهاد میکنید، چیست؟
اکنون 127 حزب کاغذی در کشور داریم. وزارت کشور تمام این احزاب را جمع کند تا با وجود احزابی که دارای گفتمان واحد هستند چند حزب قوی در کشور تشکیل شود. احزاب به صورت NGO از کف جامعه رشد کنند و به رأس بیایند. احزاب تشکیلاتی و دولتساخته نمیتوانند مشکلات را حل کنند. ممکن است یک حزب، دولتی را در اختیار بگیرد اما اینکه یک دولت، حزبی را تشکیل دهد، مطلقا نمیتواند مشکلات مردم را حل کند.
احزاب دولتساخته و مجلس ساخته و گروههایی که زیر سایه پدرخواندهها شکل میگیرند، باید با برخورد قاطع وزارت کشور، جمع شوند. در آن سمت نیز حاکمیت باید احزاب واقعی را به رسمیت بشناسد. در وضعیت فعلی حاکمیت حق کنشگری سیاسی برای احزاب قائل نیست. متأسفانه این دوره یکی از دورههایی بود که به غایت هر بداخلاقی را از اصولگرایان و اصلاحطلبان دیدیم. این بداخلاقی اصلاحطلبان و اصولگرایان در این دوره به کل کشور آسیب زد.
ایکناـ به نظر شما، اگر جریانهای سیاسی شناسنامهدار، همچنان به این روند بیبرنامگی خود ادامه دهند، چقدر احتمال دارد در دورههای بعد از انتخابات، افراد پولویسم و عوامفریب، وارد ساختار قدرت شوند.
افراد عوامفریب اینک نیز وارد ساختار قدرت شدهاند. احزاب در این انتخابات دفن شدند. فقط یک لیست مبتنی بر احزاب در این دوره بود که هیچ صدایی از او نیز این انتخابات نیست و بسیاری از چهرههای شاخص سیاسی این دوره از انتخابات، عملاً حزبی نیستند و نتیجه این میشود که نمیتوانند سازمان رأی خود را مدیریت کنند. متأسفانه بداخلاقی اصولگرایان و اصلاحطلبان، انتخابات را حداقل در شهر تهران دچار مشکل کرد.
این را نیز انصافا باید دید که تغییراتی در صندوق رأی داشتیم که اینها نشانه است؛ از جمله این تغییرات عدم رأی مردم به نمایندهای بود که در روزهای اول دوره نمایندگیاش در مجلس یازدهم، به صورت سربازی سیلی زد. ملت این سیلی را به او پس دادند. مردم همچنین پس از اعلام نتیجه اولیه ستاد انتخاباتی، نشان دادند نمایندگانی که عملا مطیع دولت ـ به جای ناظر بر عملکرد آن ـ هستند و یا به دنبال منافع شخصی خود بودند و هستند، نزد آنها جایگاهی ندارند. اینها نشانهها و اتفاقات خوبی است که در این انتخابات مشاهده شد.
گفتوگو از سمیرا انصاری
انتهای پیام