به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین رضا برنجکار؛ استاد دانشگاه تهران، شامگاه 16 بهمن ماه در نشست علمی «نسبت معرفت فطری خدا با بحث عقلانیت و دین» که از سوی مؤسسه معارف اهل بیت(ع) برگزار شد با اشاره به نظریه عقلگرایی انتقادی در بحث عقلانیت و دین، گفت: این نظریه چند قرائت دارد؛ نخست اینکه استدلالی که ما به آن یقین داریم به معنای یقین مضاعف در نظر بگیریم یا به معنای یقین عرفی و یا اطمینان به معنای یقین در نظر بگیریم؛ بنابراین سه قرائت از این نظریه وجود دارد.
برنجکار با بیان اینکه عمدتا قرائت دوم را در نظر میگیرند لذا مثالهای حسی برای آن میآورند، تصریح کرد: نظریه دیگر در این عرصه، معرفتشناسی اصلاحشده است که گاهی ذیل نظریه سوم آورده میشود ولی به نظر میرسد نظریه متفاوتی است. این نظریه که در قرن 16 مطرح شد مبتنی بر این است که ما برای باور به خدا نیاز به استدلال نداریم؛ کسانی چون آگوستین و ... هم به اشکال مختلف آن را پیشتر بیان کرده بودند ولی در دورهای رواج بیشتری یافت.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه مبناگرایان هم یکسری مبانی فطری را برای شناخت خدا قبول دارند، اظهار کرد: بر این اساس اگر از اکثر مؤمنان پرسیده شود که شما چرا خدا را قبول دارید خواهند گفت موضوع روشنی است چون احساس میکنند نیازی به برهان و استدلال ندارد و خود را مکلف به این مسئله نمیدانند که حتما باید استدلالی در اثبات آن بیاورند. اگر استدلالی پیدا کردند بهتر ولی اگر نشد دست از خدا برنخواهند داشت.
برنجکار افزود: پس برخورد مؤمنان با خدا مانند مواجهه آنان با چیزهایی است که الان جلوی چشم آنان قرار دارد و آن را مشاهده میکنند.
وی با بیان اینکه ما در مواجهه با عقلگرایان افراطی که منکر خدا هستند نباید خیلی بحث کنیم، افزود: خطاب به این افراد باید گفته شود شما که خدا را قبول ندارید استدلال و برهان بیاورید و البته اینها عمدتا شبهه شر را مطرح میکنند؛ لذا مؤمنان باید خود را در محل اشکال پس از اشکال قرار دهند و از آنها برای حرفهایشان استدلال بخواهند نه اینکه خودشان وارد حل مسئله و اتیان برهان شوند.
استاد دانشگاه تهران با طرح این پرسش که ملاک باور پایه که خدا یکی از آنان است چیست، اظهار کرد: این افراد عمدتا ملاک پایه به ما نمیدهند و فقط مثالهایی میآورند از جمله اینکه مؤمنان عمدتا با خدا معامله باور پایه میکنند؛ هنگامی که ما به آسمان پرستاره نظر بیندازیم یا گلی را مشاهده میکنیم گرایش به این داریم که خدایی هست و میگوییم این گل زیبا را خدا آفریده است یا این جهان پهناور را خدا خلق کرده است یا کسی در هنگام خواندن کتاب مقدس عمیقا دستخوش این مسئله میشود که خدا با او سخن میگوید. ممکن است من بعد از اقرار به گناه و توبه بعد از گناه احساس آمرزش کنم.
وی در ادامه افزود: این افراد معتقدند که باور پایه به چیزی شبیه تجربه دینی برمیگردد. مثالهایی هم میآورند که تجربه دینی قلمداد میشود ولی ملاک جامع و مانعی برای باور پایه ارائه نمیدهند؛ کالوین که منشا این نوع مباحث است میگوید ما بخواهیم و نخواهیم حس ذاتی خداخواهی داریم و انسانها نمیتوانند از آن جدا شوند؛ پرسش ما این است که حس، چه ملاکی برای باور پایه میتواند باشد، تجربه دینی را هم اکثرا میگویند یک احساس است.
وی با تاکید بر اینکه باید معرفتی وجود داشته باشد که بتواند باور پایه را توجیه کند، افزود: واقعیت این است که اگر از مؤمنان بخواهیم استدلالی بر وجود خدا بیاورند ممکن است نتواند بیاورد ولی دست از باور به خدا برنمیدارد لذا این باور برای او پایه است.
برنجکار با بیان اینکه بنده در بحثی به اثباتگرایی پرداختم، تصریح کرد: اثباتگراها میگویند اگر من دلیل عقلی برای باور خدا داشته باشم میآورم وگرنه خدا را نمیپذیرم، این در حالی است که سخن ما این است که ما استدلال عقلی هم میآوریم ولی اینطور نیست که اگر استدلال عقلی نبود خدا را منکر شویم چرا؟ چون این ایمان و باور نیازمند معرفت است؛ در رسالههای عملیه گفته شده است که در اعتقادات نباید تقلید کرد بلکه باید استدلال عقلی داشته باشیم.
وی با تاکید بر اینکه معرفت فطری، اساس و ارکان دین و باور به خدا است، افزود: قرآن کریم فرموده است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ؛ دین استوار، دینی است که مبتنی بر فطرت باشد و این فطرت هم الهی است؛ یعنی خدا چیزی در وجود همه انسانها به عنوان پایه و بنا قرار داده است که فطرت است و این فطرت انسان را به سمت خدا سوق میدهد و ابعاد دیگر دین هم مبتنی بر این فطرت است.
برنجکار با بیان اینکه این فطرت قاعدتا باید نوعی معرفت باشد، اظهار کرد: فطرت، معرفتی است که باور پایه را درست میکند و اساسا هر نوع باوری مبتنی بر معرفت عقلی یا قلبی است که در روایت تعبیر شده است که فطرت، معرفت قلبی است.
وی ادامه داد: در قرآن کریم تعابیر مختلفی در مورد فطرت بیان شده است از جمله آن را رنگ الهی دانسته است (صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ)؛ گاهی تعبیر به حنیفیت شده است «حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ ۚ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ»؛ این فطرت، باور پایه است که ما را از استدلال بینیاز میکند. در روایات تعابیر مختلفی بیان شده از جمله فرمودهاند: ما احد عارف خالقه ...؛ از قلب هر کسی بپرسید معترف به خداوند است و این معرفت خودش پایه برای هر نوع معرفت دیگر به خدا و حتی سایر معارف است و اگر دین نباشد هیچ معرفت پایه نخواهد بود و البته معرفت عقلی را هم داریم. در برخی روایات سخن از تثبیت معرفت در قلوب آمده است.
برنجکار افزود: تعابیر روایات در درجه اول سخن از نوعی معرفت فطری دارد که اعطایی خداوند است (کل مولود یولد علی الفطره یعنی المعرفه)؛ بنابراین معرفت خدا، پایه است. حالا ما کجا باید از استدلال عقلی استفاده کنیم. یکی اینکه عقل میتواند برای اثبات خدا استدلال کند چنانچه دیگران هم گفتهاند؛ ما معقتدیم استدلال عقلی بسته به مخاطب دارد؛ گاهی قلب فرد آماده است نیازی به استدلال عقلی ندارد و نباید خود را در موضع عقلی قرار دهیم ولی گاهی نیاز به استدلال عقلی است.
استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: استدلالات عقلی هم ما را متوجه فطرت میکند زیرا مذکر و تذکردهنده است زیرا انسانها عمدتا گرفتار غفلت میشوند و پیامبران آمدهاند تا این غفلت را از بین ببرند. یک معلم ریاضی داشتیم که خیلی فرد متدینی بود و میگفت اگر شما پشت تلسکوپ بنشینید و عظمت ستارگان و آفرینش را ببینید ناخودآگاه «الله اکبر» خواهید گفت یعنی همین استدلالات عقلی ما هم متذکر فطرت هستند.
برنجکار با بیان اینکه ما مبنای پایهبودن یک باور را فعل خدا میدانیم و فطرت پایه خداشناسی و پایه استدلال عقلی است، تصریح کرد: استدلال هم برای اثبات خدا اشکال ندارد ولی بسته به مخاطب باید از آن استفاده کنیم.
انتهای پیام