«الهیات مقاومت» چیست و چگونه هویت‌سازی می‌کند
کد خبر: 4178357
تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۰
محمد کاشی‌زاده پاسخ داد

«الهیات مقاومت» چیست و چگونه هویت‌سازی می‌کند

هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ضمن اشاره به نسبت توحید و الهیات مقاومت توضیح داد: الهیات مقاومت هویت‌ساز است و این هویت یا بر پایه دین شکل می‌گیرد یا بر پایه امر عام‌تر از دین صورت می‌پذیرد.

به گزارش ایکنا، نشست «الهیات مقاومت» با حضور حجج اسلام سیدسجاد ایزدهی؛ رئیس پژوهشکده نظام‌های اسلامی و محمد کاشی‌زاده؛ رئیس اداره تعاملات علمی و بین‌المللی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شنبه 6 آبان در این پژوهشگاه برگزار شد.

گزیده سخنان حجت‌الاسلام کاشی‌زاده را در ادامه می‌خوانید؛

من مباحثم را در چند محور تقدیم می‌کنم؛ نکته اول اینکه مقاومت یک معنای پایه دارد، یکسری لوازم دارد. از مقاومت در متون مختلفی که نوشته شده است با عنوان مقابله و ضدیت تعبیر شده است در حالی که مقابله و ضدیت از لوازم معنایی کلمه مقاومت است و اگر کسی این معنا را با این لفظ مساوی بگیرد یک خلط معنایی صورت می‌گیرد. باید دقت کنیم معنای مقاومت به لوازم معنایی آن ترجمه نشود.

معنای مقاومت در فرهنگ اسلامی

نکته دوم این است که معنای مقاومت چیست. مقاومت از «قوم» گرفته شده است و به معنای ثبوت و ضعف نشان ندادن است، گونه‌ای ایستادن که در آن خمیدگی ایجاد نشود. از لوازم مقاومت عصیان کردن است. کسی که عصیان می‌کند دارد از فرمانی تخطی می‌کند. همچنین منازعه کردن از لوازم مقاومت است. همچنین تمرد کردن که به معنای گوش ندادن به حرف طرف مقابل است. مقاومت در فرهنگ اسلامی آنجایی است که قیامی که صورت گرفته است لله باشد و مقاومت در برابر غیر الله صورت می‌گیرد.

محور سوم بحثم این است که ما باید این بحث را ذیل الهیات اجتماعی ترسیم کنم. الهیات اجتماعی یعنی ظهور و بروز الهیات در عرصه جامعه. باید اینجا یک نکته‌ای در نظر گرفته شود. وقتی از الهیات مقاومت بحث می‌کنیم مقاومت فردی و اجتماعی مورد نظرمان است و فقط درباره جایی بحث نمی‌کنیم که یک جمعی قیام لله می‌کنند. پس مقاومت ذیل الهیات اجتماعی هست ولی صرفا مفهومی اجتماعی نیست و پایه فردی مستحکمی دارد.

نکته بعدی اینکه الهیات مقاومت در ظهور اجتماعی خودش به پایه فردی نیاز دارد. چرا؟ آیا فردی که جرات و جسارت درونی لازم را نداشته باشد و قیام لله را فردی انجام نداده باشد، می‌تواند عنصری باشد که به مقاومت جمعی دیگران پیوند بخورد یا خیر؟ این یک سوال جدی است. هر کسی نمی‌تواند جزء جبهه مقاومت بشود. خود فرد باید یک هویت مقاومتی پیدا کرده باشد.

محور چهارم اینکه الهیات مقاومت هویت‌ساز است. این هویت یا بر پایه دین شکل می‌گیرد یا بر پایه امر عام‌تر از دین. هویت دینی شکل‌دهنده مقاومت جهت ایجابی و سلبی دارد اما پایه هویت فرد و جامعه مقاوم همان قیام لله است که عرض کردم. الهیات مقاومت می‌تواند گستره هویتی فراتری هم داشته باشد و آن پایداری بر صفات انسانی است. یکسری صفات انسانی هست فرد چه مومن باشد چه نباشد این مفاهیم را می‌شناسد و حاضر است برای تحقق این مفاهیم هزینه بدهد و مقاومت کند از جمله آزادگی و عدالت. جهت ایجابی هویت انسانی مقاومت حریت، عدالت و کرامت است. هر عاملی به انسانیت و صفات انسانی خدشه وارد کند عامل مزاحم هویت‌یابی انسان است و انسان در برابرش مقاومت و پایداری می‌کند.

محور پنجم بحث من ارتباط توحید و الهیات مقاومت است. الهیات مقاومت اگرچه خودش مفهومی بنیادین است اما از امتدادهای توحید در زندگی ایمانی است. در وجه ایجابی مومنان با همدیگر در جامعه ایمانی ذیل ولایت الله پیوستگی پیدا می‌کنند. ایمان باعث می‌شود مومنان نسبت به هم دغدغه پیدا کنند. این وجه ایجابی است. در وجه سلبی کسی که پذیرای توحید در زندگی است سرانجامش به نفی حاکمیت غیر خدا منتهی می‌شود. اگر حاکمیت غیر خدا نفی شود انسان نمی‌تواند قانون‌گذاری غیر از خدا را بپذیرد و این شخص در برابر طاغوت که می‌خواهد با قوانین خود سبک زندگی ایجاد کند مقاومت می‌کند. وجه سلبی دوم آن نفی اختلاف طبقاتی و تبعیض اجتماعی است یعنی اینکه فردی خود را از دیگری برتر ببیند.

مقاومت ضرورتا جنگ نیست

در ادامه نشست حجت‌الاسلام ایزدهی سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

بحث از مقاومت به بهانه این دو هفته‌ای که رژیم صهیونیستی به منطقه غزه حمله کرده و از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است مطرح شده است و طبعا با محوریت الهیات مقاومت این بحث پی گرفته می‌شود. من بحثم را در چند سرفصل مطرح می‌کنم.

نکته اول اینکه ما از مقوله‌ای به نام الهیات مقاومت یاد می‌کنیم. الهیات مقاومت و خود مقاومت مقوله‌ای است که با جهاد، دفاع و مقولاتی از این قبیل متفاوت است یعنی باید موضوع مقاومت را تصور کنیم و بعد درباره آن صحبت کنیم. مقاومت ضرورتا جنگ نیست، ضرورتا به معنای جهاد نیست و حتی به معنای دفاع هم نیست. امروزه وقتی از جبهه مقاومت صحبت می‌کنیم فرض بر این است یک جبهه‌ای وجود دارد که آن جبهه عملا در مقام سلطه و نفوذ است و استکبار می‌ورزد و می‌خواهد منافع آن منطقه ضعیف را به تاراج ببرد و آن گروه نسبت به آن قوم مستکبر، برای حفظ هویت و بقای خودش ایجاد قوت می‌کند.

قدرت جمهوری اسلامی باعث شد منطقه از قدرت مسلط آمریکا و ناتو دربیاید و هماوردی کند و عملا منطقه مقاومت و گروه‌های مقاومت برای مقابله با سلطه روزافزون نظام سلطه است. طبعا مقاومت یک متعلقی دارد و باید بگوییم مقاومت نسبت به چه؟ بحث مقاومت و قدرت‌یابی و ایجاد قدرت از قدیم وجود داشت و به صورت خاص در حدود شصت سال گذشته که نظام‌های سلطه جهانی با محوریت نظم سرمایه‌داری شکل گرفت و کشورهای غربی استعمارگران جهان بودند، چه بسا نظام‌های شرقی این تلقی برایشان حاصل شد اینها نماد گروه‌های مستضعف هستند و باید بروند حق آنها را از نظام سرمایه‌داری بگیرند لذا منطقی برای مقاومت انتخاب کردند که مبتنی بر نظم مادی بود و این دو گروه هر دو نظم مادی و الحادی داشتند و عمدتا مبتنی بر فقدان خداوند بودند.

در سال‌های قبل از انقلاب که منافقین می‌خواستند با امپریالیسم مقابله کنند این باور برایشان حاصل شد که راه مبارزه با امپرپالیسم در منطق اسلام وجود ندارد لذا رسم مبارزه را بر اساس معیار سوسیالیستی انتخاب کردند. سوال این است که آیا مقاومت گونه اسلامی هم دارد؟ مرحوم امام بر چند نکته تاکید کرد و دکترین و نظریه مقاومت اسلامی را بنیان نهاد. بر اساس منطق امام مقاومت مقوله‌ای مبتنی بر معیارهای اسلامی است و اسلام می‌تواند مقاومت کند و قیام کند ولی معیارهای مشخصی دارد. امام نپذیرفت مردم با اسلحه قیام کنند و طبعا نظم مردم‌بنیاد که بعدها در کشورهای دیگر هم الگو واقع شد برگرفته از اندیشه حضرت امام بود که نشان داد محوریت مردم در مسئله مقاومت از اهمیت زیادی برخوردار است.

انتهای پیام
captcha