وقتی داستان‌های روایت‌نشده دلیل رنج می‌شود
کد خبر: 4158312
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۴
سه‌شنبه‌های فصل سخن

وقتی داستان‌های روایت‌نشده دلیل رنج می‌شود

در داستان «کفش‌های زرین روی پلکان معبد جنگ»، همه شخصیت‌ها در رنج‌اند و دلیل اصلی این رنج نیز داستان‌های آنهاست که روایت نشده و وقتی با داستان‌های خود روبرو می‌شوند و آنها را به‌طور کامل روایت می‌کنند، آن‌گاه به آرامش می‌رسند.

نشست گفت‌وگو درباره کتاب «کفش‌های زرین روی پلکان معبد جنگ»به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست گفت‌وگو درباره کتاب «کفش‌های زرین روی پلکان معبد جنگ» نوشته مرضیه گلاب‌گیر و لیلا میرباقری، از سلسله‌نشست‌های سه‌شنبه‌های فصل سخن، روز گذشته، سوم مردادماه در محل کتابفروشی و انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.

در ابتدای این نشست، محمدرضا رهبری، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان اظهار کرد: به تناسب نیاز زمانه، بحث ادبیات و محیط‌زیست را به موضوعات اصلی نشست‌های فصل سخن اضافه کردیم و به‌دلیل زمینه‌هایی که در کتاب «کفش‌های زرین روی پلکان معبد جنگ» وجود داشت، آن را مورد بحث قرار دادیم. با توجه به رفتاری که انسان با زمین به‌عنوان تنها منبع زندگی‌بخش دارد، با افزایش آلودگی‌ها، علاوه بر فعالیت‌های عرصه عمرانی محیطی، چاره‌ای نداریم جز اینکه علوم انسانی و به‌ویژه ادبیات را وارد مباحث محیط‌زیست کنیم. در نگاه مدیران کشوری در مواجهه با مسائل محیط‌زیستی و به‌ویژه آب، مباحث و فعالیت‌های عمرانی به چشم می‌خورد، در حالی که بحث علوم انسانی بسیار پیش از این‌ها باید مطرح می‎‌شد، زیرا فقط این علوم می‌تواند بشر را از بحران محیط‌زیست که امروز در آن گرفتار شده است، نجات دهد.

وی با بیان اینکه کتاب «کفش‌های زرین روی معبد جنگ» ظرفیت محیط‌زیستی بسیاری دارد، افزود: گاهی به نقد محیط‌زیستی و بوم‌گرایانه به‌طور همزمان پرداخته می‌شود، ولی بر اساس بعضی از ترجمه‌ها و دستاوردهای متأخر که پس از سال 2000 میلادی ایجاد شده است، باید این دو عرصه را از یکدیگر جدا کرد که این تمایز نیز جای پرداختن دارد.

معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان ادامه داد: اگر در جریان نقد محیط‌زیستی به مسائلی از جمله افزایش دمای کره زمین، کمبود آب، مسائل مربوط به جمعیت، کاهش تنوع زیستی و جنگل‌زدایی بپردازیم، خواهیم دید که نقد محیط‌زیستی برای توضیح رابطه انسان و محیط‌زیست تلاش می‌کند و سعی در بازآفرینی آن دارد. این نشانه‌ها در کتاب «کفش‌های زرین روی معبد جنگ» به چشم می‌خورد، به‌ویژه درخت کنار و سرزمین که دو عامل مهم در کتاب هستند. زمین، خاک، نخل، درخت کنار، باورهای عامیانه درباره این درخت و مقاومت آن در برابر ناملایمات طبیعت، از دیگر نشانه‌های کتاب در زمینه محیط‌زیست است.

نشست گفت‌وگو درباره کتاب «کفش‌های زرین روی پلکان معبد جنگ»

در ادامه اکبر اخلاقی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف‌آباد چکیده‌ای از کتاب «کفش‌های زرین روی پلکان معبد جنگ» ارائه داد و اظهار کرد: داستان با اسباب‌کشی خانواده‌ای به منطقه‌ای با خانه‌های سازمانی زمان جنگ شروع می‌شود. این خانواده دو فرزند به نام‌های یگانه و میثاق دارد و اگرچه هیچ تجربه مستقیمی از جنگ ندارد، ولی مشکلات والدینی که جنگ را تجربه کرده‌اند، گریبان آنها را نیز گرفته است. از آغاز نقل‌مکان این خانواده، شاهد ناخشنودی مادر هستیم که دلیل آن در آخر داستان مشخص می‌شود. کودکان هم خوشحال نیستند، زیرا فعالیت‌های سابقی که داشتند، مختل شده است. در این میان، درخت کنار یا سدری روی تپه‌ای روبروی خانه‌ جدیدی که خانواده داستان ساکن آن هستند، جا خوش کرده است. طبق یک ایده، هر درختی همچون دیگر پدیده‌های طبیعی مانند چشمه، رود یا گیاهان، فرشته‌ای دارد که از او محافظت می‌کند. یگانه و میثاق حفره‌ای زیر درخت پیدا می‌کنند که با ورود به آن وارد دنیایی خیالی می‌شوند.

وی گفت: آنها سنگ قرمزی به دست می‌آورند که نقش درخت روی تپه، بر آن حک شده است و این انعکاس تصویر و خود شیء در طول داستان هم به چشم می‌خورد. شخصیت‌های داستان در طول پیدا کردن این سنگ با حفره برخورد می‌کنند و وارد آن می‌شوند؛ دنیای زیرین انعکاسی از دنیای واقعی است. در ادامه داستان متوجه می‌شویم که فقط خود شخصیت‌ها قصد ورود به جهان زیرین را نداشتند، بلکه درخت و افراد آن جهان هم آنها را دعوت کرده بودند. بنابراین، انعکاسی میان دنیای واقعی و دنیای تصاویر، نقاشی‌ها و انسان‌های زیرین وجود دارد. نقاشی‌های روی دیواره زیر درخت و لابلای ریشه‌ها بیشتر مربوط به صحنه‌های جنگ هستند. با ادامه داستان می‌بینیم که افراد حاضر در آنجا بیشتر جوانان کشته‌شده در  جنگ بودند و در طول کتاب با داستان زندگی آنها آشنا می‌شویم.

این استاد دانشگاه بیان کرد: در داستان پیرزنی به نام خاله آنا، نانا یا ننه حضور دارد که به نوعی ناظر بر این عالم است، امور آن را سامان می‌دهد و مشخص می‌کند که چه داستان‌هایی بیشتر شنیده شوند. خشکسالی در محیط واقعی هم وجود دارد، ولی در این کتاب بیشتر به جنبه نمادین آن پرداخته شده است. عروسک‌ها در این داستان ویژگی‌های خاله آنا را دارند، مثل گوشواره به گوش داشتن. همه اعضای عالم زیرین مانند درخت روی تپه هستند که در تقلای آب، نفس‌های آخر خود را می‌کشد. آنها بیشتر مردگان سرگشته و پریشان‌اند، زیرا زندگی‌های ناخودآگاهی دارند که روایت و بازاندیشی نشده است. کسی که بخواهد آنها را روایت کند، باید اول خود را بشناسد تا بتواند برای دیگران نیز بازگو کند؛ بازگویی به این معنا که اگر شخص مورد نظر از دنیا رفته است، زندگی او از یاد نرود.

وی درباره روایت زندگی زنده‌ها توضیح داد: روایت زندگی برای آنها انسجام ایجاد می‌کند تا از گذشته خود گریزان نباشند، زیرا این روایت‌های گسسته از زندگی که هنوز هیچ فرمی به خود نگرفته است، موجب فرسایش بیشتر می‌شود. برای مثال، مادر این داستان زندگی‌ای مملو از اضطراب و ترس دارد که بدون حل شدن، دائم در حال تکرار است؛ زیرا شخصیت مادر هنوز به قصه کاملی از خودش دست نیافته و بخشی از خود را نادیده می‌گیرد و انکار می‌کند. مکانیسم‌های انکار، واپس‌زنی و فراموشی، اجزای این دور باطل هستند. در طول زمان برای افراد عالم زیرین و زندگی واقعی شرایطی فراهم می‌شود تا این درهم‌ریختگی درونی را سازمان دهند و به مرور، داستان کاملی از خود درک کنند که هیچ بخشی از آن را نمی‌توان نادیده گرفت. افراد زنده به‌وسیله این روایت همه گذشته خود را می‌پذیرند و آن را هضم می‌کنند. با روایت داستان زندگی همه افراد، باران شروع به باریدن می‌کند، حفره زیر درخت پر می‌شود و داستان به پایان می‌رسد.

اخلاقی درباره شخصیت‌های داستان‌ گفت: مادر خانواده، ناهید نام دارد و به دلایلی که بیان شد، ناخشنود و ناخرسند است. او ترس‌هایی در خود دارد که در موقعیت‌های گوناگون بروز می‌کند و در آخر داستان پس از مواجه شدن با خود بهبود می‌یابد. از نظر بچه‌ها خاطرات مادر همیشه تلخ است، حتی در خاطرات شیرین هم تجربه‌های تلخی دارد، مثل مراسم حنابندان که در کتاب به آن اشاره شده است. مادر خرده‌ریزهای شخصی‌اش را که بعضاً خوشایند نیستند، درون جعبه‌ای نگهداری می‌کند و دوست ندارد کسی سراغ آن برود. او در ابتدا تلاش می‌کند با خاطرات تلخی که از قبل داشته است، مواجه نشود، ولی در آخر ماجرای خودش را به‌طور کامل روایت می‌کند، با آنها روبرو می‌شود و به آرامش می‌رسد.

وی درباره شخصیت پیرزن ناظر بر زندگی دنیای زیرین تصریح کرد: نام او، آنا، نانا یا ننه به معنای مادربزرگ است. این شخصیت در طول داستان متحول می‌شود و یکسان نیست؛ در ابتدا که آشفتگی درونی و بیرونی در دنیای واقعی اوج گرفته، پیرزن در دنیای زیرین با پای رنجور در گوشه‌ای تاریک دوک می‌ریسد. در جای دیگر، سرتاسر سفید پوشیده، کفش‌های طلایی به پا دارد که تا نیمه در خاک است و نخ می‌ریسد. یگانه و میثاق در جای‌جای داستان هویت او را جویا می‌شوند، ولی پاسخی نمی‌یابند.

یادها و نام‌ها

این استاد دانشگاه ادامه داد: نظر آنا درباره ورود بچه‌ها به دنیای زیرین مثبت است، زیرا آنها با شنیدن قصه زندگی شخصیت‌های زیرین، از فراموش شدن‌شان جلوگیری می‌کنند. شنیده شدن داستان فقط به خواست شخصیت‌های جهان زیرین وابسته نیست، بلکه افراد جهان واقعی هم باید همکاری داشته باشند. در جای دیگر، ننه جوان‌تر شده است، در میانسالی به سر می‌برد، گوشواره‌ و شال قرمز بر سر دارد و در مرحله بعدی تاج هشت‌گوشه‌ای روی شالش برق می‌زند. درواقع، هر چه افراد دنیای واقعی برای روایت داستان‌ شخصیت‌های جهان زیرین تلاش می‌کنند، ننه جوان‌تر می‌شود. ادامه حیات ننه و درخت، وابسته به روایت داستان‌هاست، به‌طوری که هر چه از او یاد شود، بیشتر زنده‌ می‌ماند.

وی درباره ریشه شخصیت آنا گفت: آنا یا همان آناهیتا نام یکی از ایزدان کهن ایرانی و نام پیرزن است. آناهیتا به معنای پاک‌صفت و نام او اَرِدْ ویسورَ به معنای آب‌های نیرومند است. آناهیتا ایزدبانوی آب بوده و پیشینه ستایش او به دوران پیش از زرتشت بازمی‌گردد. نام آناهیتا در ابتدا نام رودی بوده است. آفرودیت یونانی و ایشتر بابلی مشابه این شخصیت اسطوره‌ای هستند. در بخش یشت‌های کتاب اوستا، آبان یشت به آناهیتا، الهه آب‌ها اشاره دارد. ویژگی‌های او از این نظر در داستان نمود پیدا می‌کند که زنی زیبا، بلندبالا و خوش‌اندام است. کمربندی تنگ و آراسته به گوهر به میان بسته، طوقی زرین بر گردن، گوشواره‌های چهارگوش و تاجی هشت‌گوشه با صدها ستاره بر سر دارد، کفش‌های زرینی که در عنوان کتاب هم به آن اشاره شده، به پا کرده و ردایی زرین و پرچین بر تن دارد. نام این ایزدبانو برای اولین بار در کتیبه‌های هخامنشیان منسوب به اردشیر آمده است. باید به ارتباط میان نام آناهیتا، آنا یا ننه و مادر در دنیای واقعی که ناهید نام داشت، توجه کنیم.

اخلاقی بیان کرد: کنش مرکزی و اصلی این داستان، قصه‌گویی و درخت، دال مرکزی آن است. همه افراد این داستان در رنج‌اند و دلیل اصلی خشکسالی نیز داستان‌های روایت‌نشده است. قصه‌های ایلیا، سیاوش، فاطیما، زهره و ناهید در کتاب روایت می‌شوند. پدر یگانه و میثاق در جنگ حضور داشته و یکی از پاهای خود را از دست داده است. در کشوی خود عکسی دارد که با دو نفر از دوستانش گرفته است؛ یکی از آنها سیاوش نام دارد که بچه‌ها در عالم زیرین او را ملاقات می‌کنند و در طول کتاب داستانش روایت می‌شود.

وی درباره جمله «دروغ، دشمن و خشکسالی را از سرزمین من دور بدارید» توضیح داد: مخاطب این جمله که در دیواره جنوبی کاخ آپادانا در کتیبه داریوش بزرگ حک شده و در متن این کتاب هم آمده، اهورامزدا است. سه کلمه دروغ، دشمن و خشکسالی با یکدیگر ارتباط معنایی دارند؛ خشکسالی و دشمن جنگی در کتاب وجود داشتند، ولی دروغ همان بخش از حقیقت است که به آن بی‌توجهی شده بود. درواقع، کتمان بخشی از حقیقت و روایت نکردن کامل آن هم نوعی دروغ است.

مرضیه گلابگیر، یکی از دو نویسنده کتاب «کفش‌های زرین روی پلکان معبد جنگ» نیز در این نشست اظهار کرد: اینکه کودکان ایرانی اسطوره‌ها و قهرمانان کشور را نمی‌شناسند، به شکل‌گیری هسته اولیه این کتاب منجر شد، ولی آن را منتشر نکردم، زیرا کمبودی در آن احساس می‌کردم. آشنایی با خانم میرباقری که تجربه نزدیکی از زندگی در جنگ داشت، به من ثابت کرد جنگ عنصر جامانده از قصه است. بنابراین، تجربه جدید نوشتن کتاب به‌صورت مشترک شکل گرفت. با اینکه تا پیش از این در عرصه کودک و نوجوان قلم زده بودم، این شکل از کار برای من جدید بود و نمی‌دانم تا چه حد تجربه موفقی بوده است. به هر حال، برای روایت این قصه تلاش کردم، زیرا سخن نگفتن ترومای این جامعه است. ما با کمبود داستان‌های نوجوانانه‌ای مواجهیم که با اساطیر و قهرمانان ایرانی مرتبط باشد، در نتیجه نشانه‌های اساطیری را در میان داستان معرفی کردم.

زهراسادات مرتضوی

انتهای پیام
captcha