به گزارش ایکنا، کرسی ترویجی «روایت خودباوری و خودباختگی در اندیشه امام خمینی(ره)» 16 خرداد از سوی گروه مطالعات انقلاب اسلامی و فرهنگپژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
در ابتدای این کرسی حسین سرافراز، دبیر علمی کرسی با تأکید بر بازخوانی روزآمد اندیشههای امام خمینی(ره)، گفت: ممکن است از ما بپرسند که سالها سخنان امام در قالبهای مختلف بیان میشود، ولی آیا بازخوانی اندیشههای یک بنیانگذار، مؤسس، مرجع دینی و اندیشمند روش دارد یا خیر؟ آیا پژوهشی علمی و روشمند محسوب میشود یا بخشی از تبلیغات شهری و پروپاگانداست؟
وی با بیان اینکه مسئله مناسبات حکومتها و ملتها، سیاست و حکومت و خطمشی حکومت، از مسائل مهم در اندیشه امام بود، گفت: ایشان خطمشی حکومت را تربیت شهروند و هوادار و تولید وفادار میدانستند، چون اگر حکومتی پیرو نداشته باشد، تا چه زمانی میتواند حکومت کند. حالا چطور شهروند و پیرو فعال و یا منفعل بسازیم؟ از منظر ایشان اینکه حکومتها در این مقوله چه انتخابی دارند همان سیاست است.
سرافراز بیان کرد: در دهه 20 با اشغال متفقین روبهرو بودیم؛ قبل از آن روشنفکرانی چون طالبوف و میرزا آقاخان تبریزی که طرفدار غرب بودند روایت برتر بودن الگوی غرب را ترویج میکردند، ولی با اشغال ایران، این ایده فروریخت و میتوان خودکشی صادق هدایت را نقطه اوج این ماجرا دانست. روایت دیگر در این دوره بازگشت به ایران باستان برای جایگزینی روایت غرب است که نمونه آن در باستانگرایی غرب و حتی آثار صادق هدایت دیده میشود؛ هدایت حتی به دنبال فراگیری زبان پهلوی رفت. روایت دیگر گرایش به شرق مانند جماهیر شوروی بود، ولی جایگزینی امام در برابر همه این اندیشهها، بازگشت به اسلام است.
در ادامه این نشست محسن ردادی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با بیان اینکه خودباوری یک موضوع شناختی است و به بحث روایتگری و روایت گره خورده است، گفت: خودباوری شناخت ارزشگذارانه جامعه از خود است که با برجسته کردن برخی تمایزات نسبت به ملتهای دیگر شکل میگیرد؛ مثلا مردم آمریکا تکنولوژی را امتیاز ویژه خود نسبت به سایر ملل میدانند یا ژاپنیها تصور میکنند در نظم از سایر ملل پیشرفتهتر هستند.
وی با بیان اینکه قهرمان، شخصیت شرور و قربانی سه رکن هر روایت هستند، اضافه کرد: در روایت انقلاب اسلامی کشتهشدگان سینما رکس آبادان دستهای از این قربانیان هستند و ملت ایران از اینکه خانواده آنها گرفتار رنج شدند با آنان احساس همراهی و همدردی کردند. همچنین نتیجه، بخشی از روایت است؛ مثلاً در داستان امام حسین(ع) نتیجه نهایی روایت، سکوت نکردن در برابر ظلم و مقابله با آن است. در داستان موسی(ع) قهرمانی به نام موسی ظهور و با شخصیت شرور یعنی فرعون مبارزه میکند و با نتیجه خوشایندی خاتمه مییابد. روایت خودباوری امام خمینی(ره) شخصیت بدی به نام غرب استعمارگر دارد که سبب عقبماندگی شرق و مسلمین شده است؛ در روایت امام میان غرب استعمارگر و غرب غیراستعماری تفاوت وجود دارد. کسانی چون فردید و سیدحسین نصر روایتی یکسره پلید از غرب دارند و اگر فناوری غرب به کشورهای دیگر وارد شده است، در پشت پرده آن پلیدی میبینند، ولی در روایت امام(ره) این امر یکسره بد نیست.
ردادی بیان کرد: از دید امام صنعت غرب بد نیست؛ از جمله فرمودهاند: «معلومات علم و دانش غرب دو دسته است؛ یک دسته واقعی و دسته دیگر ساختگی که به درد ما نمیخورد.» پس امام غرب را یکسره و یکدست شرور نمیبیند. امام فرمودند که تربیت غرب، انسان را حیوان آدمکش بار میآورد، حکومتها را میگویم و ملتها را نمیگویم. ایشان منتقد حکومتهای غربی بود نه مردم آنها و بروز غربزدگی را نتیجه تعامل مردم ایران و غرب میداند. ایشان میفرماید که این بیماری از ممالک خارجی که میخواستند همه چیز را ببرند سرایت دارد؛ نشانه آن هم نامگذاری غربی است و اینکه آن را ممتازتر تصور میکنند.
این پژوهشگر با بیان اینکه از منظر امام ویژگی دیگر بیماری غربزدگی، تردید به توانمندیهای خودی است، افزود: ایشان میگوید حتی اطبای ایرانی که میتوانند معالجات بزرگی انجام دهند بیماران را نزد اطبای غربی میفرستند و این توطئه خودباختگان است. همچنین نشانه دیگر وابستگی به غرب از نظر امام، وابستگی فکری شدید به غرب است، یعنی هرچه آنها بگویند میپذیرند بدون اینکه دلیل آن را بخواهند و هرچه در مقالاتشان بگویند میپذیرند و هر استاد غربی چیزی بگوید آن را مانند قرآن میدانند و میپذیرند.
ردادی با بیان اینکه از نظر امام، مردم قهرمانان روایت انقلاب هستند، اظهار کرد: ایشان گفته است که همه باید بدانیم آنچه بر سر مسلمین آمده از غفلت است، زیرا حتی علما تصور میکردند که سیاست از دین جداست و علما نباید در سیاست دخالت کنند. به همین دلیل غربزدگان کار خود را پیش بردند، ولی ملتی که قهرمان است و مرض خود را تشخیص داده به دنبال درمان آن رفته است.
وی افزود: شخصیت شرور روایت انقلاب از منظر امام در درجه اول استعمارگران و در درجه بعد، حکومتها و شاهان وابسته هستند. امام نگاه تقابل شرق با غرب دارد و میگوید عمال غربزده به استعمار غرب کمک کردهاند تا بتوانند بهتر کشورهای ضعیف را غارت کنند و متاع خود را گزیدهتر ببرند؛ شاهان مستبد و پهلویها را کسانی معرفی میکنند که به شدت کشور را وابسته میکنند. ایشان شاه را ذاتاً شرور میدانست که باعث وابستگی کشور شده بود و آمریکا و غرب را غیرقابل اعتماد و دارای شرارت ذاتی میدانستند و مردم ایران و مسلمانان مظلوم و کشورهای آفریقایی قربانی هستند.
ردادی با اشاره به عبرتهای روایت امام از انقلاب، اظهار کرد: دروس عبرت روایت ایشان این است که اولاً باید فرهنگ اسلامی انسانی در شرق و ترویج و فساد فرهنگ غرب تبیین شود و برخلاف سنتگرایان که به علم و صنعت غرب با تردید برخورد میکنند ایشان بر رفع عقبماندگی علمی تأکید میکنند و معتقدند که باید تلاش کنیم حتی نیازی به رفتن دانشجو به غرب نباشد و در داخل خودکفا شویم.
این پژوهشگر ادامه داد: امام فرمودند شرق خودش را گم کرده است و باید خود را پیدا کند و بعد مثال میزنند ژاپن اول چیزی نبود ولی الان با آمریکا رقابت دارد. باید باور کنیم شرق هم یک جایی است و همه چیز غرب نیست. امام معتقد بودند ملت ایران باید همه وابستگی خود را با غرب و آمریکا قطع کند و بعد از این مرحله در صورت اجازه ملت، در حد رابطه معمولی با دیگر کشورها با آمریکا هم ارتباط برقرار کند. همچنین میفرمایند: شرق باید در غرب را بر روی خودش ببندد و تا این غربزدهها از این مملکت نروند شما به استقلال نخواهید رسید؛ در عرصه آموزش و پرورش میفرمایند هر جا میتوانید استادان منحرف را در آموزش و پرورش و دانشگاه تسویه کنید. از منظر امام خمینی، شکست استکبار با همکاری جهانی مستضعفان رخ میدهد و به همین دلیل از آفریقا و کشورهای دیگر دعوت میکنند تا در برابر آمریکا بایستند.
در ادامه مجید سلیمانی، کارشناس رسانه و فعال فرهنگی، با بیان اینکه روش ارائهدهنده این بحث، بدیع و قابل توجه بود، گفت: امام بهترین قصه و روایت را از ایران گفته که شنیدنی و تاثیرگذار بوده است. البته روایت امام را با روایت از امام جابهجا و ادغام کردید، زیرا در روایت امام، ملت ایران قهرمان است نه روحانیت. همچنین در برخی موارد درگیر چارچوبهای روشی هم بودهاید. شما روایت را در قصه استعمار منحصر کردید و این نشان میدهد که امام قرار است قصه استعمار را برای افراد غیرایرانی هم تبیین کند تا در ملتهای غیرمسلمان مؤثر باشد. ماجرای مقابله با اسرائیل و دلایل عقبماندگی کشورهای اسلامی و غیراسلامی هم در فرمایش امام بسیار دیده میشود و ناشی از همین رویکرد امام است.
وی با بیان اینکه امام بیش از استعمار بدنی با استعمار ذهنی مقابله دارند و انتظار بود این نقاط اتصال بیشتر روشن میشد، اظهار کرد: در دهههای اخیر که نظریات پسااستعماری زیاد شده است، باید نقش فردی چون امام روشنتر باشد. جملاتی که از امام در پاسخ به اسرار هزارساله تا آثاری که بعد از انقلاب از ایشان موجود است نشان میدهد که ایشان از اندیشمندان پسااستعماری بسیار جلوتر بودهاند، ولی متأسفانه اندیشه کسانی که با بورسهای تحصیلی، واجد کرسیهایی در غرب شدهاند بیشتر ترویج شده است.
همچنین روحالله فرهادی، عضو هیئت علمی شورای عالی انقلاب فرهنگی، با بیان اینکه موضوع انتخابشده از موضوعات بسیار مهم و جدی در صد سال اخیر بوده است، گفت: یکی از روشهای دقیق در بیان روایت آن است که زمینه و زمانه را از دریچه ذهن مؤلف بیان کنیم؛ مسئله امام هم مسئله هویت و شناسایی خود است و اینکه ملت ایران در چه جایگاهی قرار دارد.
وی با بیان اینکه پیشنیاز خودباوری و خودشناسی، شناخت خود و توانمندیها در کنار هویت است، گفت: شما دچار تاریخنگاری پهلوی شدید که بر یکسره استعماری بودن تاریخ شاهان تأکید میکند، ولی ما تاریخ خوشی از قرون قبل داریم که میتواند با روایت امام معرفی شود. روایت بعد، روایت زمان و روایت اثبات و ایجاب است. نباید اسیر تاریخنگاری پهلوی شویم، زیرا سبب میشود امتیازی که ایران و ایرانی برای ما ایجاد کرده است نادیده بگیریم.
انتهای پیام