به گزارش خبرنگار ایکنا، همایش «داوری در ترازوی داوری» درباره اندیشهها و نظریات و آثار استاد رضا داوری اردکانی، امروز شنبه ۶ خردادماه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
محمدعلی فتح اللهی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این همایش با موضوع «سیر اهمیت یابی فرهنگ در اندیشه اسلامی» سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
سؤالی که وجود دارد این است که چرا فکر میکنیم مدینه فاضلهای که پیامبر اسلام(ص) تاسیس میکند برای تداومش به چیزی غیر از خودش نیاز دارد؟ وقتی رسول گرامی اسلام وارد یثرب شدند به سرعت اسم آن منطقه عوض و تبدیل به مدینه النبی شد در حالی که نامگذاری کار راحتی نیست. اما در مدینه النبی یک هویت و فرهنگ ایجاد شده و مردمی نو پدید آمده بودند که این فرهنگ جدید، همه را ناخودآگاه به این اندیشه منتقل میکرد که اینجا مدینه النبی است و با یثرب فرق دارد.
این هویت برای خودش تازگیهای زیادی داشت. وقتی سوره «قل هو الله احد» میآید مگر کسی میتواند این آیه و سوره توحید را بخواند و درباره آن کار فلسفی نکند. در آیات 22 تا 24 سوره مبارکه حشر آمده است: «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست داننده غيب و آشكار است اوست رحمتگر مهربان اوست خدايى كه جز او معبودى نيست همان فرمانرواى پاك سلامت[بخش و] مؤمن [به حقيقت حقه خود كه] نگهبان عزيز جبار [و] متكبر [است] پاك است خدا از آنچه [با او] شريك مى گردانند اوست خداى خالق نوساز صورتگر [كه] بهترين نامها [و صفات] از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين است [جمله] تسبيح او مى گويند و او عزيز حكيم است» مگر کسی میتواند این آیات را بخواند و ذهن وی کار فلسفی نکند. از سوی دیگر وقتی قرآن تأکید دارد اگر چند خدا وجود داشته باشد فساد ایجاد میشود مگر میتوان کار فلسفی نکرد.
بخشی از هویت، جنبه معرفت شناسانه دارد و عقلانی است. هرچند که بخشی از آن سیاسی و بخش مهمتر، فرهنگی و حرکت عمومی جامعه است. در واقع مجموعهای از اقدامات باعث میشود یثرب تبدیل به مدینه النبی شود اما ممکن است برخی افراد که سیاستمدار حرفهای هستند حکومتی که پیامبر(ص) در مدینه داشت را حکومت تلقی نکنند و بگویند این ضایع کردن سیاست است چراکه سیاست بود اما سیاست مرسوم نبود. هویتی که پیامبر(ص) عرضه کرد فلسفه بود اما فلسفه مرسوم نبود.
در فلسفه، بحثی داریم که ماهیت حق وجود است و وقتی میخواهیم وجود را تحدید کنیم ماهیت پدید میآید. هویت که پدیدهای یکپارچه است وقتی برای آن حدی قائل شویم سیاست و فلسفه مرسوم پدید میآید وگرنه آن هویت در ذات خودش همه اینها را دارد و پدیدهای یکپارچه است لذا حکومتی که پیامبر اسلام(ص) بنیانگذاری کرد در ذات خود، هویت، سیاست و فرهنگ و فلسفه داشت اما ممکن است فیلسوفان مرسوم بگویند این فلسفه را قبول نداریم. این قصه در آموزههای امام جعفر صادق(ع) به عنوان رئیس مذهب هم کاملا بازسازی و در ولایتعهدی امام رضا(ع) نمود اجتماعی پیدا کرد و به هر حال تاریخ عالم اسلام را رقم زد یعنی هویتی داریم که در آن همه چیز وجود دارد.
برخی میگویند این چه راه و رسم حکومت کردن است؟ چراکه حکومت باید قصری داشته و از مردم جدا باشد لذا به پیامبر اسلام اعتراض میکنند و میگویند باید شیوههای قیصر و کسری را دنبال کنیم اما سبک پیامبر(ص) اینگونه نبود و بعد از رحلت ایشان، حکومت جدا شد یعنی برای آنها ماهیت قائل شدند. این تبدیل به تاریخ ما شد یعنی جدایی ماهیتهایی همانند فلسفه، سیاست، حکومت، فرهنگ و .... اما تاریخ ما با توجه به اینکه خاطرهای از ده سال حکومت پیامبر اسلام داشت همواره دنبال این بوده که خود را از اسارت این ماهیتها خلاص و اصالت حکومت پیامبر را بازسازی کند.
هزار و چهارصد سال است که میخواهیم فلسفه را به ماهیت جامعه نزدیک کنیم و بگوییم اصالت با وجود است نه با ماهیتها و الان در حال تحول به سمت این است که اصالت را به وجود بدهد. لذا ما اگر از موضع ماهیتی نگاه کنیم، ممکن است بگوییم دین چه ربطی به فلسفه دارد؟ از بدو خلقت حضرت آدم در بهشت مباحث عقلی وجود دارد اما در آنجا فلسفه مستقل دیده نشده است. دین نیاز به فلسفه و سیاست دارد اما این نیاز در ذات آن است و فلسفه مستقل و ماهیت شده نیست. اینکه سنگ بنای مباحث خود را بر اساس استقلال فلسفه بگذاریم از مهمترین معضلات ماست چراکه فرهنگ شامل توجه به مباحث عقلی و سیاسی در دل هم است و توجه به عقل و سیاست است که فرهنگ را میسازد.
همچنین نگار داوری اردکانی، فرزند رضا داوری اردکانی در این همایش سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید؛
ماهیت این مجلس تازه است و قبلا چنین چیزی وجود نداشته که نقد یک متفکر در زمان حیات خودش وجود داشته باشد و یکی از دلایلی که پدر در اینجا حضور ندارند این است که اساتید به صورت آزادانه بتوانند نقدهای خود را بیان کنند. از شورای علمی این همایش، از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سایر دستاندرکاران بینهایت سپازگزاریم. بنده به نیابت از دو خواهر دیگرم هم در اینجا صحبت میکنم.
نوشتن درباره فیلسوفی که بیش از شصت سال به تفکر و پژوهش و تدریس پرداخته کار دشواری است مخصوصا اگر علاوه بر استادی نقش یک پدر را هم داشته باشد. یکی از مباحث نوجوانی ما سوال درباره فایده فلسفه بود که جواب همیشه مفصل و سرشار از شوق بود. خلاصه اینکه فلسفه مادر علوم است و بدون فلسفه نمیتوان زیست. در بیست سالی که هر یک از ما در خانه پدری بودیم، آنی نبود که وی را بدون قلم، کاغذ یا کتاب بینیم. هنوز بر همان منوال است مگر موقع نوشیدن چای یا صرف غذا.
هر موقع که پدر شعری میخواند یا بحثی درباره مسائل روزمره زندگی پیش میآید نیز در نهایت به یک بحث فلسفی میانجامد. مباحث فلسفی پدر توجه به فلسفه رسمی یعنی میراث مقبول اسلاف و استفاده از عبارات آنها نیست. او به فلسفه حقیقی توجه دارد که هدف آن پرسش درباره مباحث زمانه است. در واقع درد وی درد زمانه است. او بر این گمان است که در قرون اخیر، فیلسوفان ما به شعر و سیاست و حتی اخلاق، اعتنای درخوری نکردهاند.
داوری به سیاست هم نظر دارد اما در سیاست، نظر وی بر این نبوده که چه کسی حکومت میکند بلکه سیاستها را در نظر آورده است. سوالش این است که این یا آن سیاست چه طبعی دارد و به کجا میرود؟ در آنجا هم زبانش زبان سیاست نیست. او معتقد است که سیاست در زمان ما تاریخ را مصادره کرده است و از جمله چیزهایی که شاید راه نجاتی بگشاد هنر است چراکه شعر و هنر شرط قوام زندگی انسان است.
انتهای پیام