پنجم رمضان 1357، حوالی مرکز شهر اصفهان، گلوله و رگبار بود که سینه روز را میشکافت و در تن جمعیت به میدان آمده، جا خوش میکرد؛ جمعیتی که در حمایت از روحانیت در خانه رئیس حوزه علمیه شهر تحصن کرده بود و با پایان تحصن مسالمتآمیزش، باید پذیرای گلولهها میشد. پنجم رمضان اگرچه به تشدید سرکوب و اختناق حکومت وقت انجامید، اما ارادهها را برای ادامه حرکت انقلابی تا دستیابی به پیروزی نهایی مصممتر کرد.
احمد زمانی، عضو هیئت علمی بازنشسته گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد، فعال انقلابی و از شاگردان مرحوم سیدعلیاکبر پرورش که خود در وقایع منتهی به پنجم رمضان ۵۷ حضور داشته است، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، ماجرا را اینگونه روایت میکند: «برای تبیین بهتر وقایع پنجم رمضان سال ۵۷، لازم است وقایع شش ماه قبل یا حتی یک سال پیش از آن بیان شود. بعد از فوت مشکوک مرحوم مصطفی خمینی در اول آبان ۵۶ و سپس مراسمهایی که با عنوان ترحیم، هفتم و چهلم در شهرهای گوناگون از جمله اصفهان برگزار شد، قیام ۱۹ دی مردم قم، افراد بیشتری را بیدار کرد و یک طلبه اصفهانی نیز در قم به شهادت رسید.
بعد از این واقعه، بازار اصفهان چند روزی تعطیل شد و اولین تظاهرات خیابانی در سال ۵۶ به دنبال آن شکل گرفت. با برگزاری مراسم چهلم شهدای قم که در تبریز به خاک و خون کشیده شد، مردم اصفهان بهمناسبت چهلم شهدای تبریز در مسجد حکیم تجمع کردند و به دنبال آن، تظاهرات نسبتا بزرگی در ابتدای سال ۵۷ برگزار شد. بعد از این وقایع، حکومت پهلوی تعدادی از روحانیون و جوانان را دستگیر کرد؛ جوانان را به زندان انداخت و روحانیون را بعضا تبعید کرد.
در اواسط تابستان ۵۷، حکومت وقت بر اساس گزارش اشتباه یک مأمور و با تصور اینکه آیتالله طاهری، امامجمعه در تبعید اصفهان دیگر فعالیتی نخواهد داشت، ایشان را آزاد کرد که با استقبال مردم روبرو شد، ولی آیتالله طاهری در دو نماز جمعه بعدی همان مواضع و روشنگریهای پیشین خود را دنبال کرد و به همین دلیل، ساواک تصمیم گرفت تا مجددا و با سرعت، ایشان را دستگیر کند. این دستگیری با واکنش گسترده مردم اصفهان روبرو شد، از جمله تعدادی از طلاب و بازاریان از مدرسه صدر به خانه رئیس وقت حوزه علمیه اصفهان، آیتالله خادمی رفتند و در آنجا تجمع کردند که در ادامه، اقشار دیگر مردم نیز به این تجمع پیوستند.
تجمع به تحصن ۱۰ روزه تبدیل شد و به نوعی میتوان گفت در ادامه تحصنی بود که چند هفته پیش از آن، خانواده زندانیان سیاسی در منزل آیتالله خادمی انجام داده بودند. این تحصن دوباره که از پنج روز پیش از ماه رمضان آغاز شد، مجموعا ۱۰ روز به طول انجامید و در این مدت، روشنگریهای فراوانی در این تجمع و کوچه جانبی آن صورت گرفت و به نوعی، جسارت انقلابیون در مبارزه با رژیم شاه را افزونتر کرد. در نهایت با مذاکراتی که صورت گرفت، بنا شد محدودیتها کاهش پیدا کند و متحصنین منزل آیتالله خادمی را ترک کنند. به هنگام ترک منزل ایشان و زمانی که متحصنین به خیابان چهارباغ پایین رسیدند، از جانب مأموران نظامی و انتظامی مورد حمله قرار گرفتند. درگیری تا عصر آن روز (جمعه) ادامه داشت، حدود ۱۰ نفر به شهادت رسیدند، تعداد قابل توجهی زخمی شدند و رژیم پهلوی اولین حکومت نظامی سال ۵۷ را در اصفهان آغاز کرد.»
وی درباره تأثیرات و نتایج این حادثه میگوید: قبل از این وقایع، مخالفان حکومت اعم از بازاریان، دانشجویان، روحانیون، معلمان و دانشآموزان و گرایشهای مختلف سیاسی هر کدام مسیری را دنبال میکردند، اما در جریان این تحصن، رهبران و ادارهکنندگان توانستند یکدیگر را قانع کنند که همه باید با هم باشند و به نوعی، راجع به مسائل مشترک تأکید شد؛ به این معنا که همه اقشار با نوعی سادهزیستی در تجمع حضور داشتند و پذیرفتند که فعالیتهای خود را با هم پیش ببرند. در واقع، همانطور که اقشار گوناگون حضور فعالی در تجمع داشتند، اداره آن نیز به همین شکل بود. مثلا، تعدادی از طرفداران مهدی هاشمی (طراح و برنامهریز قتل آیتالله شمسآبادی) سعی میکردند از این تجمع برای تبلیغ گروه خود استفاده کنند، ولی با توجه به مخالفت بخش قابل توجهی از مردم با تفکرات و اعمال این گروه، ادارهکنندگان تحصن توانستند ضمن مدیریت این مسئله و خنثی کردن این تبلیغات، بر پیروی از روحانیت و شخص امام(ره) و مخالفت با رژیم پهلوی تأکید کنند. این رویه به پیروزی انقلاب و اتخاذ مشی واحد از سوی اقشار گوناگون بسیار کمک کرد.
زمانی در پاسخ به این سؤال که حادثه پنجم رمضان چه بازتابهایی به دنبال داشت، بیان کرد: رژیم پهلوی در رسانهها تلاش کرد تا این واقعه را قیام مسلحانه از سوی مخالفان خود جلوه دهد، ولی واقعیت این بود که مردم با دست خالی به مبارزه برخاسته بودند و بهتدریج تلاش کردند تا این موضوع را در نقاط گوناگون کشور تبیین کنند. شخصا این توفیق را داشتم تا همراه چند تن از آن جمع که دو نفرشان در جریان مبارزات و نیز جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت رسیدند، از اصفهان عازم شهرهای دیگر مثل مشهد، تبریز و شمال کشور شویم و جریان وقایع را توضیح دهیم که نوعا با استقبال افراد و گروهها روبرو میشد. مثلا در مشهد با شهید هاشمینژاد، در مهاباد با آیتالله مدنی و در سقز با آیتالله نوری همدانی دیدار داشتیم و تلاش کردیم تبلیغات رژیم را خنثی کنیم. در خارج از مرزها نیز با وجود اینکه حکومت پهلوی مدعی ایجاد فضای باز سیاسی بود و اکنون به حکومت نظامی متوسل شده بود، دانشجویان و روحانیون مقیم خارج از کشور تلاش کردند تا این موضوع را برای افکار عمومی دنیا روشن کنند که حکومت پهلوی هیچ تغییری در رویه خود ایجاد نکرده است، البته حامیان این رژیم، یعنی ابرقدرتهای زمان علیرغم این واقعه، هیچ واکنشی در نقد عملکرد پهلوی از خود نشان ندادند و کماکان به حمایت از این رژیم ادامه دادند.
وی به واکنش امام خمینی(ره) به این حادثه نیز اشاره کرد و گفت: همان روزها، در یکی دو شهر دیگر مثل قم و شیراز نیز درگیریهایی به این شکل رخ داده بود و امام(ره) در پیامی، به تقدیر از مردم این شهرها و بهویژه مردم اصفهان پرداخت و بر ادامه مبارزه در ماه رمضان تأکید کرد، چون در روزهای آغازین تحصن، گروهی از روحانیون به نشانه اعتراض، حضور در نماز جماعت را تحریم کرده بودند که امام به نوعی این حرکت را نفی کرد و معتقد بود باید از هر فرصتی برای روشنگری استفاده کرد. با وجود اینکه بعد از برقراری حکومت نظامی، یکی دو روز در اصفهان اجازه برگزاری نماز جماعت داده نشد، ولی رژیم پهلوی در ادامه ناچار شد اجازه برگزاری نمازهای جماعت را بدهد و بهتدریج، منبرها، گفتوگوها و مبارزات به شکل کارآمدتری دوباره آغاز شد و اوج گرفت که نمونه آنها، عید فطر و ۱۷ شهریور ۵۷ بود.
این استاد سابق دانشگاه تصریح کرد: رژیم پهلوی یک سال تلاش میکرد تا بگوید خشونت به خرج نمیدهد، ولی در اصفهان این کار را انجام داد و بسیاری از مردم قانع شدند که این حکومت اصلاحپذیر نیست و باید هر چه زودتر سرنگون شود. در عمل نیز مردم ۱۱ شهری که بعد از ۱۷ شهریور در آنها حکومت نظامی برقرار شده بود، مبارزه را دنبال کردند و با وجود اینکه جعفر شریفامامی، نخستوزیر وقت به تعبیر خودش دنبال آشتی ملی بود، مبارزات مردم در سطح کشور گسترش پیدا کرد.
وی اظهار کرد: وقتی در ماه مبارک رمضان حکومت نظامی برقرار شد، تعدادی از روحانیون، معلمان و بازاریان دستگیر و زندانی شدند. برجستهترین این چهرهها در میان روحانیون، مرحوم آیتالله کمال فقیه ایمانی، مرحوم مهدی مظاهری، آیتالله مجتبی میردامادی و از چهرههای غیرروحانی، مرحوم پرورش و مرحوم حسنعلی زهتاب بودند، اما با آغاز تظاهرات معلمان و دانشآموزان در مهرماه، حکومت پهلوی ناچار شد این افراد را از زندان آزاد کند.
محبوبه فرهنگ
انتهای پیام