بیان چیستی شعر، بحثی دشوار و چه بسا غیرممکن است و تاکنون که به قدر عمر انسان از پیدایش شعر میگذرد، تعریف جامع و نهایی از آن ارائه نشده است. بر همین اساس، رضا براهنی در کتاب «طلا در مس» مینویسد: «تعریف شعر کار بسیار مشکلی است، اصولاً یکی از مشکلترین کارها در این زمینه است و شاید بشود گفت که شعر تعریفناپذیرترین چیزی است که وجود دارد».
۲۱ مارس مطابق با اولین روز فرودینماه و روز جهانی شعر بهانهای شد تا با این پرسش سراغ برخی شاعران چهارمحالوبختیاری برویم که «توصیفتان از شعر چیست»، این گفتوگوها به همراه شعری بهارانه از هر یک شاعران، تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
همایون علیدوستی، شاعر، پژوهشگر ادبی و مدرس دانشگاه در چهارمحالوبختیاری در گفتوگو با ایکنا با اشاره به اینکه از دیدگاههای فراوانی به مقوله شعر نگاه شده است، اظهار کرد: هر شاعر و نظریهپردازی به فراخور آرمانها و خواستههای خود تعریف خاصی از شعر ارائه داده و از جمله خواجه نصیرالدین طوسی معتقد است که شعر در عُرف منطقی کلامی مخیل است؛ همچنین ابنخلدون میگوید که شعر کلام بلیغ مبتنی بر استعاره و اوصاف متشکل از اجزای متفق در وزن و روی است که هر بیت آن از لحاظ عروضی با آنچه پیش از آن آمده متفاوت بوده و دارای استقلال معنایی میباشد.
وی به توصیف محمدحسین شهریار از شعر نیز اشاره کرد و افزود: این شاعر توانمند معاصر شعر را ارتعاش لطیفی میداند که بدون اراده بر روی اعصاب انسان نقش میبندد یا ملکالشعرای بهار در بیت «شعر آن باشد که خیزد از دل و آید ز جان، باز در دلها نشیند هر کجا گوشی شنفت»، به خوبی دیدگاهش در خصوص شعر را مطرح کرده است.
علیدوستی تصریح کرد: معتقدم شعر نوعی نگرش متعالی به جهان هستی است و شعر واقعی شعری را باید گفت که بتواند انسان را به تفکر و ژرفنگری در آفرینش وادار کند؛ بر همین اساس، اگر شعر نتواند در دل خواننده جا باز کند پیداست که هنوز به مرز توفیق دست پیدا نکرده است.
این شاعر پیشکسوت استان با تصریح اینکه شعر باید به درجهای از کمال برسد که مصداق «ذکر» باشد، گفت: واژه ذکر در قرآن کریم و از جمله در آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر/9) آمده است و اگر شعر به درجه ذکر رسید، در زمانه ماندگار میماند؛ بایستههای شاعر برای رسیدن به این هدف بزرگ، ناظر بر پیرایش روح از زنگارها و به تعبیری عرقریزی روح است و به راستی که انسان تا عصاره روح خود را به قلم نیاورد سخنش به دل نمینشیند. به بیاندیگر شعر آیینه خلوت و مونسی برای انسانها در لحظات سکوت و تنهایی است و اغلب انسانها با شعر به آرامش نائل میشوند.
علیدوستی بیان کرد: واژههایی که تراوش احساسات لحظههای ناب شاعری هستند گاه تا سر حد اعجاز در ضمیر انسانها تأثير میگذارند و شاعری همانند حافظ از آنجا که حرف دل را میگوید به واسطه طبع ظریف و هنرمندانهاش محبوب دلها واقع میشود و از او به عنوان «لسانالغیب» نام میبرند چرا که او به شاخ نبات معرفت و شهود دست یافته است همان شاخه نباتی که خود به زیبایی آن را توصیف کرده و میگوید: «این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد، اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند».
این پژوهشگر ادبی در پایان تأکید کرد: اهالی هنر و شاعران باید در پی یافتن این شاخ نبات باشند که همان معرفت درونی و اشراقی است که از این طریق در دل پدیدار میشود:
بهار پرنیانپوش دلانگیز
به در انگشت میکوبد که برخیز
خرامان آی در بستان که نوروز
خبر دارد ز فرداهای پیروز
عروس باغ با لبهای خندان
نشانده صد گل حسرت به دامان
معلق میزند در آب ماهی
که پایان یافت عمر هر سیاهی
به صد افسونگری صحاف بلبل
شده شیرازهبند دفتر گل
پرنده با هزاران عشقبازی
شده سرگرم کار لانهسازی
به بستان نغمهخوان آمد قناری
شراب چشمه شد از کوه جاری
هزارآوا به آوازی خجسته
غزلگویان به شاخ گل نشسته
به دشت تشنه ابر پاره پاره
سرشک از دیده میبارد دوباره
معطر شد درخت از غنچهریزی
بپا گردیده گویا رستخیزی
کنار صخره و جوبار و گلشن
چراغی از شقایق گشت روشن
بهار آمد که با هر نونهالی
به مشتاقان ببخشد شور و حالی
به قول خواجه شیراز، حافظ
«بهین» آیینهدار راز، حافظ
«خوش آمد گل وزان خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشد»
مهدی طهماسبی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبی در چهارمحالوبختیاری در گفتوگو با ایکنا از استان با اشاره به اهمیت و ارزش زبان شعر، اظهار کرد: دیدگاه ایرانیان بهویژه شاعران در مورد شعر مبتنی بر منطق و اثرگذار بودن آن است؛ شاعران ایرانی از رودکی گرفته تا شاعران عصر حاضر، همواره بر این باور بودهاند که کلام آمیخته با نظم و گره خورده با عنصر تأثيرگذار خیال، نوعی نواندیشی را در خود دارد.
وی ادامه داد: شاعران همچنین معتقدند که اگر شعر از زندگی انسان حذف شود، بسیاری از خواستههای بشری روی زمین میماند و برآورده نمیشود و لذا در جایی سرودهام که «زندگی بی شعر مثل مردن است، مرگ آن هم در عذاب بیکسی».
این شاعر و پژوهشگر ادبی استان با تصریح اینکه مخاطب با هر کلام مبتنی بر عناصر نظم و خیال راحتتر ارتباط میگیرد و همراهی میکند، افزود: قدرت زبان شعر در تصویرآفرینی، جانبخشی و شخصیتبخشی به اشیاء و مفاهیم باعث میشود که قادر باشد افکار و نگاههای مختلف از طیف گسترده مخاطبان را با خود همراه کند.
طهماسبی تأکید کرد: عارف و شاعری چون عطار نیشابوری معتقد است شعر ظرفیتی است که از عرش به زمین آمده و میسُراید:
شعر و عرش و شرع از هم خاستند
تا دو عالم زین سه حرف آراستند
نور گیرد چون زمین از آسمان
زین سه حرف یک صفت هر دو جهان
آفتاب ار چه سمائی گشته است
در سنا جنس سنائی گشته است
از کمال شعر و شوق شاعری
چرخ را بین ازرقی و انوری
وی ادامه داد: عطار بر این باور است که زبان تمام شاعران زبان ملکوت است و کل هستی منظومهای شاعرانه است که شاعرانگی بر تمام ساحتهای آن مستولی بوده و زبان شعر از دیرباز تا کنون، عامل ماندگاری، پایداری و عزت نفس ایرانیان بوده است. عطار سروده است: «چون بهشت و آسمان و آفتاب، چون عناصر باد و آتش خاک و آب، نسبتی دارند با این شاعران، پس جهان شاعر بود چون دیگران».
طهماسبی با تصریح اینکه امکان ندارد بتوان نظام هستی را بدون نظمآهنگ و ضرباهنگ شعر مشاهده و تصور کرد، گفت: نگاهی به فصلها برایمان آشکار میکند که هر یک از آنها ضرباهنگ شاعرانه در خود دارند؛ بهار تداعیگر سرسبزی، خرمی و نشاط بهارانه همراه با موسیقی پرندگان و چشمههاست که دستمایه شاعران قرار گرفته و توصیفهای بدیع و ماندگار را آفریده است:
هفتسینی تازه باید چید
در پهنای دل
اولین سینش سلام
آن که می گوید سلام سبز بر مردان عشق
سین دوم
سرفرازیهای بیپایان و ناب
بر بلندای زمان
آن سوی این لحظه های بی کسی
سین سوم سادگی است
ساده باید بود گاهی مثل آب
در گذار اسمها ورسمها
سین چهارم
سفره پرواز را باید گشود
راه نزدیک است اما مرد نیست
باید از این ماندنیها چشم بست
سین پنجم
سبزههای عشق را باید فراوانتر نمود
در وفور کینه و حقد و حسد
باید از مهر و عدالت تا خدا تا آسمان باید رسید
سین ششم سکههای مهر را
ضرب در آیینههای تازه کرد
همدلی اینجا فراوان میشود
باز زبان نور باید
از فصاحتهای فصلی ناب گفت
سین هفتم
سجده باید کرد باید زنده شد
بانگاهی ساکت از منظومه امید گفت
هفت سین تازه را باید سرود
هفت سین تازه را با لهجه خورشیدها باید شنید
تا خدای عشق
نیست گویا فاصله
راه نزیک است باید مرد بود
ساده بایدخدا باعشق اینک حرف زد
می رسد مردی که ازدستش
ستاره میدمد
سکه های مهر را
در درون سفره پرواز می چیند ناب
سرفراز است که از هرسجدهاش
بوی صدها سادگی
بوی یک دنیا طراوت میچکد
سبزه های عشق را
در کویر خاک
در این قحطی احساس نو
مینشاند با نگاهی سرفراز
دستهایش بوی باران میدهد
هفت سینی تازه باید چید
در پهنای دل
در ادامه، احمد رفیعی وردنجانی، شاعر آیینی چهارمحالوبختیاری در گفتوگو با ایکنا با ارائه این توصیف کوتاه که «شعر عبارت از زندگی است»، اظهار کرد: شعر ترنم طنین همه لحظههای زندگی و آفرینشی مملو از زیبایی است که تمامی موجودات از آن لذت میبرند.
وی ادامه داد: آنگاه که شعر جانی را به شوق وا میدارد و آنگاه که احساسی را بر میانگیزد یا حس عاشقانهای را جلوهگر میسازد، آنگاه که همصحبت قطره اشکی میشود یا گل میکند و مادرانه میشود، آنگاه که به اوج میرسد و شعر آیینی میشود، آنگاه که تبسم میآفریند و طنازی میکند، همه و همه جلوههایی از زندگی هستند که شعر میآفریند و باید باور داشت که شعر خود زندگی است:
سلام، ای نفسِ سبزِ روزگار سلام
سلام، راحت دلهای بیقرار سلام
تو میرسی و تو را عاشقانه میگویند
شکوفههای شکوفا به شاخسار سلام
تو میرسی و نثار تو میشود هر آن
ز قطره قطره لبخندِ جویبار سلام
طنین سبز هَزاران باغ میگوید
به صبح روشن دیدار تو هِزار سلام
جوانه میزند از شوق دیدن رویت
به باغ و راغ و به هر گوشه و کنار سلام
رسیدهای و زمین غرق شوق گفته به تو
پس از تعارفِ یک بوس آبدار، سلام
همیشه گفته کشاورزِ حقشناس به تو
درون مزرعه در لحظههای کار، سلام
گذشته عمری و در ذهنهای ما مانده
شمیم خاطرههایت به یادگار، سلام
سلام جلوه الطاف بیکرانه حق
سلام مهر خدا، حضرت بهار سلام
در پایان، ذوالفقار علیخانی، قاری ممتاز و شاعر آیینی چهارمحالوبختیاری در توصیف خود از چیستی شعر، گفت: خداوند متعال جهان را به زیباترین شکل تصویر کرد و به تصریح آیه شریفه «الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ» (الرحمن/5)، عالم را به متعادلترین حالت بهصورت هماهنگ و موزون آفرید؛ شعر و تغزل نیز ترکیبی از مفاهیم نغز و خیالانگیز و به هم پیوسته و متعادل است که با استفاده از وزنها و قوافی جذاب، بر دلها و جانها اثر گذاشته و لطیفترین احساسات درونی را هنرمندانه به شنونده منتقل میسازد و زیبایی صنع الهی را با همه ظرایف و لطایف نشان میدهد:
چه خُوِه برف بِروه کِلَوس بیاهه وا دیار
همه جا گل بِدِرا شادی بیا ایل و تَوار
بِگُ قاقا و بخونه کوک تاراز و دَری
همه جا بُنگ بزنه بِگُد اُویده دی باهار
چه خُوِه خروس بخونه وِ دسِت دونه انار
بکشی سفره سحر وا نون گرم آرد کُنار
بشینی زُونی وِ زونی بِنِیهری وُر تِیاس
گل بگوی گلی بِیَشنی شِکری از لَوِ یار
تِک تِک پنجره ها خور ز بارون ایدهه
چه هوایی به دمن عطر بهارون ایدهه
من فصل شَونَم و تُک تُک ذکر ربنا
چه صفایی به دلا آیه قروون ایدهه
یا مقلب بگهیم همیشه مِن لیل ونهار
اوده بهار قرءُون من ای فصل بهار
ویدیمه به مَیلِسی که میزبان او کریم
ایده او به بنده ها روزیه پاک وخوشگوار
عمر نوح و همه ملک سلیمون سی چنم
صد هزارون سخن و بیت غزلخون سی چنم
تو بِگُ باهار بیا از پی نوروز و باهار
بی گل فاطمه دی گل به گلستون سی چنم
فیلم شعرخوانی ذوالفقار علیخانی به زبان بختیاری در توصیف تقارن بهار طبیعت و بهار قرآن، حُسن ختام این گزارش است.
انتهای پیام