به گزارش ایکنا به نقل از The Wire، در 20 سپتامبر 2022، دولت ایالت کارناتاکا در ابلاغی به دادگاه عالی مدعی شد که دختران مسلمان در شهر اودوپی توسط جبهه مردمی هند(PFI) و از طریق پیامهای رسانههای اجتماعی مجبور به داشتن حجاب در مدرسه شدند.
توشار مهتا، وکیلی که در مورد این ادعا تحقیق کرد در دادگاه عالی مدعی شد که پوشیدن حجاب بخشی از توطئه سازماندهی شده توسط PFI برای ایجاد ناآرامی اجتماعی است!
در 13 اکتبر سال جاری، دادگاه عالی هند علیه حکم دادگاه عالی کارناتاکا که این ممنوعیت (حجاب) را تأیید کرده بود، حکمی داد. حالا یک هیئت قانون اساسی متشکل از رئیس دادگستری هند بررسی خواهند کرد که آیا دختران مسلمان میتوانند روسری در مدرسه داشته باشند یا خیر.
از اول دسامبر سال جاری(2022)، 69598 پرونده در دیوان عالی کشور در حال رسیدگی بود. از این تعداد 488 مورد در دادگاههای قانون اساسی در حال بررسی است. این مطالبات معوق شامل دادخواستهایی هستند که (اصلاح) قانون شهروندی 2019 دولت مودی را به چالش کشیدهاند. همه این دادخواستها بیش از دو سال است که معلق ماندهاند. برخی از زنان مسلمان گفتهاند که هر روز را با نگاههای خصمانه سر میکنند.
شیخ عالیه، کارشناس علوم اطلاعات در بنگلور، از 25 سالگی با حجاب بوده است. عالیه به عنوان فردی که به کشورهای مختلف سفر کرده و در چندین فرودگاه بینالمللی بررسیهای امنیتی و مهاجرتی را پشت سر گذاشته است، میگوید که همیشه با افسران مهاجرت هندی با مشکلاتی روبرو بوده است.
او میگوید: هر زمان که به خارج از کشور سفر کردهام، با افسران مهاجرت فرودگاه در هندوستان با مشکل مواجه شدهام و میخواستند که حجابم را بردارم. من در فرودگاههای چنای و حیدرآباد با این مشکل مواجه شدم. همیشه از برداشتن آن خودداری کردهام. عکسهای پاسپورتم من را با حجاب نشان میدهد. بنابراین نمیتوانم بفهمم موضوع چیست. من به آنها گفتم که حجاب خلاف قوانین نیست. در فرودگاه چنای با افسر خانمی برخورد کردم که بسیار سرسخت بود. من پیشنهاد دادم به اتاق شخصی بروم که بتوانم حجابم را در آن بردارم اما او نپذیرفت. وقتی از او خواستم به یک افسر ارشد زنگ بزند، اجازه داد بروم. این در سال 2009 بود که من به مالزی سفر میکردم.
در سال 2011، عالیه در مدرسه بازرگانی هند (ISB) در حیدرآباد به عنوان استادیار و سپس به عنوان محقق، سمتی را بر عهده گرفت. پس از آن بود که او متوجه شد که این تعصب حتی در محافل به اصطلاح لیبرال نیز وجود دارد.
وی میگوید: افراد خوبی آنجا بودند، اما اساتیدی هم بودند که طوری به من نگاه میکردند که انگار یک زندانی هستم که باید آزاد شوم. آنها تصور میکردند که این لباس به زور به تن من است. یک استاد واقعاً سرشناس بود که جلوی دیگران مرا مسخره میکرد.
او گفت چطور میتوانی رؤیای دکترای بازاریابی را با حجاب داشته باشی؟ وقتی برای مقطع دکترا درخواست دادم، یکی از اساتید به من گفت که اگر حجاب داشته باشی، مورد تبعیض قرار میگیری.
در سال 2015، عالیه به خارج از کشور نقل مکان کرد. وقتی او در سال 2020 بازگشت، اوضاع بسیار بدتر شده بود.
عالیه میگوید: من نزد پدر و مادرم در شهر گوا بودم و برای گواهینامه رانندگی درخواست دادم. گواهی من سه ماه به تعویق افتاد. در ژوئن درخواست دادم و تمام مدارک کامل بود. سایت نشان میداد که مجوز صادر شده اما چاپ و ارسال نشده است. پدرم رفت و از آنها پرسید که قضیه چیست و آنها به او گفتند که به دلیل حجاب داشتن من در عکس بوده است.
عالیه گفت: وقتی به آنجا رفتم از من خواستند که حجابم را بردارم. گفتم این کار را فقط در صورتی انجام خواهم داد که از مردان سیک (آئین سیک) نیز خواسته شود قبل از گرفتن گواهینامه رانندگی عمامه خود را بردارند(در آئین سیک داشتن عمامه برای مردان ضروری است). از افسر خانم خواستم دستورالعملهایی را که من را ملزم به برداشتن حجاب میکرد به من نشان دهد. او مرا نزد رئیس خود فرستاد که از من پرسید: برداشتن حجابت چه ضرری دارد؟ پس از چند دقیقه بحث و جدل، گواهینامه مرا چاپ کرد و به من تحویل داد. هیچ قانون مکتوبی وجود ندارد که بگوید باید حجاب خود را بردارید. این یک آزار و اذیت ساده بود.
برخلاف تصور رایج که زنان مسلمان توسط خانوادههایشان مجبور به استفاده از حجاب هستند، عالیه خودش روسری را انتخاب کرده است.
وی میگوید: من از یک خانواده مذهبی نیستم. وقتی شروع کردم به پوشیدن حجاب هیچکس حجاب نداشت. خواهر من هنوز حجاب نمیپوشد. مادرم از 45 سالگی شروع به پوشیدن آن کرد. من کنجکاو بودم. شروع کردم به خواندن و آموختن در مورد دینم و بعد شروع به پوشیدن حجاب کردم. هیچ کس از آن خوشحال نشد. حتی مادرم مسخره کرد و گفت تو دوست نداری لباس بپوشی و موهایت را شانه کنی و به همین دلیل آن را میپوشی. من در آن زمان در دبی کار میکردم و محیط کار در آنجا نسبت به زنان با حجاب کاملاً دوستانه است. بسیاری از زنان عرب و غیر عرب آنجا محجبه هستند.
حفصه نیز مانند عالیه تصمیم گرفت به میل خود حجاب داشته باشد. حفصه که در کشمیر بزرگ شد، از سنین پایین در معرض درگیریهای سیاسی بود. برای او حجاب تنها وسیلهای برای تأکید بر هویت مذهبی او نبود، بلکه تأییدی بر اعتقادات سیاسی او نیز بود.
حفصه میگوید: 15 ساله بودم که شروع به حجاب داشتن کردم. آن زمان مادرم حجاب نداشت و هنوز هم حجاب ندارد. دلایل زیادی به تصمیم من کمک کرد، از جمله سیاستی که در جامعه مسلمان کشمیر وجود دارد. آنجا تصور بر این است که زنان با حجاب از طبقه پایین اقتصادی هستند. معتقدند بانوان محجبه چندان تحصیل کرده نبوده و تفکری عقبمانده دارند. برای من حجاب نشانه اعتراض بود. در آن زمان شعاری وجود داشت: «سرم را میپوشانم، نه مغزم را» و بسیار تحت تأثیر آن قرار گرفتم. خانوادهام، بهویژه مادرم، مخالف این کار بودند، زیرا پدرم در خارج از کشمیر کار میکرد و مادرم احساس میکرد که مورد توجه غیرضروری میشود.
حفصه پس از فارغالتحصیلی در رشته حقوق، در سال 2018 به دهلی نقل مکان کرد. او به یاد میآورد که مردم بهگونهای متفاوت به او نگاه میکردند. با این حال، کار در دفاتر وکالت و دادگاه، خلاف این را ثابت کرد. حفصه میگوید در حالی که سؤالات درباره حجاب او در دادگاههای سطح بالاتر مؤدبانهتر بود، اظهار نظر در دادگاههای محلی بد بود.
او معتقد است: دادگاههای منطقه وقتی من را به عنوان وکیل مسلمان، کشمیری و باحجاب پذیرفتند بسیار بیرحمانه عمل کردند. یادم میآید که در دادگاه نشسته بودم و روند دادگاه را برای ارشدم ضبط میکردم که شخصی مرا تروریست خواند. این داخل دادگاه بود. کاملاً غافلگیر شدم. این آزار و اذیت در جریان اعتراضات ضد قانون شهروندی در پایتخت شدیدتر شد.
در آن زمان بود که احساس خطر کردم. یک روز عصر هنگام خروج از دفترم، در جاده منتظر رانندهام ایستاده بودم که دیدم گروهی از مردان (هندو) شعار میدادند. آن روز فرار کردم. روز بعد در ترافیک گیر کرده بودم که ماشینم محاصره شد و مجبور شدم پیاده شوم. من چهار ماهه باردار بودم. گروهی مرد بودند که مشغول فیلم و عکس گرفتن بودند. آنها از من خواستند که بگویم «جای شری رام«(عبارت هندی به معنای دورود بر خدای رام) و من این را گفتم، اما آنها همچنان شلوغکاری میکردند.
زمانی که قرنطینه COVID-19 اعلام شد، حفصه اولین فرزند خود را باردار بود. او باید به طور منظم برای معاینه و اسکن به بیمارستان میرفت.
او میگوید: هر بار که برای اسکن میرفتم، نگاههای نفرتانگیزی به من میشد. یکی از پرستارها به من نگاه کرد و گفت: شما مسلمانان کووید را منتشر کردهاید. چرا یکی دیگر را به این دنیا میآورید؟
هر بار که بیرون میرفتیم، ماشین ما توسط پلیس متوقف میشد. به خاطر حجاب، برای همه آسان بود که ما را مسلمان بشناسند. شوهرم مجبور شد بیرون بیاید، اسنادی را نشان دهد و توضیح دهد که چرا ما در جاده بودیم.
تبعیض زنان با حجاب فقط به آنها ختم نمیشود. معمولاً به خانوادههایشان، بهویژه فرزندانشان سرایت میکند و حفصه آن را از نزدیک تجربه کرده است.
اولین باری که دخترم را برای میهمانی بیرون آوردم، واقعاً مضطرب بودم، زیرا پزشکان گفته بودند که ممکن است صحبت کردنش دیر رخ دهد، زیرا او یک نوزاد کووید است. فرزندم داشت بازی و سعی میکرد با دو بچه دیگر صحبت کند. از دور نگاه میکردم و خوشحال بودم. وقتی وارد اتاق شدم، مادرانشان بچههایشان را برداشتند و رفتند.
شهین، سی و نه ساله از 13 سال گذشته در شهر اودوپی در کارناتاکا زندگی میکند. این شهر کوچک در نزدیکی مانگالور کانون بحث حجاب بوده است. اولین کالج دولتی پیشدانشگاهی در اودوپی بود که دختران محجبه را از ورود به کلاسهای درس خود منع کرد. شهین میگوید که این کل قسمت غمانگیز بوده است، اما متأسفانه جامعه مسلمان عادت کرده است که در مورد مسائل کوچک مورد توجه قرار نگیرد.
شهین مانتو عبایی میپوشد که تمام بدن او را میپوشاند. این مانتو عبایی همچنین شامل روسری است. او میگوید زمانی که مدرک مهندسی خود را از بنگلور دنبال میکرد شروع به پوشیدن آن کرد.
من شروع به خواندن مطالب دینی کردم و آنها واقعاً روی من تأثیر گذاشتند. فکر میکردم بدبختی است که حجاب داشتن را شروع نکنم زیرا به عنوان یک مسلمان دینم در بدو تولد به من هدیه داده شده است. مجبور نبودم مثل دیگران بیرون بروم و آن را کشف کنم.
او درباره پیامدهای اجتماعی داشتن حجاب میگوید: آنچه اتفاق میافتد این است که شما این خیره شدن را میبینید و برخی افراد نگاههای واقعاً نفرتانگیزی به شما میکنند. آنها طوری به شما نگاه میکنند که انگار از فضا آمدهاید. من در بنگلور چنین احساسی داشتم.
خصومتی که شهین تجربه کرد فقط به نگاههای خیره و حسهای منفی محدود نمیشد.
او ادامه میدهد: پس از ازدواج به اودوپی نقل مکان کردم. برای گواهینامه رانندگیام درخواست داده بودم. از من خواستند که روسریام را بردارم. خیلی احساس ناراحتی کردم و نپذیرفتم. مسئولان آنجا گفتند که اگر حجابم را بردارم گواهینامه را میگیرم. واضح است که هیچ قانون مکتوبی وجود ندارد، اما برای زنان با حجاب مشکلاتی ایجاد شده است.
شاهین نیز مانند حفصه میگوید کودکان مسلمان در معرض خصومتهایی هستند که توضیح آن برای والدین دشوار است.
وی توضیح داد: وقتی پسرم در کلاس دوم بود، یک بچه مسلمان دیگر را دید که (دیگران) از او خواستند به پاکستان برگردد. دختر من هم اخیراً تجربهای داشته است. پس از همهگیری، زمانی که مدارس بازگشایی شدند، او از یکی از دوستانش دعوت کرد تا برای بازی به آنجا بیاید. دوستش به او گفت نمیتوانم بیایم چون تو مسلمان هستی. پدر و مادرم به من اجازه نمیدهند. این والدین هستند که این چیزها را به بچهها یاد میدهند.
خانم عبیر احمد، سی ساله یک روزنامهنگار سابق است که اکنون در بخش توسعه کار میکند. زمانی که او در سن 18 سالگی حجاب داشتن را آغاز کرد، اولین دختر خانوادهاش شد که این کار را انجام داد.
او میگوید: تصمیم بسیار آگاهانهای گرفتم که این موضوع را با کمال میل انجام دهم. لازم نبود از کسی بپرسم، میخواستم به عنوان یک زن مسلمان از نزدیک نماینده باشم. من ارزشهای دینم را دوست دارم. فکر میکردم این روسری به من هویت واضحی میدهد و میخواهم به عنوان کسی دیده شوم. از آن برای بیان خودم استفاده کردم. خانوادهام کاملاً به تصمیم من احترام گذاشتند و مانند همه تصمیمات مستقل از من حمایت کردند.
در حالی که خانواده او ممکن است از او حمایت کرده باشند، کارشناسان رسانه در برخی از معتبرترین رسانههای هند، بلافاصله او را مورد قضاوت قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که او نمیتواند نقش یک روزنامهنگار میدانی در دهلی را به عهده بگیرد. با وجود ناامیدی از سوی افرادی که لیبرال و مترقی به حساب میآیند، عبیر ترجیح میدهد نامی از آنها نبرد.
عبیر تصریح کرد: همیشه فرض بر این بود که من به یک خانواده سنتی مسلمان تعلق دارم که دیدگاههای افراطی دارند. مردم به خاطر نوع لباس پوشیدن شما زندگی را برای شما سخت میکنند. این یکی از دلایلی است که من رسانه را ترک کردم.
به گفته عبیر، عادیسازی اسلامهراسی از خانه آغاز میشود. این چیزی است که او مجبور بود به عنوان یک دختر با حجاب در دانشگاه نیز با آن روبرو شود.
او در این باره میگوید: در کالج، دانشجویان زیادی نزد من میآمدند و در مورد تروریسم و اسلام میپرسیدند. مثلا چرا مسلمانان اینقدر گوشت میخورند؟ این نشان میدهد که چگونه کودکان در خانه به روش خاصی شرطی شدهاند. این اتفاق وقتی رخ میدهد که کودکان وادار به عدم پذیرش فرهنگهای مختلف (مانند مسلمانان) شوند.
در حالی که مسلمانان هند زیر سایه آزار و خشونت مبارزه میکنند، عبیر میگوید که راه حل در خانه نهفته است: راه برای جلوگیری از این امر شاید این باشد که ما شروع به حساس کردن خانواده، فرزندان و به طور کلی جامعه(نسبت به حجابستیزی) کنیم. اینکه شما در مورد جوامع آسیبپذیر صحبت کنید.
تکبیر فاطمه، سی و هشت ساله یک معمار ساکن حیدرآباد است. او در حیدرآباد به دنیا آمد، اما خانوادهاش زمانی که او تنها چهار سال داشت به عربستان مهاجرت کردند. او در سال 2002 در سن 18 سالگی برای تحصیل در رشته معماری به هند بازگشت. در آن زمان او از قبل حجاب داشتن را آغاز کرده بود. تکبیر در مورد تعصب فزاینده نسبت به حجاب میگوید که اخیراً رشد کرده است.
وی میگوید: این یک چیز بسیار تازه است که متوجه آن شدهام. در سال 2002 به اینجا نقل مکان کردم و هیچ تبعیضی وجود نداشت. حیدرآباد دارای فرهنگ ترکیبی است و بین فرهنگها تعادل وجود دارد. من در یک کالج مسیحی درس میخواندم که بسیار جهانوطنی بود. با هیچ تبعیضی مواجه نشدم. من از آن زمان کار میکنم، پیشتر هرگز با تبعیض مواجه نشدهام اما همین اخیراً بود که در اداره گذرنامه درخواست گذرنامه دادم با تبعیض مواجه شدم.
وی توضیح داد: در اداره گذرنامه خیلی اصرار نداشتند که حجاب را برداریم ما مسلمانان تصمیم گرفتیم این کار را نکنیم. در نهایت، کار ما راه افتاد.
در سال 2019 هنگامی که تکبیر درخواست تمدید گذرنامه کرد، با خصومت آشکاری مواجه شد.
او میگوید: این بار از من خواستند روسریام را بردارم. گفتم این کار لازم نیست. گفتند این قانون است. من قبلاً در وبسایت رسمی پاسپورت جستجو کرده بودم و قوانین و تصاویر بسیار واضحی از یک خانم با حجاب دارد. یکی صورتش را پوشانده و میگوید عکس درست با حجاب با گوش پوشیده است. آنها گفتند این ریسکی است که شما میپذیرید. آنها مرا مجبور کردند برای مدت طولانی منتظر بمانم. یک نفر دولتی بود که خیلی بداخلاق بود و به من میگفت که قوانین را رعایت نمیکنم. من هم خیلی سختگیر بودم و به او گفتم که میدانم قوانین چیست. به آنها گفتم که حتی اگر درخواست رد شود مشکلی ندارم. البته میدانستم که رد نمیشود زیرا چنین قانونی وجود ندارد.
ترجمه: محمدحسن گودرزی
انتهای پیام