به گزارش ایکنا از اصفهان، حجتالاسلام جعفر شاهنظری در نشست بزرگداشت فیلسوف و مفسر بزرگ قرآن کریم، علامه طباطبایی با عنوان «نقد کتاب علمالنفس فلسفی آیتالله فیاضی با نگرشی بر دیدگاههای علامه طباطبایی در علمالنفس» که روز گذشته، 24 آبانماه در دانشگاه اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: علامه طباطبایی از دهه 30 تا 50، احیاگر حکمت اسلامی و یا به تعبیری فقه اکبر بود. ایشان در دنیای معاصر، شخصیت کمنظیری است، زیرا هم در حکمت نظری و هم در حکمت عملی، در قله پاکی و زهد بود. علامه طباطبایی بهعنوان شخصیتی عالم به زمان، با نوشتن کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، به نقد مکتب مارکسسیم و عقاید پیروان این مکتب پرداخت.
وی افزود: یکی از ویژگیهای علامه طباطبایی، پرورش شاگردان شاخص بود؛ از شهید مطهری گرفته تا آیتالله جوادی آملی و بزرگان دیگری که میشناسیم. انصافاً هر کدام از این بزرگان در حوزه علمیه، وزنهای کمنظیر محسوب میشوند که این از برکات وجود علامه طباطبایی بود. ورود ایشان به حوزه تفسیر و نوشتن تفسیرالمیزان یکی دیگر از شاخصههای ایشان محسوب میشود، بهگونهای که میتوان ادعا کرد در دوره معاصر، بهترین تفسیر از قرآن، تفسیر علامه طباطبایی است که بسیار جامع، پخته و خردمندانه بهشمار میرود.
عضو هیئت علمی گروه فلاسفه و کلام دانشگاه اصفهان در ادامه به نقد کتاب علمالنفس پرداخت و با اشاره به نکات مثبت این کتاب، اظهار کرد: کتاب بهصورت درس به درس نوشته شده و مباحث علمالنفس را بهصورت جامع، مستوفی و با قلمی روان برای خوانندگان بیان کرده است. هر بحثی که در کتاب به آن پرداخته شده، به لحاظ تبیین، تحلیل و بیان قول حکمای گذشته، بسیار کامل و جامع است.
وی به ایرادات کتاب اشاره کرد و گفت: نقد قول پیشینیان در این کتاب ضعیف است و مستدل و قوی نیست. این نقدها به چند دلیل مشکل دارند؛ اول از همه نبود مبانی استدلالی این نقدهاست و دوم، ضعف مبنایی در نقد آرای گذشتگان است. یعنی در کتاب تلاش شده با بیان آیات و روایات به نقد بحثهای ابنسینا پرداخته شود. ما هنگامی میتوانیم ابنسینا را نقد کنیم که در هندسه وجودشناسی فلسفی، به نقد او بپردازیم.
شاهنظری ادامه داد: نکته دیگری که از ضعفهای کتاب بهشمار میرود، ضعف در ارائه نظریات جدید و نظر منتخب است. مشخص نیست که نظریات این بخش براساس چه نوع وجودشناسی انجام میشود و به عبارت دیگر، این نظریات فلسفی نیست، بلکه بیشتر کلامی و روایی است، در حالی که نام کتاب «علمالنفس فلسفی» است. اگر نویسنده، کتاب جدایی درباره علمالنفس از منظر آیات و روایات بنویسد، مشکلی ندارد و بسیار خوب است، اما طرح این موضوعات در بین مباحث فلسفی، درست نیست.
محمد بیدهندی، دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه اصفهان نیز در ادامه این نشست، گفت: همانگونه که اشاره شد، این کتاب بیان بسیار خوبی دارد و بهعنوان منبع درسی بسیار مناسب است. در نشانی مطالب، دقت خوبی انجام شده و کتاب فهرستبندی خوبی دارد. من چند ترم این کتاب را تدریس کردهام که با استقبال دانشجویان مواجه شده است. باید جرئت و جسارت نویسنده را تحسین کرد، زیرا کشتی گرفتن با ابنسینا و ملاصدرا کار سادهای نیست. این جرئت و جسارت در اکثر نوشتهها یافت نمیشود و از این نظر قابل تقدیر است، البته باید در چنین کارهایی جانب احتیاط را رعایت کرد.
وی به تفاوت مباحث روایی و فلسفی درباره نفس اشاره کرد و افزود: مجموعهای از آیات و روایات با تأکید بر مباحث معرفتالنفس و خودشناسی وجود دارد. بهنظر میرسد باید نسبت این معرفتالنفس و آن علمالنفس فلسفی در کتاب مشخص باشد تا خواننده بتواند بفهمد مباحث فلسفی درباره نفس تا چه اندازه میتواند او را به آن معرفتالنفس نزدیک کند. ذیل آیه 105 سوره مائده که میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ»، علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بیش از 14 صفحه توصیح داده و نتیجه گرفته است، مباحثی که در کتب فلسفی با عنوان علمالنفس وجود دارد، زیاد مرتبط با پیامی که در اینجا وجود دارد، نیست. این معرفت بهگونهای است که فرد باید از طریق تزکیه نفس و تقوای الهی به آن برسد. مخاطب انتظار دارد که این موضوع در جایی از کتاب مطرح شود تا فرق بین این دو نوع بحث از نفس، مشخص گردد.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان با تأیید نظرات ناقد اول به انتقاد از کتاب پرداخت و گفت: عنوان کتاب علمالنفس فلسفی است و انتظار میرود که رویکرد بحث نیز فلسفی باشد. در حقیقت، عنوان کتاب با محتوای آن تعارض دارد. در بخشی از کتاب، خواننده احساس میکند که نویسنده در مباحث کم میآورد و از بحث عقلی به سراغ بحث قرآنی و روایی میرود. نقدی که میتوان مطرح کرد، این است که خود فلسفه به فهم آیات و روایات کمک میکند. پس این آیات و روایات که در کتاب نقل شده، میتواند از لحاظ فلسفی مورد بحث قرار گیرد و فهم بهتری از آنها دریافت شود.
حجتالاسلام محمدتقی یوسفی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه باقرالعلوم(ع) و محقق و تدوینکننده کتاب «علمالنفس فلسفی»، به بیان توضیحاتی در خصوص شکلگیری کتاب پرداخت و اظهار کرد: آیتالله فیاضی بحثهایی بهصورت متفرقه درباره علمالنفس داشت که مجموعهای حدود 40 نوار از آنها در مؤسسه باقی مانده است. هنگامی که من در مباحث نفس کار میکردم، به این نتیجه رسیدم بحث کاملی که همه وجوه علمالنفس را دربر بگیرد، وجود ندارد. به همین دلیل، به مباحث علمالنفس آیتالله فیاضی روی آوردم. هنگام گوش دادن به این مباحث، برای خودم مطالبی مینوشتم. روزی به آقای فیاضی گفتم که این درسها بسیار خوب است و نوشتههای خود را به ایشان دادم. ایشان من را تشویق کرد تا مطالب را منتشر کنم.
وی افزود: من این کار را انجام دادم و کتاب چاپ شد، اما احساس کردم کتاب بسیار نقص دارد. به همین دلیل، به ویرایش آن پرداختم و بعد از دو سال، کتاب در 30 درس به چاپ رسید. بعد از مدتی، حوزه علمیه خواهران از ما کتابی خلاصهتر در خصوص مباحث علمالنفس خواست که دوباره این کتاب را بهصورت خلاصهتر منتشر کردم. بهتازگی، در حال کار بر روی یک نسخه دیگر از کتاب هستم که مطالب آن بسیار منسجمتر و مفصلتر بیان شده و انشاءالله در آینده منتشر خواهد شد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در ادامه به پاسخ نقدهای وارد شده بر کتاب پرداخت و گفت: زمانی که این کتاب منتشر شد، جلسات نقد بسیاری با حضور افراد مختلف برگزار شد. در این جلسات نقدهای مختلفی مطرح شد که از نظر ما برخی قابل پذیرش و برخی قابل جواب بود. تلاش ما بر این بود که نقدهای قابل پذیرش در ویرایش بعدی اصلاح شود و انتقادهایی که پاسخی برای آنها وجود داشت، در جای خود مطرح و به آنها پاسخ داده شود. ایراداتی که آقای بیدهندی مطرح کرد، در این چاپ رفع شده و پاسخی برای آنها در نظر گرفته شده است.
وی افزود: بعضی از نقدها بین هر دو ناقد مشترک بود. اول باید بگویم که در این کتاب، نظرات آقای فیاضی آورده شده و من بهجز یک مورد، نظری از خودم برخلاف نظر ایشان مطرح نکردهام. شخصاً در خصوص بعضی از این مطالب با آقای فیاضی اختلاف نظر دارم، ولی در اینجا میخواهم از منظر ایشان دفاع کنم.
یوسفی در پاسخ به این نقد که مبانی گذشتگان بدون مبنا نقد شده است، گفت: در این کتاب، وقتی آقای فیاضی به نقد پیشینیان میپردازد، گاهی مبنای بحث را ذکر و گاهی نیز ایراد و اشکال را براساس مبانی همان فیلسوف مطرح میکند.
وی به وجود آیات و روایات در بحث اشاره کرد و ادامه داد: آقای فیاضی مبانی خاصی دارد و من در ویرایش جدید، چند صفحهای درباره آن ذکر کردهام. از نظر ایشان، هنگامی که ما در بحث عقلی به نتایج صحیحی میرسیم، ولی در مبانی روایی و قرآنی به خلاف آن دست پیدا میکنیم، باید به تفسیر منابع روایی خودمان بپردازیم. همچنین از نظر ایشان، اگر ما خبر و روایت واحدی در موضوعی داشته باشیم، عمل و ایمان به آن واجب است. اگر به این مبانی، انتقادی وارد است، باید در جای خود بحث شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) تصریح کرد: از منظر آقای فیاضی، وقتی ما دلایل عقلی قانعکننده برای اثبات یک امر فلسفی نداریم، باید به منابع قرآنی و روایی رجوع کنیم و آن بحث را بپذیریم. به هر حال، عقل هم محدودیتی دارد و نمیتواند همه حقایق را درک کند، پس به یک منبع دیگر نیاز است. به همین دلیل ایشان در بحثهای این کتاب، از آیات و روایات نیز استفاده کرده است.
مسعود احمدی
انتهای پیام