روش و ابزارهای متفاوتی در حوزه تأمین مالی در دسترس قرار دارد که متأسفانه بنا به دلایلی در اجرای دقیق و بدون نقص این روشها ضعفهایی وجود دارد و ضروری است ضمن احصای این ضعفها، بهترین شیوهها که متناسب با نظام اقتصادی ایران است، انتخاب شود. به همین منظور خبرنگار ایکنا با حسین درودیان، کارشناس و پژوهشگر اقتصادی به گفتوگو نشسته است.
در این گفتوگو شیوه تأمین مالی بانکمحور و مقایسه آن با سایر شیوههای تأمین مالی، تأمین مالی از طریق بورس و صندوقهای درآمد ثابت و مشکلاتی که در این رابطه وجود دارد، شیوه تأمین مالی از طریق انتشار اوراق بدهی و همچنین تأمین مالی از طریق سرمایهگذاری خارجی مورد بحث و بررسی قرار گرفته که در ادامه مشروح کامل آن را میخوانید.
ایکنا- به عنوان سؤال اول آیا در شرایط اقتصادی امروز و با توجه به مشکلاتی که بانکها دارند، تأمین مالی بانکمحور همچنان شیوه مطلوبی محسوب میشود؟
فکر میکنم برای اقتصاد ایران از نظر کیفیت و کمیت جایگزینی برای تأمین مالی بانکی وجود ندارد؛ تأمین مالی بانکی نسبت به سایر اشکال تأمین مالی از امتیازاتی برخوردار است.
به عنوان مثال وقتی از طریق منابع بانکی تأمین مالی صورت میپذیرد امضای رئیس بانک کافی است یعنی با تعداد محدودی از افراد سروکار داریم اما وقتی تأمین مالی از طریق فروش اوراق انجام میشود باید تعداد بسیار زیادی از مخاطبان را قانع ساخت و به همین دلیل تأمین مالی بانکی خیلی سریع و در دسترس تلقی میشود.
در کشور ما هنوز شرکتهای بزرگ شکل نگرفتهاند که اگر شکل میگرفتند قطعاً برای تأمین مالی به سراغ بانکها نمیرفتند، چون آنقدر گردش مالی آنها زیاد است که از طریق سود انباشتهشان تأمین مالی انجام خواهد شد و از سوی دیگر شرکتهای بزرگ به دلیل معروفیت و مشهوریت از طریق انتشار اوراق در بازار میتوانند تأمین مالی کنند و خیلی از مردم هم به دلیل معروفیتشان اوراقشان را خریداری میکنند.
در اقتصادی که هنوز به آن سطح از بلوغ بالا نرسیده طبعاً تأمین مالی بانکی ارجحیت دارد. حتی در کشورهای پیشرفته دو شیوه تأمین مالی همچنان در اولویت است که یکی شیوه تأمین مالی بانکمحور و دیگری بازارمحور است، لذا همچنان در اقتصادهای پیشرفته، شیوه تأمین مالی بانکمحور کارکرد و کارآیی دارد. خیلی از کشورها در مراحل رشد اقتصادی ابتدا بانکمحور عمل کردهاند تا اینکه اقتصاد آنها به بلوغ بسیار بالا دست پیدا کرده است.
بازارهای مالی خارج از سیستم بانکی بیشتر برای تأمین مالی دولت و شرکتهای بزرگ مورد استفاده قرار میگیرد ولی در حال حاضر بهترین شیوه تأمین مالی برای بخش خصوصی از طریق نظام بانکی است.
یک تصور اشتباهی هم در اقتصاد ایران سایه افکنده و آن اشتباه این است که برخی میگویند تأمین مالی بانکی باید خُرد و کوتاهمدت باشد، درصورتیکه اقتصاد ایران نیازمند سرمایهگذاری کلان است و مشکل اقتصادی ما ریشه در ضعف تولید و سرمایهگذاری دارد و برای چنین اقتصادی اگر سرمایهگذاری کوتاهمدت و خُرد صورت پذیرد عملاً با این مدل تفکری سرمایهگذاری را در کشور سرکوب کردهایم، درصورتیکه خیلی از سرمایهگذاریهای بانکی باید بلندمدت باشند.
ایکنا- شاید رویکرد کوتاهمدت و سرمایهگذاری خُرد به دلیل محدودیت منابع مالی بانکها و تعهد شعب بانکی به پرداخت سود برای سپردههای مردم باشد.
اول اینکه به معنای دقیق، منابع مالی بانکها از سپردهها نیست، چون بانکها خودشان پول خلق میکنند و با خلق پول سپردهها را به وجود میآورند و دوم اینکه سپردهها هیچگاه در سطح کلان واخواهی نمیشوند، یعنی اینطور نیست که مردم بگویند ما سپردههایمان را میخواهیم و این حالت زمانی رخ میدهد که اقتصاد فروپاشیده باشد ولی در حالت عادی چنین موضوعی معنا ندارد. پس اینکه گفته میشود چون سپردههای مردم کوتاهمدت است و باید تأمین مالی هم خُرد و کوتاهمدت باشد، تفسیر اشتباهی است.
ایکنا- پس علت چیست؟
مسئله اصلی برای بانک این است که یک پروژه بزرگ با بازدهی خوب وجود داشته باشد. اگر چنین پروژهای در کشور وجود داشته باشد و بازدهی خوب و جریان نقدی برای آن متصور باشیم، حتی ممکن است فعالیت آن بانک چندین سال به این پروژه و کسب و کار پیوند بخورد.
متأسفانه بانکهای دولتی ما به دلیل تکالیف و برداشتهای اشتباه درگیر پروژههایی شدهاند که برایشان سودآوری ندارد و از سوی دیگر میزان سودآوری بانکهای خصوصی در شبکه بانکی کشور هم خیلی مشخص نیست.
در ایران بخشی از تأمین مالیها به سمت و سویی میروند که خیلی مولد نیستند و به نوعی برای جبران کسری بودجه است و از سوی دیگر آن بخشی از فعالیتها که بانکها مستقیماً انجام میدهند و ربطی به دولت ندارد خیلی هم برای اقتصاد ملی سودساز نیست.
به معنای بهتر بانکهای کشور به تسخیر یک عدهای درآمدهاند و این عده یا دولت است یا نهادهای وابسته به دولت و شرکتهای دولتی یا آدمها و خانوادههای بخش خصوصی که همه اینها شبکه بانکی را در جهت منافع و اهدافشان در اختیار گرفتهاند و در این حالت شبکه بانکی در خدمت تولید و سرمایهگذاری نیست. اینها به خاطر اینکه منافعشان را تأمین کنند هریک بانکی را تأسیس کردهاند. پس شبکه بانکی در خدمت منافع بودجهای دولت و منافع شخصی یک سری سرمایهدارها و خانوادههاست.
ایکنا- آیا صندوقهای درآمد ثابت شیوه مطلوبی برای تأمین مالی محسوب میشوند؟
ظرفیت این صندوقها خیلی محدود است و هنوز کوچک هستند و نمیتوانند وظایف بزرگ را بر دوش بکشند. ضمن اینکه دارایی اصلی خیلی از این صندوقها، اوراق به ویژه اوراق بدهی دولت است و عمده سبدشان را برروی اوراق بدهی دولت میچینند و بخش دیگری از سبدشان را سهام تشکیل میدهد.
بیشتر بخوانید:
به نوعی این صندوقها، تأمین بودجه دولت محسوب شده و اینها بیشتر دولتی یا به نوعی وابسته دولت و ذیل بانکها تعریف میشوند.
ایکنا- مستقل بودن این صندوقها میتواند به توانمندیشان کمک کند؟ یعنی خودشان براساس نیازسنجی بازار به حوزههای سرمایهگذاری ورود پیدا کنند.
این صندوقها الان هم تا حدودی مستقل هستند ولی چون خیلی ریسکپذیر یا خطرپذیر نیستند، دارایی خریداریشده از جانب اینها بیشتر اوراق دولتی است، اما به طور کلی شیوه خوبی در حوزه تأمین مالی محسوب میشوند اما نه تأمین مالی پروژههای روی زمین مانده و بلندمدت و لذا به باور من در حال حاضر بهترین شیوه تأمین مالی در اقتصاد ایران شیوه تأمین مالی از طریق بانک و انتشار اوراق برای پروژههای خاص و بسیار بزرگ است که با روش دوم میتوان سرمایههای خرد مردم را تجمیع کرد.
ایکنا- به انتشار اوراق به عنوان یکی از شیوههای مطلوب تأمین مالی اشاره کردید. برخی از کارشناسان این شیوه تأمین مالی را خیلی مطلوب نمیدانند و میگویند دولت را بدهکار خواهد کرد. نظر شما چیست؟
طبیعتاً اوراق مسیری است که میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد و انتشار اوراق اندازه بهینه دارد. قرار نیست دولت بدهکاری خود را در قالب اوراق به صفر برساند. تا زمانی که این بدهی واگرا نشود یعنی عددش خیلی زیاد نباشد و با تعادل همراه باشد، میتواند ادامه پیدا کند.
به نظرم، ما از ظرفیت انتشار اوراق طی سالهای گذشته استفاده کردهایم و باید اکنون بخشی را بازخرید کنیم و بهرهاش را بپردازیم و لذا در حال حاضر انتشار اوراق برای دولت ظرفیت قابل توجهی تلقی نمیشود البته ناگفته نماند عدم انتشار اوراق هم توصیه نمیشود و باید تعادلی در این میان وجود داشته باشد.
منتهی مشکلی که در اقتصاد ایران وجود دارد، این است که خیلی از بدهیهای دولت در شکل اوراق نیست و نسبت اوراق بدهی دولت به کل اقتصاد عدد بزرگی هم نیست. پس اشکالی از بدهیهای دولت وجود دارند که به شکل اوراق نیستند؛ به عنوان مثال وزارت جهادکشاورزی از شرکتها کود خریداری کرده و بدهی خود را به شرکتها پرداخت نکرده و آنقدر این بدهیها تسویه نشده تا اینکه به مطالبه تبدیل شدهاند و این موضوع در رابطه دولت با تأمین اجتماعی وسایر شرکتها به وضوح دیده میشود. این بدهیها مانده و رسوب کرده و در نتیجه این بدهیها را با اوراق هم نمیتوان تسویه کرد.
اگر بدهیهای ریز و خرد دولتی که رسوب شده و عدد قابل توجهی را رقم زده به بانکها و سایر شرکتها پرداخت شود، شیوه تأمین مالی بانکی با سهولت بیشتری انجام خواهد شد.
ایکنا- مشاهده کردهاید که بعضاً بانکها به اسم تأمین مالی دست به خلق پول میزنند و این خلق پول میتواند تورم را به دنبال داشته باشد. چطور باید خلق پول را با هدف تأمین مالی کنترل کرد تا منجر به تورم نشود؟
ما نباید تصور کنیم صرفاً نوع تأمین مالی و خلق پول در بلندمدت موجب تورم میشود. ما میتوانیم اشکالی از تأمین مالی و خلق نقدینگی را داشته باشیم که دست کم در بلندمدت تورمزا نیست، البته شاید در کوتاهمدت تورم ایجاد میکند ولی در بلندمدت تورمی را به وجود نمیآورد.
به نظر من خلق پول برای بخشهایی باید انجام شود که برای اقتصاد کشور از اولویت بالایی برخوردار هستند و میتوانند برگشت نقدینگی داشته باشند. متأسفانه در اقتصاد ایران بخشی از پولهای خلقشده که در پروژهها هزینه میشوند به هر علتی برگشت ندارند. اگر میخواهیم خلق پول با هدف تأمین مالی منجر به تورم نشود، باید برروی پروژههایی سرمایهگذاری شود که در بلندمدت و به مرور زمان نقدینگی هزینهشده به سیستم بانکی بازگردد.
متأسفانه در نظام سیاستگذاری و مدیریت اقتصادی دچار روزمرگی هستیم و روزمرگی اجازه نمیدهد اقتصاد ایران رشد کند. برای اینکه اقتصاد ایران از روزمرگی نجات پیدا کند باید نهادی تشکیل شود که بگوید اقتصاد ایران به لحاظ تولید و سرمایهگذاری به چه نیاز دارد تا بتواند طرحهای موجه تعریف کند و همچنین باید از کلیگویی فاصله بگیریم مثلاً مشخص شود که ایراد و ضعف بخش مسکن کجاست تا آن ضعف را برطرف سازیم یا نقاط قوتش کجاست و آن نقاط قوت را تقویت کنیم.
از سوی دیگر باید ذینفع اصلی طرحهای اقتصادی عموم مردم باشند. مثلاً مخاطبان بخشی از تسهیلات بانکی کارمندان دولت هستند نه عموم مردم یا مالسازیهایی که در کشور انجام میشود، مخاطبان اصلیاش عموم مردم نیستند. وجه مردمیبودن اقتصاد این است که طرحی تعریف شود که همه از آن نفع ببرند مثلاً در حوزه مسکن پروژهای تعریف شود و آن پروژه قیمت مسکن را 10 درصد کاهش دهد.
ایکنا- در بخش دیگری از این گفتوگو بهتر است به شیوه تأمین مالی از طریق بورس اوراق بهادار و به طور کلی بازار سهام بپردازیم که یکی از شیوههای مطلوب در حوزه تأمین مالی محسوب میشود. آیا در شرایط فعلی که اقتصاد ایران با آن مواجه است، بورس ظرفیت و توان کافی برای تأمین مالی را دارد؟
ببینید ظرفیت بورس نسبت به بانکها ظرفیت محدودتری بوده و اعداد و ارقام کاملاً گویا این واقعیت است. البته ما باید بورس را به دو بخش خرید و فروش سهام و دیگری بازار اوراق تقسیمبندی کنیم.
شیوه تأمین مالی از طریق بازار سهام همانند بانکها به صورت مستقیم نیست اما برای سرمایهگذاری حائز اهمیت است ولی متأسفانه با وجود اینکه قیمت سهام کاهش پیدا کرده، کسی حاضر نیست سهام را خریداری کند و به همین دلیل تولیدکننده و صاحب شرکت دلسرد میشود و چنین احساس میکند که برای او ارزش قائل نیستند و لذا این رویه میتواند به طور غیرمستقیم تولید را تخریب کند.
رونق بازار سهام البته نه رونق غیرمنطقی و حبابگونه و همچنین کاهش ریسک سرمایهگذاری در این بازار میتواند جذابیت بازار سهام را افزایش دهد و دارایی باارزش محسوب شود و در این راستا باید بورس سیگنال مثبت به سرمایهگذاران ارسال کند.
هرچند در دولت قبل سیگنال مثبت داده شد اما پایدار نبود و رونق حبابی به این بازار لطمه وارد کرد. اکنون مردم خاطره تلخی از بورس دارند و با وجود اینکه قیمت سهام ارزان شده اما حاضر نیستند در بورس سرمایهگذاری کنند و تصور مردم این است که بورس جایی است که در آن متضرر میشوند.
در مقطعی که شاهد رشد حبابگونه بورس بودیم، برای کمک به تولید تأمین مالی صورت نپذیرفت و بیشتر با هدف رفع کسری بودجه دولت قیمتها افزایش پیدا کرد. هرچند روند افزایش قیمت سهام پایدار نیست اما به طور کلی قیمت سهام آنقدر نباید کاهش پیدا کند که سهامداران و سرمایهگذاران دلسرد شوند و نه آنقدر رشد حبابگونه داشته باشد که جایگاه بازار سهام کاملاً تخریب شود.
ایکنا- بیمه سهام یا سهامیار میتواند به جلب اعتماد دوباره سرمایهگذاران و سهامداران کمک کند؟
این نوع بیمه سهام برای سهامداران خرد کاربرد دارد و در دنیا خیلی متداول نیست که اصل سرمایه یا حدی از سود سهامداران بیمه شود ولی با توجه به اینکه شرایط خاصی بر بازار سهام ایران حاکم است، میطلبد اقدامی در راستای احیای اعتماد نسبت به بازار سهام صورت پذیرد و این اقدام سازمان بورس در به کارگیری طرح سهامیار میتواند مفید باشد. به هرحال از چشم افتادن بازار سهام به نفع اقتصاد نیست و برای تولید و اشتغال اتفاق بدی محسوب میشود.
بیمه سهام میتواند برای سهامداران خرد و برای اعداد محدود کار سودمندی باشد اما به شرط اینکه ارزش سهام کمتر از این نشود و هزینهای برای بودجه عمومی به وجود نیاورد.
ایکنا- جدا از تأمین مالی از طریق سرمایههای داخلی، بحث تأمین مالی از طریق سرمایهگذاری خارجی همواره مطرح بوده است. برای افزایش سرمایهگذاری خارجی باید دیپلماسی اقتصادی به چه نحوی جهتگیری شود که تأمین مالی از طریق سرمایهگذاری خارجی رقم بخورد؟
مسئله اصلی این است که باید ابتدا مشخص شود با چه مشکلاتی روبهرو هستیم، مشکلاتی که برروی زندگی مردم اثرگذار است و اینکه چگونه این مشکلات و خلأها به وجود آمده است. پس از اینکه مشکلات احصاء شدند باید برای حل و فصلشان برنامه ارائه داد و به تبعیت از این برنامههاست که مشخص میشود سرمایهگذاری خارجی چگونه جذب شود، لذا نقطه شروع ما نمیتواند سرمایهگذاری خارجی باشد، بلکه نقطه شروع ما مسائل واقعی است که زندگی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد و برنامههایی که برای حل آن مسائل به گرفته میشود و اگر اینگونه باشد جایگاه سرمایهگذاری خارجی هم مشخص میشود.
واقعیت این است که ما کشور تحت تحریم هستیم و صادرات و واردات دچار مشکل است و در این شرایط نمیتوان خیلی امیدوار بود سرمایههای خارجی جذب شوند و حتی در شرایط عادی و در بهترین شرایط، اعداد و ارقام سرمایهگذاری خارجی خیلی مطلوب نبود.
اما یک جنبهای از سرمایهگذاری خارجی روی میز است و آن هم همکاریهای دوجانبه با یک سری کشورها در موضوعات خاص است. یعنی ما در یک سری از موضوعات مشخص با بعضی از کشورها وارد فرآیند بده و بستان میشویم و ممکن است بنا به دلایلی این کشورها نسبت به همکاری با ایران تمایل نشان دهند.
مثلاً همکاری ایران و روسیه در رابطه با ترانزیت شمال و جنوب میتواند قابل توجه باشد یا با چینیها در زمینه انرژی میتوان همکاری دوجانبه داشت. این همکاریهای دوجانبه منجر به توسعه بخشهایی از مناطق ایران به ویژه سواحل مکران و مناطق جنوب شرقی خواهد شد و توازنی را در سیاست خارجی و همکاریهای بینالمللی به وجود میآورد و انگیزههای تحریمکنندگان را برای تحریم کاهش میدهد.
ایکنا- در پایان برای جمعبندی اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
ما با مسائل و مشکلات جدی مواجه هستیم. در عین حال که این مشکلات و مسائل جدی است به لحاظ فنی، تخصصی و دانشی و حتی به لحاظ اجرایی و عملیاتی، ایده و ظرفیتهایی را که بتوانیم با این چالشها مقابله کنیم، در داخل وجود دارد و لازم است شیوه سیاستگذاریمان از بازتولید وضع موجود و اقدامات روزمره گذر کند و ضروری است مغز متفکری وجود داشته باشد که روندها را رصد و مسائل جدی را شناسایی کند و برای حل آنها به صورت گام به گام برنامه ارائه دهد و تمام ظرفیتهای سیاستگذاری کشور معطوف به این شود که ما این پلهها و گامها را طی کنیم.
گفتوگو از سعید امینی
انتهای پیام