به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین علیامین رستمی، مؤلف کتاب تلخیص مقتل جامع سیدالشهدا(ع) در نشست علمی «دلایل مظلومیت امامان معصوم(رهبران دینی) در جامعه دینداران»، که شامگاه اول شهریور ماه از سوی مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام خمینی(ره) برگزار شد، گفت: این پرسش مطرح است که در یک جامعه دینی چرا باید ائمه(ع) و حضرت زهرا(س) که دختر پیامبر و خاتم رسل است بعد از وفات پیامبر(ص) اینقدر مظلوم باشند و وقتی آن حضرت در مسجد مدینه خطبه فدکیه را قرائت کردند به یاد صدای پیامبر(ص) یکپارچه شیون و ناله مردم بلند شود ولی همین مردمی که اینجا گریستند به یاری آن حضرت و امام علی(ع) نرفتند.
وی افزود: غربت امام علی(ع) هم در تاریخ مشهور است و در دوره معاویه دهها سال آن حضرت را سب و لعن میکردند و جالب است که همین مردم علی الظاهر دیندار هم بودند. معاویه مرتب نماز جماعت و جمعه برپا میکرد و از پیامبر دم میزد و در عین حال دستور داده بود که امام علی(ع) را لعن کنند. مردم اهل قرآن بودند و در صفین هم قرآن در دست آنها بود نه اینکه آن را قرض کرده باشند و در چنین جامعه دینی، رهبران دینی در نهایت مظلومیت هستند. امام مجتبی(ع) مجبور است صلح کند و امام حسین(ع) هم با آن وضع به شهادت رسیدند.
مؤلف کتاب تلخیص مقتل جامع سیدالشهدا(ع)، اظهار کرد: وقتی سر مبارک حضرت را بر نیزه بلند کردند سپاه کوفه الله اکبر گفتند. در زیارت وارث خطاب به امام شهادت میدهیم که تو نماز را اقامه و امر به معروف و نهی از منکر کردی یعنی جامعه دینی است و در عین حال امام حسین(ع) با خون خودشان این کار را کردند. آموزههای دینداری در جامعه وجود دارد ولی حاکمیت رهبران دینی برقرار نیست و آنها مظلوم هستند. در لسان امام حسین(ع) هم آمده که اینها دین را لقلقه زبان خود قرار دادهاند ولی وقتی امتحانی برای آنها پیش بیاید دینداران حقیقی کم هستند.
رستمی با بیان اینکه غاصبان ائمه(ع) با عنوان رهبران دینی به خلافت رسیدند لذا شکلی کاریکاتوری از دین در جامعه وجود داشت ولی محتوا، اومانیستی، سکولاریستی و غیروحیانی بود، اضافه کرد: در این شرایط نمایی از دین وجود داشت که کارآیی نداشت و با منشا وحیانی از زمین تا آسمان فرق داشت و طبیعتا در چنین جامعهای رهبران واقعی دینی، در مظلومیت خواهند بود.
وی با بیان اینکه تغییر نظام سیاسی جامعه اسلامی نقش زیادی در مظلومیت ائمه(ع) داشت، تصریح کرد: پیامبر(ص) با نصب الهی به نبوت و امامت رسیدند و بعد از خودشان با نصب الهی، علی(ع) به جانشینی انتخاب شد یعنی امام علی(ع) انتخاب پیامبر(ص) هم نیست بلکه نصب الهی است، لذا حجت وحیانی دارد و طوری نیست که بگوییم ایشان مانند برخی والیان و منصوبان برخی انبیاء بودند که گرفتار انحراف شدند. بنابراین در اسلام نظام امامت و امت حاکم بود و نقش مردم مقبولیتبخشی به امام است ولی خلفا نظام سیاسی وحیانی را به عرفی و رای مردم تغییر دادند.
وی اضافه کرد: بنابراین سقیفه فقط انتخاب یک فرد و عدم انتخاب دیگری نیست بلکه آغاز تغییر ماهیت خطرناک نظام سیاسی اسلامی بود. خلفا حرف از دین میزدند چون هنوز مردم توقع پیاده شدن احکام اسلامی را داشتند ولی ماهیت تصمیمات آنها اومانیستی و سکولاریستی بود.
رستمی بیان کرد: تحلیل بنده این است که اگر امام علی(ع) به سقیفه نرفتند، چون مبنای سقیفه وحیانی نبود لذا اگر سقیفه ده روز بعد از شهادت پیامبر هم بود باز ایشان به آنجا نرفته و زیربار آن نمیرفتند حتی مدعی هستم که اگر از دل سقیفه، امام علی(ع) بیرون میآمد باز ایشان حاضر نبودند بپذیرند زیرا این پذیرش به معنای پذیرش رای مردم به جای نصب الهی بود.
مؤلف کتاب تلخیص مقتل جامع سیدالشهداء(س) با بیان اینکه توافق حل و عقد، نصب از جانب حاکم قبلی و اینکه حکومت برای کسی است که غلبه یابد همگی برای توجیه به خلافت رسیدن ابوبکر، عمر و معاویه بود، افزود: این انحراف در جامعه، منشا انحرافات در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و ... شد. چون خمس و زکات، حج، جهاد و بسیاری از احکام دیگر همگی ناظر به جنبههای اجتماعی سیاسی و اقتصادی است بنابراین اگر آموزههای عرفی حاکم شد جامعه ظاهری از دینداری خواهد داشت ولی محتوا از دین تهی است.
وی اضافه کرد: انحراف دیگری که رخ داد بیشتر رنگ و بوی فرهنگی داشت و آن اجتهاد در برابر نص بود، خلیفه دوم میگفت من همردیف پیامبر(ص) هستم و برخی موارد را حلال و برخی را حرام کرد. عثمان در سفر نماز را تمام میخواند که برخلاف نظر پیامبر(ص) بود و حتی معاویه خودش را شارع میدانست و احکامی را وضع میکرد. در حقیقت نمود امروزی این مسئله همان بحث قرائات مختلف از دین و لزوم یکسانانگاری همه آنهاست. این موضوع سبب شد تا هر کسی از جایی رسید چیزی به اسلام افزود یا از آن کم کرد.
استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه ائمه(ع) هر چه فرمودند مبنای قرآنی و ریشه در سنت پیامبر(ص) داشت، تصریح کرد: وقتی قرائات مختلف از دین پذیرفته شد قرائت رسمی و وحیانی به صورت طبیعی به حاشیه رانده خواهد شد به همین دلیل میبینیم روایات امام حسین(ع) و امام حسن(ع) بسیار اندک است زیرا فضا برای نشر آراء ایشان فراهم نشد و حتی مردم واجبات و محرمات خود را از این دو امام بزرگوار نمیپرسیدند و قرائات مختلف دینی باعث ایجاد بدعت در دین شد.
وی با بیان اینکه کنار زدن احادیث نبوی از دیگر انحرافات دستگاه خلافت بود، اظهار کرد: خلفا به خصوص خلیفه دوم دستور منع کتابت دادند و شعارشان حسبنا کتاب الله بود. خلفا گفتند هر حدیثی از پیامبر(ص) وجود دارد باید آتش زده شود، عایشه نقل کرده پدرم احادیثی را که من از پیامبر(ص) در منزل داشتم جمع کرد و آتش زد؛ این واقعه در حقیقت کودتای فرهنگی بود تا سنت نبوی از رده بیرون رود و این به معنای خروج 50 درصد آموزههای دینی از جامعه است زیرا عمده روایات نبوی، تفسیر قرآن و تفصیل دین بود.
وی افزود: وقتی هفت هشت قرن، روایات نبوی سوزانده و دفن شدند طبیعتا جامعه از آنها فاصله میگیرد و بعد هم که در دوره عمربن عبدالعزیز آزاد شد دست افراد برای گفتن روایات باز شد لذا جعلیات و احادیث اشتباه زیادی هم گریبانگیر جامعه شد و در چنین جامعهای طبیعتا رهبران دینی مظلوم خواهند بود. در کنار اینها انحرافات دیگری هم مانند ترویج جبرگرایی، تقدسبخشی به خلافت و ..هم رخ داد و نمود بیرونی این انحرافات رواج انواع دینداری به نام دین واقعی بود.
رستمی اظهار کرد: یکی از آفات رواج این نوع انحرافات، دینداری فصلی است یعنی کسانی ظاهرا در جامعه دین دارند ولی اگر در شرایط بی دینی قرار بگیرند طبق آن فضا عمل میکنند؛ در روانشناسی به چنین افرادی، افراد چند شخصیتی میگویند که معلول تربیت دو یا چندگانه است مثلا هارون الرشید در جلسه موعظه چنان اشک میریخت که ریشش خیس میشد ولی همین فرد قاتل امام هفتم(ع) بود. یا در دوره معاصر، ناصرالدین شاه از سویی شعر برای اهل بیت(ع) میسرود و از طرف دیگر مرتکب چه جنایاتی بود.
مؤلف کتاب تلخیص مقتل جامع سیدالشهدا(ع) اضافه کرد: امروز هم ممکن است برخی از ما وقتی در جلسه دعا و روضه هستیم یک حال و وقتی در کنار دریا هستیم وضع دیگری داشته باشیم و این مدل، دینداری فصلی است و ظاهرا افراد جامعه دین دارند ولی کارآیی دینی وجود ندارد. اگر دین ملکه قلوب و نفس انسانها باشد رابطه امت و امام شکل میگیرد.
رستمی با بیان اینکه مدل دیگر دینداری، فردی است، تصریح کرد: یعنی فرد در امور فردی خیلی متدین است و نمازشبخوان و قرآنخوان ولی کاری به امور اجتماعی، سیاسی و دینی ندارد در حالی که عمده آموزههای اسلام، اجتماعی است.
وی افزود: مثلا خواجه ربیع فردی عابد و زاهد و از یاران امام علی(ع) بود ولی وقتی شهادت امام حسین(ع) را شنید استغفار کرد و بعد هم پشیمان شد که چرا حرفی غیرخدایی زده است. امام حسین(ع) در مسیر حرکت خود با عبدالله بن عمر که فردی زاهدنما بود دیدار کرد و امام حمایت او را خواست ولی ابن عمر گفت؛ حسین ما را در آخر عمر وارد سیاست نکن و بگذار به عبادتمان برسیم. این مدل دینداری دردی از جامعه دوا نکرده و مدلی نمایشی از دین است.
رستمی اظهار کرد: مدل دیگر از دینداری، دینداری منفعتطلبانه است، دور و بر دین هستند تا وقتی معیشت آنها روبراه است ولی وقتی بلایی جامعه را گرفت قلّت دیانون. جامعه کوفه مسلم را کنار گذاشت چون دینداری منفعتطلبانه داشتند. در دوره حکومت بنی امیه، رقابت بر سر مادیات شکل گرفته و رونق داشت و همه تلاش میکردند ره صدساله را یک شبه بروند و به مال و منال برسند بنابراین وقتی مسلم آمد با او بیعت کرده و امام را قبول داشتند ولی وقتی تهدید شدند به قطع سهمشان از بیت المال و حضور سپاه یزید، ترسیدند و عقب نشستند.
وی در ادامه افزود: مدل دیگری از دینداری که سبب مهجوریت و مظلومیت امام جامعه میشود دینداری سطحی است. اسلام خوارج اینطور بود و به ظواهر خیلی متعبد بودند ولی معارف عمیق دین را کنار گذاشتند. امروز هم اسلام داعش اینطور است. راهبرد دشمن در طول تاریخ این بود که دین را سطحی نگه دارند؛ معاویه وصیت کرد نگذار پای مردم شام به مدینه و مکه باز شود تا با دیدن امام سجاد(ع) و صحابه خوب پیامبر(ص) انحراف معاویه را بفهمند. به همین دلیل وقتی معاویه نماز جمعه را چهارشنبه خواند کسی اعتراضی نکرد.
رستمی تصریح کرد: رهبران حقیقی از عقلانیت مردم سود برده و رهبران منحرف و غاصب از سطحینگری مردم سود میبرند؛ امروز رهبر انقلاب از دانایی و باسوادی و عالم شدن و بصیر بودن مردم حمایت میکنند.
انتهای پیام