تمرکز قدرت جهانی در اروپا و آمریکا در حال از بین رفتن است
کد خبر: 4056155
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۲
استاد روابط بین‌الملل دانشگاه ملی استرالیا:

تمرکز قدرت جهانی در اروپا و آمریکا در حال از بین رفتن است

جرج لاوسن، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه ملی استرالیا گفت: دنیا تا همین اواخر بر روی روابط بین آنلانتیس (اروپا و آمریکا) یا به عبارت دیگر غرب متمرکز شده بود. به نظرم چیزی که در مورد این نظام همچنان ثابت است، بخش جهانی شدن آن است که همچنان در مرکز این نظام باقی‌ است و ما همچنان وابستگی متقابل را در این نظام شاهدیم، اما بخش مرکزی آن [تمرکز قدرت در بین اروپا و آمریکا] در حال فروپاشی است.

به گزارش ایکنا، اولین کنفرانس دوسالانه بین‌المللی «نظم منطقه‌ای و ساختار اجتماعی در خاورمیانه: از نظریه تا عمل» به همت انجمن علوم سیاسی ایران و با همکاری دانشگاه‌های تربیت مدرس، علامه طباطبایی و خوارزمی، خانه اندیشمندان علوم انسانی، انجمن ژئوپلیتیک ایران، انجمن مطالعات صلح و خبرگزاری ایکنا، روز گذشته،  ۲۰ اردیبهشت به صورت مجازی برگزار شد.


  • بیشتر بخوانید:

بررسی وضعیت منطقه خاورمیانه به منزله عرصه نقش‌آفرینی بازیگران منطقه‌ای

جابجایی قدرت در غرب آسیا به شکلی نه چندان آرام در حال رخ دادن است

نقش طریقت‌ها و ماهيت هويت‌خواهی علويان در ساختار سياسی ترکيه


در این وبینار، جورج لاوسن، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه ملی استرالیا به عنوان اولین سخنران افتتاحیه، در سخنانی با موضوع «انقلاب‌ها، خاورمیانه و نظم جهانی» ضمن اشاره به وقوع انقلاب‌های 2010 تا 2011 کشورهای عربی موسوم به بهار عربی گفت: مطالعه بر روی انقلاب‌ها به روشنی نشان داده‌اند که خیزش‌ها در زمان‌های غیر طبیعی رخ می‌دهند؛ در زمان بحران‌های بزرگ بین‌المللی، فروپاشی امپراطوری‌ها، در فضای بعد از بحران‌های بزرگ و پس از پایان جنگ‌های بزرگ که باعث موجی از انقلاب‌ها در یک منطقه و بعضاً به‌طور فرا منطقه‌ای می‌شود.

لاوسن با اشاره به وقایع مهم ابتدای قرن بیستم تصریح کرد: یکی از برهه‌های مهم زمانی 1912 و 1945 است که جرقه انقلاب‌های زیادی در ایران، روسیه، چین و امپراطوری عثمانی زده شد و همچنین برهه مهم اخیر که در 1989 شروع و به انقلاب‌های رنگی (مخملی) در مرکز و شرق اروپا مشهور شد و پس از فروپاشی شوروی به وقوع پیوست. انقلابی‌ها به دنبال چنین اتفاقات و بحران‌هایی هستند.

وی با طرح این پرسش که «آیا امروز هم در برهه‌ بحرانی قرار گرفته‌ایم؟» تصریح کرد: با توجه به مسائلی که امروز بدان‌ها خواهم پرداخت، به نظر می‌آید که اینچنین است. اگر شما به رفتار روسیه در قبال اروپا نگاه کنید، اگر به رشد عدم پاسخگویی دولت‌های اقتدارگرا نگاه کنید، یا به چالش‌های ایجاد شده در برابر نظام لیبرالی غربی نگاهی بیندازید، عوامل زیادی وجود دارند که نشان می‌دهند ما در برهه‌ای بحرانی از دنیا زندگی می‌کنیم.

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه ملی استرالیا ادامه داد: نکته اول در بررسی اینکه هم اکنون چه در جهان می‌گذرد این است که یک انتقال بزرگ ساختاری از چیزی که من آن را اقتدارگرایی متمرکز جهانی (گلوبالیزیشن) می‌نامم به سمت مرکززدایی در حال وقوع است. جهانی شدن شامل ارتباط نزدیک اقتصادها، سیاست کشورها، مردم و... است که به‌طور مثال به روشنی در مورد بحران کرونا مشاهده شد که این بحران فقط در یک کشور یا منطقه دنیا وقوع نکرد، بلکه همه جهان را دربرگرفت. یا چیزی که در مورد جنگ اوکراین دیده می‌شود، این همبستگی جهانی را روشن‌تر می‌کند.

تمرکز قدرت جهانی در اروپا و آمریکا در حال از بین رفتن است

لاوسن گفت: دنیا تا همین اواخر بر روی روابط بین آنلانتیس (اروپا و آمریکا) یا به عبارت دیگر غرب متمرکز شده بود. قوی‌ترین حکومت‌ها، بزرگترین منابع مالی و پولی در آنجا بودند. در مورد مسئله واکسن [کرونا] دیدیم که واکسن‌هایی به غیر از واکسن‌های غربی در روسیه و چین تولید شدند. به نظرم چیزی که در مورد این نظام همچنان ثابت است، بخش جهانی شدن (گلوبالیزیشن) آن است که همچنان در مرکز این نظام باقی است و ما همچنان وابستگی متقابل را در این نظام شاهد هستیم. اما بخش مرکزی آن [تمرکز قدرت در بین اروپا و آمریکا] در حال فروپاشی است.

وی با تأکید بر شروع روند فروپاشی گفت: توانایی‌های نظامی، رشد ناخالص ملی، رشد ناخالص سرانه، سطح تحصیلات، سطح انتظار از زندگی [بین اروپا ـ‌ آمریکا و سایر نقاط جهان] همه اندیکاتور‌هایی هستند که این فروپاشی را نشان می‌دهند. اختلاف قدرت به‌طرز چشمگیری کاسته شده است. گرچه امروز جهان همچنان شدیداً به هم وابسته است اما وقتی بحث از شیوه حکمرانی، زنجیره تأمین، چارچوب‌های قانونی و ایدئولوژی می‌شود، می‌بینیم که چندین مرکز قدرت در جهان را داریم.

لاوسن گفت: دموکراسی در بیست سال گذشته در حال افول بوده است چه از نظر کمیت و چه از لحاظ کیفیت و به نظرم این الگو‌ها فعلاً حفظ خواهند شد. حکومت‌های اقتدارگرای سرمایه‌داری مثل سنگاپور یا چین به نظر حکومت‌های پایداری می‌آیند و این‌ها همه تهدیداتی برای نظم غربی محسوب می‌شوند.

حکومت‌های اقتدارگرای سرمایه‌داری مثل سنگاپور یا چین به نظر حکومت‌های پایداری می‌آیند و این‌ها همه تهدیداتی برای نظم غربی محسوب می‌شوند

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه ملی استرالیا در مورد تأثیر این تغییرات بر منطقه خاورمیانه گفت: اما این تغییرات چه تأثیری برو روی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، نظم منطقه‌ای آن و انقلاب‌های آن خواهند داشت؟ اول اینکه رابطه بین انقلاب لیبرالیسم را تضعیف می‌کند. اگر به انقلاب‌های قبل از بهار عربی نگاه کنید، بزرگترین آن در 1989 در مرکز و شرق اروپا بوده است که انقلاب مردم غیر مسلح و یا همان چیزی که بدان انقلاب رنگی یا مخملی می‌گویند بود. این انقلاب‌ها شامل حضور بسیار گسترده مردم در خیابان‌ها و تظاهرات وسیع آنان می‌شد و شامل ائتلاف جنبش‌های بسیار زیادی بود که چنین ائتلافی را دنیا پس از انقلاب 1979 ایران به خود ندیده بود.

وی افزود: حضور مردم در انقلاب ایران که شاید شامل 10 درصد از مردم می‌شده، امروز به 25 درصد در هنگ‌کنگ و لبنان رسیده است. بنا بر عقیده برخی، زمانی که غرب در اوج قدرت خود بود، کشورها برای دریافت کمک نیازمند داشتن نوعی از مکانیزم‌های دموکراتیک بودند و این شکاف در درون زره اقتدارگرایان فضای مناسبی برای تحرک نیروهای لیبرال را می‌داد. از این رو تضعیف نظام لیبرال مساوی می‌شد با تضعیف ارتباط انقلاب و لیبرالیسم.

لاوسن ادامه داد: بعد دوم چیزی است که می‌توان بدان تقویت زره اقتدارگرایان گفت. به عنوان مثال سوریه به عنوان یک حکومت اقتدارگرا پشتیبانی ایران، روسیه و چین را دارد. دولت سوریه می‌دانست که می‌تواند علی‌رغم اقتدارگرا بودن به حیات خود ادامه دهد.

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه ملی استرالیا گفت: بعد سوم چیزی است که برگزارکنندگان این کنفرانس به زیرکی تلاش کردند بدان بپردازند. در منطقه سه نوع نیرو وجود دارد. یکی نیروی انقلابی است که شامل ایران، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن می‌شود و دومی و سومی نوع نیروی ضدانقلاب است که توسط ترکیه و قطر با تکیه بر اسلام سیاسی و نیروی ضدانقلاب بعدی توسط عربستان سعودی و متحدان آن پایه‌گذاری شده است.

لاوسن در پایان سخنان خود گفت: جالب اینکه تا 20 سال گذشته رویه کلی در دنیا ضد انقلاب بوده است و شما صرفاً در صورتی می‌توانستید انقلاب کنید که یک قدرت بزرگ می‌بودید. اما در 20 سال گذشته این رویه دستخوش تغییر شده است. این چیزی است که به وضوح در عراق، لیبی، لبنان و یمن دیده می‌شود.

انتهای پیام
captcha