نوشتار پیش رو میکوشد با ارائه یک روایت رویدادمحور با استناد به اسناد ساواک، روند و چگونگی ورود مبارزات انقلاب اسلامی به روستاهای چهار محال و بختیاری و نقش روحانیون در این راستا را ترسیم کند.
فرمانداری کل چهار محال و بختیاری در ابتدا دارای یک ساواک بود که در شهرکرد استقرار داشت. استقرار تنها یک مقر اداری ساواک در شهرکرد برای پوشش اطلاعاتی و امنیتی این فرمانداری کل ناکافی به نظر میآمد؛ از اینرو در سال 1345، ساواک چهار محال و بختیاری موضوع توسعه سازمانی خود در منطقه را مطرح کرد. سند مورخه ۲۹ آبانماه ۱۳۴۸ نشان میدهد که در این راستا، شهرستان بروجن دارای سازمان اطلاعات و امنیت شده است. ساواک، علاوه بر گزارشهای ژاندارمری و گزارشهای معدود نیروی پایداری، برخی کدخدایان روستاها را برای گرفتن اطلاعات درباره فعالیتهای انقلابیون تحت فشار میگذاشت.
چهار محال و بختیاری، از نظر اداری در دورهای طولانی بخشی از اصفهان بود. رابطه اصفهان و چهار محال و بختیاری، رابطهای در هم تنیده و در وجوه مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده و علاوه بر منطقه، بر روندهای تاریخی بزرگتر نیز مؤثر بوده است. در روابط فرهنگی میان این دو منطقه، جریان علمی و فرهنگی از اصفهان به شهرها و روستاهای منطقه میرسید. این جریان در ابتدا به شکل تحصیل طلاب و جویندگان علم در مدارس و کانونهای علمی در شهر اصفهان بود. با تعمیق و توسعه این رابطه فرهنگی، مدارس دینی در کانونهای شهری منطقه چهار محال و بختیاری شکل میگرفت. با گذر زمان این مدارس توسعه مییافتند و تکثیر میشدند و در نتیجه پایگاههای علمی و آموزشی و کانونهای فرهنگی چون مساجد، تکایا، حسینیهها و جمعیتهای دینی در منطقه رو به ازدیاد مینهادند. این روند به روستاهای منطقه نیز کشیده شد و بسیاری از طلاب علوم دینی از روستاهای این منطقه برخاستند و بر تغییر و تحولات علمی، فرهنگی و سیاسی منطقه اثر نهادند.
در میان کانونهای شهری منطقه، شهرکرد و بروجن اهمیتی خاص داشتند و نواحی پیرامون خود را تغذیه میکردند. تداوم این روند به فضای فرهنگی و سیاسی چهار محال و بختیاری تشخصی ویژه میبخشید و روحانیون انقلابی محلی، کم کم این منطقه را به صورت یک کانون فرهنگی و مبارزاتی ویژه درآوردند. به نظر میآید رشد فرهنگی و سیاسی این منطقه، طی دهههای چهل و پنجاه شمسی شکل گرفته و مدرسه امامیه شهرکرد در این روند قطعاً نقش خاص و محوری داشته است.
از طرف دیگر با توجه به اهمیت قم در انقلاب اسلامی، روابط میان این شهر با مناطق مختلف کشور چون اصفهان و چهار محال و بختیاری وجود داشت. این موضوع نیز بر پیچیدگی شرایط میافزود و از اختصاصات مبارزات انقلاب اسلامی است. اسناد نشان میدهند که روابطی هدفمند و سازمان یافته میان قم، اصفهان و چهار محال و بختیاری شکل گرفته بود.
در نتیجه چنین تحولاتی، میتوان شبکهای از طلاب، دانشجویان و دانش آموزان این منطقه در سال 1356 را ترسیم کرد که روحیه انقلابی و مبارزه علیه رژیم، نقطه اشتراک و اتصال آنها بود. این شبکه آرام آرام و به تدریج در دهههای 40 و 50 شکل گرفته بود و اکنون در حال گسترش به نواحی مختلف چهار محال و بختیاری بود. بخش عمدهای از اعضای این شبکه انقلابی، اهل روستاهای منطقه بودند و میان روستاها و نقاط شهری نزدیک و دور در بروجن، شهرکرد، اصفهان و قم در تردد بودند. در این ترددها، پیام و اهداف انقلاب اسلامی در قالب گفتوگو، کتاب، رساله و مانند آن به روستاها میرسید و به مبارزات انقلابی در آنجا حیات و استمرار میبخشید.
روحانیون انقلابی که میان کانونهای شهری و مناطق روستایی در تردد بودند، پیام انقلاب اسلامی را به روستاها میبردند و روستاییان را با نهضت امام خمینی(ره) آشنا میکردند. این کار به صورتی پیوسته و مداوم انجام میشد و در نتیجه مبارزات انقلابی در این مناطق شکل گرفت و نهال انقلاب آرامآرام در ریشه دوانید. در اواخر تیرماه 1343، ساواک چهار محال و بختیاری از ژاندامری شهرکرد خواست به طور غیرمحسوس اقدامات شخصی به نام سید ابوطالب را که از قم به این منطقه آمده بود و اقدام به تحریک مردم علیه رژیم میکرد، زیر نظر بگیرد. سرهنگ حسین ترابی از ژاندارمری شهرکرد خواست پس از تحقیقات غیرمحسوس و تأیید صحت موضوع، سید ابوطالب را دستگیر و تحویل ساواک دهد.
اخبار رسیده به ساواک چهار محال و بختیاری در اواخر سال 1345، حاکی از آن بود که شیخ غلامعلی خلدیفراز، واعظ ساکن اصفهان به قریه سامان تردد کرده و ضمن انتقاد از دولت، مردم را به طرفداری از نهضت امام خمینی دعوت میکرده است. این فعالیت به ویژه در ماه مبارک رمضان، نمودی ویژه داشت: «نامبرده.... از دولت تنقید و از آیتالله خمینی طرفداری کرده و برای ایشان دعای خیر نموده است. وی در حال حاضر، روزهای پنج شنبه و جمعه هر هفته به قریه سامان میرود و در آنجا موعظه مینماید».
روحانیون انقلابی اقدام به پخش رساله توضیحالمسائل امام خمینی در روستاهای منطقه میکردند. این اقدام ممکن بود برای آنها مشکلاتی ایجاد کند. در یک مورد، این فعالیتهای انقلابی در قریه دشتی با ممانعت و سنگ اندازیهای سپاه دانش قریه مواجه شد؛ کار به زد و خورد و درگیری کشید و موضوع در کمیته اطلاعاتی شهرکرد مورد بررسی قرار گرفت.
حجتالاسلام محمد جعفری، روحانی انقلابی اهل گیلان که در قم تحصیل میکرد، در محرم 1350 به قریه شهرک شهرکرد رفته بود. وی با دبیران، آموزگاران، دانشجویان و دانشآموزان این قریه ارتباط خوبی داشت و مورد توجه اهالی قرار داشت. کیومرث شاهوردی، طلبه انقلابی، اهل همین ده بود. وی که در قم تحصیل میکرد در تظاهرات 5 خرداد 1354 قم، دستگیر شد. وی در ترددهای خود میان قم و شهرک، پیامها و اخبار انقلاب اسلامی را به این ده میآورد.
ابوالقاسم رئیسی اهل قریه نافچ نیز که در قم مشغول تحصیل بود و در جریان فعالیتهای انقلابی دستگیر شده بود، در ترددهای خود به قریه نافچ، اخبار مربوط به مبارازت انقلاب اسلامی را به روستای زادگاه خود میبرد و بر تعمیق فضای انقلابی روستا میافزود. همچنین سید محسن ترابی، اهل دامغان و طلبه مدرسه حقانی قم نیز به روستاهای بروجن تردد میکرد و در ایام و مناسبتهای مذهبی، فرصت را برای حضور در روستا و پراکندن پیام انقلاب در آنجا مناسب مییافت. وی در سالهای 1349 و 1350 به روستای کنرک رفته و برای اهالی آن قریه از مرجعیت امام خمینی و اعلمیت ایشان سخن گفته بود.
شیخ حسینعلی داودی بنی، طلبه علوم دینی مدرسه حجتیه قم، زاده و اهل شهر بن بود و در سال 1351 در مسجد خان شهرکرد، ضمن وعظ و روضهخوانی به انتقاد از حکومت پرداخت. این اقدام با پیگیری ساواک و ممانعت این سازمان از ادامه فعالیت وی منجر شد. سید جعفر مرتضوی بنی، دیگر طلبه اهل بن بود و در تظاهرات خرداد 1354 قم، دستگیر شد. در تیر 1356، منبع ساواک از رفت و آمد دو طلبه اهل بن به اسامی شیخ نادری و شیخ داودی به مدرسه امامیه شهر کرد خبر داد.
در اردیبهشت 1357، پاسگاه ژاندارمری بن به ژاندارمری شهرکرد اعلام کرد: قاسم خان نادری، اهل و ساکن بن و طلبه مدرسه علیمه قم و علی حسین داوری از فعالان ضد رژیم در منطقه هستند و اخیراً بازداشت و دستگیر شدهاند. بنابر این گزارش «قاسم خان نادری احتمالاً در قم یا تهران در بازداشت به سرمیبرد، اما علیحسین داوری به بن آمده و احتمال فعالیت انقلابی او متصور بود. « به ژاندارمری بن دستور داده شده بود که به طور غیرمحسوس این فعالیتها را زیر نظر داشته باشد و در صورت مشاهده کوچکترین فعالیتی، ایشان را دستگیر و تحویل ساواک دهد».
سید جواد صفوی وانانی از دیگر طلاب محلی بود که در قریه زادگاهش ضمن برقراری مجالس وعظ و روضهخوانی به انتقاد از رژیم میپرداخت.
«طبق اطلاع واعظی به نام حاج سید جواد وانانی در قریه وانان شهرکرد، مواقعی که مجلس روضهخوانی و دعا در قریه مزبور برگزار میشود، در حین وعظ خود، موارد ناخوشایندی علیه دولت و حکومت بیان مینماید و حتی بعضی اوقات مطالبی از خاندان جلیل سلطنت و مقایسه مجلسین در زمان قدیم و فعلی بیان میدارد».
در گزارش دیگری درباره سید جواد صفوی پیشنماز قریه وانان آمده است که:
«در ایام محرم در مجالس عزاداری در قریه مذکور، در منابر خود پس از وعظ و روضهخوانی در خاتمه مجلس ضمن دعا، هیچ موقع به شاهنشاه دعا نمینموده و شایع است که مشارالیه از خمینی تقلید و پیروی میکند و حتی چند جلد از کتابهای او را در خانه خود نگهداری و مطالعه مینماید».
روستای وردنجان نیز طلاب انقلابی چون حسین مولوی و سید حنان حسینی پرورش داده بود که روحیه انقلابی داشتند و به هنگام تحصیل در قم، در مبارزات انقلابی شرکت کرده و تحت تعقیب و مراقبت ساواک قرار گرفته بودند. بیگمان این طلبههای انقلابی در رفت و آمدهای مداوم میان قم و زادگاهشان، پیام انقلاب اسلام و اخبار نهضت را به درون روستاها میبردند و پیوند خوردن بیشتر روستا و شهر در این مبارزات را سبب میشدند. شهید محمدعلی مولوی از دیگر اهالی همین روستا در مدرسه علمیه ملاعبدالله در میدان شاه، بازار لوافهای شهر اصفهان به تحصیل علوم دینی مشغول بود که با طلاب همولایتی خود در قم ارتباط داشت و واسطه انتقال کتابهای انقلابی به منطقه چهارمحال و بختیاری بود. به گزارش ساواک چهارمحال و بختیاری وی تعدادی کتاب را برای رسول فاطمی دانشآموز دبیرستانی اهل وانان ارسال کرده بود. شعبانعلی یوسفی، اهل قریه وردنجان و ساکن اصفهان نیز به روستا تردد میکرد و اخبار و پیامهای انقلاب را به اهالی قریه میرساند.
برخی از طلاب تلاش میکردند به روستاهای مختلف منطقه سفر کنند و به دانشآموزان درس قرآن بیاموزند. ساواک چهار محال و بختیاری خبر یافت که دو شیخ به روستاهای باباحیدر، مصطفیآباد و فیلآباد رفته، به تدریس قرآن به دانشآموزان روستایی پرداختهاند. در فروردین 1357، منبع ساواک گزارش داد پنج روحانی اهل شهرهای اصفهان و قم به روستاهای بخش کیار آمده و به فعالیتهای انقلابی مشغول هستند. این پنج روحانی «فعالیتهای وسیعی را در قراء مختلف این بخش شروع و به طور انفرادی به دهکدههای متعدد عزیمت و ضمن اجرای برنامههای مذهبی به نحو قابل توجهی سعی مینمایند که این افراد را نسبت به خود جلب و اجتماعاتی نیز تشکیل دهند. یادشدگان غالباً پس از ایراد وعظ و خطابه در مساجد و اماکن مختلف، گاهی اوقات نیز در همان قراء بیتوته نموده و تا پاسی از شب با اطرافیان خود به بحث میپردازند. ضمناً افراد اشاره شده، یک هیئت مذهبی نیز تشکیل دادهاند».
فعالیتهای حجتالاسلام احمد فقیهی در روستاهای این منطقه توجه منبع ساواک را به خود جلب کرده بود. وی، سرپرستی گروهی از روحانیون را برعهده داشت و با کمک ایشان مشغول گستراندن و تعمیق فضای انقلاب اسلامی در منطقه بود. بنابرگزارشها، این روحانی «به وسیله یک دستگاه اتومبیل لندرور، با تعدادی از همراهان خود از اصفهان به قراء دستگرد امامزاده، دهنو، ایرانچه، سورک، گشنیزجان و سرتشنیز تردد داشته و با کمک طلبههای همراه خود، به صورت زیرکانهای سعی مینمایند که اهالی را بر ضد حکومت ملی تحریک نموده و ظاهراً با تشکیل هیئتی، برنامههای تبلیغاتی خود را بالاخص در ایام سوگواری گسترش دهد. ضمناً یادشده به وسیله تعدادی از اهالی اصفهان، از نظر مالی و معنوی مورد حمایت قرار میگیرد».
این فعالیتها در برههای حساس از مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم، انجام میشد و اهمیتی بنیادین داشت؛ زیرا به سازماندهی و متشکل کردن فضای انقلابی در روستاها میپرداخت و نتیجه سالها فعالیت و مبارزه مداوم انقلابی در روستاهای این منطقه را نظم، تشکل و نیرو میداد، بدین گونه اجتماعات روستایی در حال پیوند خوردن جدی و سازمان یافته با روند مبارزاتی شهرهای اطراف بودند. روند تدریجی و قطرهچکانی مبارزات انقلابی در روستاها و شهرهای مختلف در حال تبدیل شدن به دریا بود. در چنین شرایطی، در خرداد ۱۳۵۷ ساواک گزارش میدهد: «افراد ناشناسی با ارسال تعدادی اعلامیه به مناطق عشایرنشین بالاخص کوهرنگ درصدد حمایت ایلات و عشایر بختیاری از رویدادهای اخیر برآمده و احتمال دارد که در روز 15 خرداد ماه سال جاری تعدادی از عشایر و اهل قراء به شهرکرد وارد و سپس به منظور پیوستن به گروههای تظاهرکننده به صوب اصفهان حرکت نمایند و دیگران را در این امر یاری دهند».
در چنین فضایی بود که روستاییان منتظر تغییرات اساسی در کشور و تغییر نظام حکومتی و چشم به راه پیروزی نهضت امام خمینی بودند. طبیعتاً در چنین حالتی، شرایط روحی و روانی آنها برای پیوستن به دریای عظیم انقلاب ملت ایران به رهبری امام خمینی آمادهتر میشد. توصیف روستاییان از نهضت امام خمینی(ره) انقلابی مقدس برای براندازی ظلم و بی عدالتی بود.
منابع
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ چهار محال و بختیاری (کتاب اول)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1388.