انسانیت در گرو بیداری و آزادی است
کد خبر: 3969666
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۰
مهدوی در سومین شب قدر گفت:

انسانیت در گرو بیداری و آزادی است

ناصر مهدوی در سومین مراسم شب قدر بنیاد زینب کبری(س) گفت: تجربه انسانی زمانی آغاز می‌شود که تجربه آزادی باشد و وقتی تجربه آزادی آغاز می‌شود که بر امیال درونی خود شورش کند. آنجا که توبه می‌کند. به همین خداوند توبه را دوست دارد؛ یعنی می‌توانست عصیان و طغیان کند و از بندگی و بردگی نفس خارج شود، اما این کار را نکرده است.

ناصر مهدوی
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ سومین مراسم شب قدر بنیاد زینب کبری(س) شب گذشته، ۱۵ اردیبهشت‌ماه، با سخنرانی سوگل مشایخی و ناصر مهدوی، مناجات‌خوانی امیرحسین استیری به صورت مجازی برگزار شد.
 
ناصر مهدوی، اسلام‌پژوه، مفسر و شارح مثنوی مولانا در این مراسم به سخنرانی درباره ماهیت شب قدر پرداخت و گفت: شب قدر، از یک طرف طبل بیداری می‌زند. از طرف دیگر نیز به آدمی فرصت تجربه‌های روحانی و لذتی بسیار عمیق‌تر و شیریتر از دنیای امروزی می‌دهد. در واقع این وضع همان بهروزی است. انسان انتخابگر است و این به معنای این نیست که مغرور شود و مدعی باشد، اما آنجا که احساس مسئولیت می‌کند و می‌فهمد انتخابگر و تأثیرگذار است، باز هم در این موقعیت‌ها هم می‌توانند نگاه دیگری داشته باشد و دست به انتخاب بزند. درست است که زندگی ما را فرم ساختار سیاسی شکل می‌دهد و اگر این ساختار سیاسی بیمار باشد، رشد آدمی را به تأخیر می‌اندازد، اما به هر حال باید دست به انتخاب زد.
 
وی با بیان اینکه همه مصیبت آدمی از خواب سر آدم می‌آید، افزود: شب قدر شب انسانیت و برخاستن از خاکستر است. شب یک قهرمان است، قهرمانی که می‌خواهد سرنوشت خود را تغییر دهد و در موقعیت‌های بحرانی و فشار چه سیاست، اجتماعی و چه فرهنگی بهترین انتخاب را داشته باشند.
 
مهدوی ادامه داد: آنچه آدمی را از همه اشیاء و اجسام و حیوانات متمایز می‌کند، آزادی و حق انتخاب است. نیروی شگفت‌انگیزی که به انسان داده شده است تا بتوانند تغییر کنند و تغییر دهند. آنجا که می‌تواند آزاد باشد، انسان است. تجربه انسانی زمانی آغاز می‌شود که تجربه آزادی باشد و وقتی تجربه آزادی آغاز می‌شود که بر امیال درونی خود شورش کند. آنجا که توبه می‌کند. به همین خداوند توبه را دوست دارد؛ یعنی می‌توانست عصیان و طغیان کند و از بندگی و بردگی نفس خارج شود، اما این کار را نکرده است. حتی اگر نتواند بر او پیروز شود، به آنچه او را از پای درآورده، اعتراض کند.
 
این اسلام‌پژوه در ادامه بیان کرد: اگر درد نباشد، انسان بیدار نخواهد شد. خداوند به فرعون مال، و مقام، عمر طولانی و ... داد، اما درد نداد تا بیدار شود؛ بنابراین انسانیت وقتی رخ می‌دهد که بیدار و آزاد باشد. در واقع خداوند در وجود او تونایی قرار داده که می‌تواند به مرحله رشد دست یابد.
 
وی تصریح کرد: اخلاق از آزادی برمی‌خیزد. آنجا که توانایی انتقام دارد، اما این کار را نمی‌کند. این نشان از آزادی و شأن انسانیت اوست. مولا می‌گوید که «چون به آزادی نبوت هادی است/ مؤمنان را ز انبیا آزادیست»؛ بنابراین آزادی صفت و امتیاز نیست، بلکه همه انسانیت و اخلاق است. اخلاق زمانی معنی می‌دهد که پشت آن آزادی باشد. چرا متأسفانه خدای فقیهان نتوانست از ما چهره اخلاقی بسازد، چون در آن اجبار است. اجبار اخلاق و زندگی نمی‌آورد. آزادی است که باعث اخلاق می‌شود. قصه یونس نمادی از یأس و ناامیدی است، قصه قابیل نماد خشم و عصبیت است. هر دو به پایان دردناکی می‌رسند. اما قصه حضرت موسی و ایوب قصه آزادی است. ایوب هر آنچه از دست داده، به دست می‌آورد و او کهن الگوی قهرمان است. ابراهیم از دل آتش نجات می‌یابد.
 

نیایش از نگاه حافظ

 
در ادامه مراسم مشایخی به بیان نیایش از نگاه حافظ پرداخت و گفت: شاعران بسیاری در فرهنگ و ادبیات فارسی وجود دارد، اما چرا حافظ این اندازه در ادبیات ما ماندگار شده است؟ شاید تعداد ابیات غزل حافظ نسبت به سایر شاعران کمتر باشد، اما به قدری مفاهیم و معارف عمیقی در آن وجود دارد که باید جلسات متعددی درباره آن صحیت کنیم.
 
وی افزود: حافظ درباره آفرینش انسان به گونه‌ای صحبت می‌کند انگار در این میان تماشاگر این آفرینش بوده است و اسم غزل نیز تماشاگه راز است. حافظ می‌گوید؛ «در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد/عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد/ جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت/ عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد». این ابیات هستی‌شناسی حافظ از انسان را نشان می‌دهد؛ بنابراین حافظ خداوند را اصل و مبنا و معنای همه موجودات می‌بیند و انسان را ذره‌ای رقصان در هوای او می‌داند.
 
مشایخی با بیان اینکه تمام زیبایی‌هایی که حافظ می‌بیند یاد معشوق می‌اندازد، ادامه داد: حافظ به دلیل خواندن قرآن به چهارده روایت مشهور و ماندگار شد. زیرا می‌گوید: «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم». اما چرا تمام مشاهیر شریعت در ابیات حافظ منفی است. اگر حافظ با دین اسلام مشکل داشت، قرآن را با چهارده روایت نمی‌خواند؛ بنابراین او با برداشت ریاکارانه، سطحی و مستبدانه از هر دینی سر ستیز دارد. برای همین اگر واژه مسجد در حافظ منفی است، صومعه و کنست هم منفی است. به ویژه در زمان شاه دوم که تجربه کرد، دین را وسیله تسلط بر مردم قرار داد و مردم را بسیار آزاد می‌داد و دروغ و ریاکاری فضیلت شد. به همین دلیل واژه‌هایی مانند مسجد، سبحه (دعا) و شیخ منفی شد.
 
وی در ادامه گفت: دو بخش بالایی محراب همانند دو ابروست. وقتی حافظ محراب را می‌بیند، انگار ابرو‌های معشوق و به عبارتی جلوه‌های حق تعالی را می‌بیند. «در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد/ حالتی رفت که محراب به فریاد آمد» یا «محراب ابرویت بنما تا سحرگهی/ دست دُعا برآرم و در گردن آرمت»، «پس از چندین شکیبایی شبی یارب توان دیدن / که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت» نمونه‌هایی از ابیاتی است که محراب در آن به کار رفته است.
 
مشایخی تصریح کرد: ما در دعا کردن باید در مقام تسلیم و رضا باشیم و تکلیف تعیین نکنیم. حافظ می‌گوید؛ «تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست/ راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش». رند در ابیات حافظ مثبت‌ترین واژه است، هر چند در فرهنگ امروز ما منفی است. «چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست/ آن به که کار خود به عنایت رها کنند» و این توکل حافظ را نشان می‌دهد.
 
وی در ادامه بیان کرد: فوق دکترای شکرگزاری را باید به سعدی بدهند، آن هم به دلیل همان دو بیت مشهورش «منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی (نفس) که فرو می‌رود ممدّ حیاتست و، چون بر می‌آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب. از دست و زبان که برآید/ کز عهده شکرش به در آید». علاوه بر این سعدی وقتی دعا می‌کرد از خداوند عاقبت بخیری می‌خواست «ختام عمر خدایا به فضل و رحمت خویش/ به خیر کن که همینست غایةامال». در اینکه می‌بینیم کسی موفق می‌شود، می‌خواهیم به او ضربه بزنیم، اما سعدی یادآوری می‌کند که عزت را خدا می‌دهد؛ خدایا به عزت که خوارم مکن/ به ذل گنه شرمسارم مکن» و زیباترین دعا برای امشب است.
 
انتهای پیام
captcha