به گزارش ایکنا؛ نشست «ارزشهای قرآنی، عصری یا فراعصری؟»، از سلسله نشستهای «آیه در آینه»، امروز 15 اردیبهشتماه به همت خانه اخلاقپژوهان جوان و با سخنرانی حجتالاسلام محمد حاجابوالقاسمی، برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در مورد عصری یا فراعصری بودن قرآن، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ برخی روشنفکران میگویند قرآن عصری است و برخی میگویند مربوط به منطقه خاصی است و برخی هردو را قائل هستند، اما برخی میگویند قرآن فراعصری است و برای یک قوم و زمان خاص نیست. کسانی که قرآن را عصری میدانند، در دو حوزه به عصریانگاری قائل هستند؛ یکی در حوزه گزارههای خبری است؛ یعنی گزارشهایی که قرآن از انبیا و عالم و معاد و خداوند دارد که اینها را متناسب با فرهنگ زمان خودش ارزیابی میکنند؛ مثلاً وقتی خدا میگوید: خداوند یکتاست و فرزندی ندارد، میگویند این گزاره امروز چه نفعی دارد؟ ممکن است کسی امروز توهم کند که خدا میزاید؟ لذا به درد امروز نمیخورد. یا در آیهالکرسی میگوید خدا چرت نمیزند و نمیخوابد. اما این برای این زمانه نیست. یک بخش از مطالب در مورد گزارههای اخلاقی است که مقصود گزارههایی است که در آن باید و نباید است. گزارههای اخلاقی یعنی هرکجا که سخن از ارزش به میان میآید، باید ببینم آیا عصری است یا فراعصری.
ابتدا باید ادله کسانی که معتقد به عصری بودن ارزشهای قرآنی هستند را مطرح کنیم و اگر بتوانیم پاسخ دهیم، مشخص میشود میتوانیم ارزشهای فراعصری داشته باشیم و بعد اثبات میکنیم که قرآن نیز ارزشهای فراعصری دارد. کسانی که اعتقاد به عصریانگاری هستند، سه دستهاند؛ یک دسته قائل به تاریخینگری مطلق هستند و همهچیز را در بستر تاریخ میبینند که دو دسته هستند که یک دسته کلاسیک هستند و ادعا کردهاند هر فکری تاریخی است و میگویند چیزی فراتر از تاریخ نمیشود فرض کرد و هر چیزی در یک بستر تاریخی شکل میگیرد. برخی از اینها افراط میکنند و همه چیز را شخصی میکنند و میگویند افکار آدمها فرق دارد و برخی از اینها به قدری افراط میکنند که میگویند دو آدم نمیتوانند مفاهمه داشته باشند. اگر باهم صحبت هم میکنیم، هرکسی از دیدگاه خودش بحث میکند. وقتی ما متعلق به دو جهان هستیم من با کسی که هزار سال قبل زندگی میکرده، متعلق به دو جهان هستیم.
پاسخ این است که این دیدگاه که میگوید هر اندیشه و فکری متعلق به زمان خودش است، مشمول این قاعده هست یا نیست. اگر بگویند این دیدگاه نیز مشمول این قاعده است، پس برای خود آنها است و به درد همه نمیخورد، اما اگر بگویند شامل این دیدگاه نمیشود و در همه زمانها و مکانها ساری و جاری است، خود این نظریه جاودانه است. پس میگوییم اگر میشود میتواند تعمیم یابد و این طور نیست که الزاما همه چیز متعلق به زمان خاصی باشد.
دسته دوم کسانی هستند که میگویند هر چیزی تاریخمند نیست، اما قرآن تاریخمند است؛ چون در فرایند نزول، متناسب با فرهنگ خودش نازل شده و شأن نزول به همین معنا است و برای حل و فصل مشکلات آن زمانه است. این دیدگاه نیز به چند دیدگاه فرعیتر تقسیم میشود و سه دیدگاه ذیل آن قرار میگیرد؛ اولی نظریه تجربه نبوی است که در ماهیت وحی یک دیدگاهی را ارائه میکند که وحی یک تجربه است و نبی با ملکوت اتصال برقرار کرد و هرکسی تجربهای دارد که با مجموعه مقومات خودش متصل میشود.
صاحبان دیدگاه دوم شاهد میآورند که هر پیامبری به زبان قومش سخن گفته و پیامبر(ص) نیز با زبان مردم حجاز سخن گفته است. این نظریه میگوید همه چیز تاریخمند نیست و وحی نیز تجربه نیست و خدا دارد به قلب پیامبر(ص) القا میکند، اما خدا میخواهد صرفاً مشکلات جامعه پیامبر(ص) را رفع کند. دیدگاه سوم رقیقتر است و میگوید قرآن مضامینش دو بخش است؛ بخشی از مضامین ذاتیات قرآن است و برخی عرضیات است. ذاتیات فراعصری است، اما عرضیات قرآن عصری است.
دیدگاه اول که افراطی است و باید گفت کاری با آن نداریم؛ چون هرکسی در جهان خودش است و حرفی باهم نداریم و همچنین قضیه خودشکن است و تناقض درونی دارد، اما این سه دیدگاه معقولتر هستند. دیدگاه اول که وحی را در قالب تجربه میداند، آن را به شعر تشبیه میکند. شاعر متناسب با زبان خودش شعر میگوید و مثلا حافظ هیچوقت در اشعار خودش از تلفن و ... استفاده نمیکند؛ چون در آن زمان نبوده است، اما شعرای امروز از کلماتی استفاده میکنند که متعلق به منطقه و تاریخ خاصی است. اینها وحی را به شعر شاعران تشبیه میکنند. اما آیا وحی مانند شعر است یا خیر؟ همچنین آیا از سنخ تجربه است یا خیر.
شعر و وحی تفاوتهایی دارند؛ یکی از نکات این است که وقتی شاعر با ملکوت مواجه میشود، لحنش گزارشگری است و هیج شاعری نمیگوید ما آسمان و زمین را آفریدیم و از زبان خدا حرف نمیزند. شاعر وقتی تجربهای را دارد، از زبان خودش بازگو میکند؛ یعنی به عنوان یک تجربهگر آن را بازگو میکند، اما قرآن این طور نیست و برای نمونه میگوید ما به سوی تو کتاب را نازل کردیم و یا ما نوح(ع) را به سمت قومش فرستادیم و یا ما آسمان را آفریدیم و ما همه چیز را با قدرت خود خلق کردیم و ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. این ادبیات، ادبیات یک تجربهگر نیست. ظاهر قرآن نشان میدهد القائات شخص دیگری است. از طرف دیگر میدانیم که پیامبر(ص) به عنوان امین شناخته میشد و اگر قرار بود پیامبر(ص) تجربه خود را به گونهای بازگو کند که تصور کنیم خداوند مطالبی به ذهن او القا کرده این خیانت است.
نکته دیگر این بود که قرآن متناسب با فرهنگ زمان خودش است و ما نمیگوییم وحی تجربه است، بلکه فرامادی است و ما درکش نمیکنیم، اما میگوییم قرآن متناسب با عصر نزول است. اینجا باید دید قرآن چه میگوید. آیا این ادعا را دارد؟ آیات قرآن تصریح میکند که قرآن برای همه است. برای نمونه فرمود قرآن برای عالمین منذر است. نکته سوم این بود که مضامین قرآن، ذاتی و عرضی است که عرضیات متناسب با زمانه است. این را قبول داریم، اما یک نکتهای در بحث نظریه فراعصری بودن قرآن باید جدی باشد و آن اینکه نگاه به فراعصری بودن قرآن این نیست که هرچه در قرآن است را باید بگیریم و بدون کموکاست اجرا کنیم.
ما در دیدگاه فراعصری بودن قرآن، میگوییم قرآن به مثابه یک نامه سرگشاده است که مخاطبین خاص دارد، اما خدا با اینها به نحوی سخن گفته است که دیگران نیز از آن بهره ببرند. سه دیدگاه در مورد قرآن میشود تصور کرد؛ یکی اینکه قرآن برای آن زمان است و بس، که غلط است. دیدگاه دوم اینکه بگوییم قرآن مانند یک کتاب منطق و فلسفه است که ناظر به زمان خودش هم نیست؛ مثلاً بوعلی وقتی مطلبی مینویسد، همه را در عرض هم میبیند که این نیز غلط است. نظریه درست، نامه سرگشاده است که دو مخاطب داریم؛ مخاطب اولیه کسی است که ابتدا خطاب به او است و مخاطب ثانویه، کسی است که او نیز میتواند از قرآن استفاده کند.
خداوند با مسلمین صدر اسلام حرف زده اما به نحوی که ما نیز از این مخاطبه خدا با مسلمین برای زندگی خود بهره ببریم. این مطلب یک رهیافتی به ما میدهد که اگر اتفاق بیفتد، نگاه ما به قرآن قدری متفاوت میشود. امروز برای ترجمه قرآن باید از کلمات امروزی استفاده کرد و قرآن فرهنگ مسلمین را در قرآن اشراب کرد و ما باید این آیات را ببینیم، اما با ادبیاتی که امروز برای نسل جوان ملموس است و باید کاری کنیم که خدای متعال در صدر اسلام کرد.
بسیاری از ارزشهای اخلاقی اسلام اصلاً ناظر به زمان نیست و فطری هستند. ارزشها سه دسته است؛ یکی آنها که حسن و قبحشان ذاتی است، دسته دوم حسن و قبح اقتضایی دارد؛ یعنی چیزهایی است که علیالقاعده خوب است و دسته سوم آنها که اعتباری هستند. یعنی بستگی به شرایط دارد. در قرآن دو دسته ارزش ذاتی و عرضی داریم که ذاتیات زمان ندارد که از جمله احسان به پدر و مادر و همسر و ... است. ارزشهای توحیدی نیز فرازمانی است. یک سلسله از ارزشها نیز اقتضایی است و اصل بر این است که خوب است، مانند حسن ظن که انسان به دیگران گمان خوب ببرد و فرمودهاند اگر زمانهای است که فریب غالب است حسن ظن خوب نیست، اما اگر زمانهای است که مردم آن جامعه خوب هستند، خوب است حسن ظن داشته باشیم. البته تشخیص برخی ارزشهای اخلاقی که متناسب با زمان تغییر میکند با فقیه است.
بنابراین، مانعی ندارد که ارزشهای اخلاقی قرآن فراعصری باشد و قرآن ادعا کرده برای همه زمانها هستم و قرآن به نحوی با مخاطبین عصر نزول سخن گفته که برای همه قابل استفاده باشد و برای ترجمه قرآن باید از ادبیات بهتری و بهروزتری استفاده کنیم که به معنای محدود بودن قرآن نیست.
انتهای پیام