لذت صداقت را «پس از دروغ» تجربه کنید
کد خبر: 3961179
تاریخ انتشار : ۰۷ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۷:۴۷

لذت صداقت را «پس از دروغ» تجربه کنید

در کتاب «پس از دروغ» صداقت مهم‌ترین سرمایه یک خانواده و به تبع آن جامعه معرفی شده است؛ سرمایه‌ای که اعتماد متقابل و اطمینان و آرامش به دنبال دارد.

لذت صداقت را «پس از دروغ» تجربه کنیدبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ قانون صداقت و راستی در سراسر جهان جاری و ساری است. هر چند بر حسب ظاهر، در عالم تضاد‌ها و تعارض‌هایی دیده می‌شود. اما دروغ و خیانت در طبیعت جایگاه و پایگاهی ندارد و جایگاه اصلی حقایق ناب، متن و بطن هستی است.

بعضی وقت‌ها یک دروغ می‌تواند زندگی شما را به دو نیم کند: «قبل» و «بعد» و انگار زندگی طوری دست به کار می‌شود که باید همانطور پیش بروید و دیگر نمی‌توانید به عقب برگردید یا تبعات یک دروغ را جبران کنید.

کری فیشر، نویسنده این رمان بر لزوم پایبندی به صداقت تأکید دارد. این نویسنده در ۲۱ اکتبر ۱۹۵۶ در کشور آمریکا متولد شد، او هنرپیشه، نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس آمریکایی بود که علاوه بر بازی در ده‌ها فیلم، چندین رمان و سه کتاب خاطرات نوشت. فیشر سختی‎‌های زیادی را در زندگی تجربه کرد و یک دوره به بیماری روحی دچار بود و سرانجام درحین پرواز لندن به لس آنجلس دچار سکته قلبی شد و پس از یک هفته بستری در بیمارستان کالیفرنیا در سن ۶۰ سالگی درگذشت.

کتاب «پس از دروغ» را زهرا خراسانی ترجمه کرده و انتشارات افق بی‌پایان در ۳۸۰ صفحه منتشر کرده است. در این کتاب صداقت مهمترین سرمایه یک خانواده و به تبع آن جامعه است. سرمایه‌ای که اعتماد متقابل و اطمینان و آرامش به دنبال دارد. مهمترین مسئله این سرمایه، دروغ و خیانت است که چون آتشی به جان زندگی انسان می‌افتد و آن را به جدایی و تباهی می‌کشاند.

وقتی لیدیا سیزده ساله بود، تصمیمی می‌گیرد که زندگی خانواده‌اش را خراب می‌کند. آن‌ها سی سال با عواقب آن زندگی کرده و تمام تلاش خود را می‌کنند تا وانمود کنند هرگز اتفاقی نیفتاده است. لیدیا در ۴۳ سالگی نمی‌خواهد با حقیقت مواجه شود و همین امر باعث گفتن دروغ و دروغ‌های بیشتری می‌شود. فیشر در این داستان نشان می‌دهد پنهان کردن یک راز کوچک کوچک چطور می‌تواند به مسئله‌ای بزرگ و بزرگتر تبدیل شود و اینکه گفتن این راز ترسناک‌تر از خود راز می‌شود.

در بخشی از این رمان خوشخوان و روان آمده است: تنها چیزی که من و مادرم در مورد آن مشاجره نداشتیم، این بود که هر چند وقت یک بار لازم بود بعد از مدرسه با دوچرخه به کتابخانه بروم و کتاب‌های مرجع جدیدی را برای پروژه تاریخی طاقت‌فرسا پیدا کنم یا دست کم چیزی بود که به او می‌گفتم. 

آن دروغ کوچک اختلافات بزرگی را به وجود می‌آورد. این دروغ چنان در عرض ده دقیقه جلو می‌رفت که هرگز نمی‌توانستم به عقب برگردم یا آن را خنثی کنم. مثل شکستن آیفون، جا گذاشتن کیفت در اتوبوس، رانندگی خطرناک در پارکینگ، البته همراه با پیامد‌هایی که پول هم نمی‌توانست آن را جبران کند. اگر سرعت خود را کم کنید، در وقتتان صرفه‌جویی کنید و درباره مسائل، درست فکر کنید، آن وقت است که با حس بیماری انزجار از خود می‌توان از همه این‌ها اجتناب کرد.

انتهای پیام
captcha