به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، حضرت عيسي(ع) پس از تولد، براي آرامشخاطر مادر و دور كردن سرزنشهاي قوم از حضرت مريم، شروع به سخن كرد. اولين سخنش اين بود: «إِنِّي عَبْدُاللَّهِ»، «من بنده خدا هستم.» ابوالمحاسن گويد: «چون حضرت مريم اشارت به عيسي كرد كه اين حال از وي پرسيد، در اين وقت، مردم سنگها برگرفته بودند كه مريم را سنگسار كنند، چرا که عيسي به سخن درآمد، گفتند: «آن امر عظيمي است». از او پرسيدند: «يا غلام من انت؟»، «توكيستي؟» عيسي از آنها روي بگردانيد، زكريا(ع) آمد و گفت: «اي غلام، اگر تو را در سخن گفتن دستوري دادهاند، با من بگوي كه تو كيستي؟» عيسي گفت: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ»، «من بنده خدايم» و اين اولين سخني بود كه حضرت به كار برد تا ثابت كند افتخارش به عبوديت خدا است.
نه تنها خود به اين اعتراف زيبنده شد، كه به ديگران نيز امر فرمود تا اين زينت را برگيرند. آنجا كه گفت: «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُم، اي بنياسرائيل خداوند را كه پروردگار من و شما است بپرستيد.» (مائده: 72). سرلوحه راه و رسم زندگي در مكتب حضرت عيسي مسيح، عبادت و بندگي خدا است. حضرت در سخنانش اين مطلب را عملاً به ديگران نشان داد، از جمله آيات قرآن، گفتوگويي است كه حضرت عيسي(ع) با پروردگار خويش داشته است و قرآن آن را چنين حكايت ميكند:
«إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»،( انعام: 117)«فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ»، (انعام:118) و به يادآور زماني را كه خداوند فرمود: «اي عيسي بن مريم، آيا تو به مردم گفتي من و مادرم را غير از خدا دو معبود خود بگيريد». عيسي گفت: «خدايا! تو منزهي. براي من سزاوار نيست آنچه سزاوار و حق من نيست، بگويم. اگر گفته بودم، به تحقيق تو ميدانستي. تو ميداني آنچه در من است و من نميدانم آنچه در وجود تو است، به درستيكه تو بسيار غيب ميداني.
من به آنها نگفتم جز آنچه تو امر كردي، اينكه خداي من و خداي خودتان را عبادت كنيد. من تا زمانيكه در ميان آنان هستم، شاهد رفتار آنهايم. پس چونكه من را از آنها بگيري، تو خود رقيب آنهايي و تو بر هر چيز شاهدي. اگر آنها را عذاب كني، به درستي كه آنها بندگان تو هستند. اگر آنها را ببخشي، به درستي كه تو عزيز و حكيمي»(انعام: 117،118)
حضرت عيسي(ع) در اين كلام، رعايت ادب را از اين جا آغاز كرد که اولا خداي متعال را از آنچه لايق ساحت اقدس او نيست، منزه دانست و قبل از آنكه خود را از آنچه به او نسبت داده اند، منزه بداند، خداوند را از داشتن اين نسبت منزه داشت.
ثانيا، حضرت به جاي آن كه بگويد «من چنين سخني نگفتم»، ميگويد: من كوچكتر از آن هستم كه كسي دربارهاش توهم كند كه چنين حرفي را زدهام تا نيازمند به انكار باشد، براي من شايسته نيست، چيزي را كه حق من نيست، بگويم.
ثالثا، با اين سخن كه مگر ميشود كسي چيزي بگويد و از محدوده علم خدا، كه به جميع غيب محيط است، بيرون باشد. حضرت خداي جل و علا را بزرگ ميشمارد. از اينرو، ميگويد: «اگر من چنين سخني را گفته بودم قبل از همه، خدا نسبت به آن آگاه بود. خداوند آنچه را كه در ما وجود دارد ميداند، اما ما از آنچه در وجود حق است، بيخبريم.»
رابعا، حضرت ميگويد: «من فرمانبردار محض خدايم. آنچه امر فرموده بود، انجام دادم و آن، شعار عبوديت حق بود.» خامساً، حضرت ميگويد: «ولايت، فرمان و دستور از آن خداست. خداوند منان تا به حال به من امر كرده بود، در ميان آنها باشم و من مطيع بودم و حال هر آنچه دستور فرمايند، امتثال خواهم كرد.»
در جاي ديگر، وقتي حواريون اصرار كرده و درخواست مائده نمودند، حضرت را در تنگناي سؤال از ذات مقدس حق قرار دادند، حضرت فرمود: «قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ ۖ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ، پروردگارا! براي ما مائدهاي از آسمان نازل فرما كه عيدي براي امروزيان و آيندگان و معجزهاي از تو باشد و به ما روزي ببخش كه تو بهترين روزيدهندگاني»(مائده: 114)
با بررسي سخن حضرت به اين نكته ميرسيم كه چه تفاوت چشمگيري ميان كلام حواريان و كلام حضرت عيسي(ع) است. حضرت عيسي(ع) اين مائده را، اولاً: به عنوان «عيدي» كه به او و امتش اختصاص داشته باشد، عنوان نموده است.
ثانيا: سخنان طولاني حواريان را درباره فوايد نزول آن، از قبيل اطمينان دلهايشان و علمشان به صدق گفتار مسيح و شهادتشان بر مائده همه را با جمله كوتاه «وَآيَةً مِنْكَ» خلاصه كرده است، اين خلاصهگويي در برابر مقام والايي ربوبي ادب به شمار ميآيد.
ثالثا: چون بيان اين درخواست بر حضرت عيسي(ع) بسيار سنگين بود، حضرت در واقع در تنگناي اين عمل قرار گرفته بود با تركيب «اللَّهُمَّ رَبَّنَا» درخواست خود را آغاز نمود. درحالي كه، ساير انبياء، دعاي خود را تنها با كلمه «رب» شروع ميكردند، اين زيادتي در دعاي حضرت، براي رعايت ادب نسبت به موقعيت دشوارتر خود بود.
رابعا: «غرض خوردن» را كه حواريون مقدم بر همه اغراض خود بيانكرده بودند، حضرت آن را در آخر بيان كرد و از طرفي لباس زينت برآن پوشانيد. پس از آن كه گفت: «و ارزقنا» در ذيل آن اضافه كرد: «أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ، تو بهترين روزيرسان هستي»، تا به وجهي ثناي الهي نيز باشد.
با اين نوع سخن گفتن، حضرت به صورت عملي و الگويي به قوم خويش فهماند كه در برابر خداوند مقتضاي ادب آن است كه بايد با عناوين مناسب از خداوند منان تجليل به عمل آورد و درخواستهايي كه از اهميت بيشتري برخوردار است، با بيان اثرات معنوي مطرح نمود.
منابع:
ابنمنظور، محمد، لسان العرب، بيروت، داراحياء التراث العربيه، ۱۴۱۶ق.
امين، نصرت بيگم، مخزن العرفان، اصفهان، انجمن حمايت از خانواده هاي بي سرپرست، بيتا.
ابن كثير، اسماعيل، تفسير القرآن العظيم، بيجا، دار الاندلس، بيتا.
بغدادي، علي، تفسيرالخازن، مصر، مطبعة التقدم العلمية، بيتا
پيرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه دكتر باقر ساروخاني، تهران، كيهان، ۱۳۷۰.
جرجاني، ابوالمحاسن، تفسير گازر(جلاءالاذهان و جلاءالاحزان)،۱۳۳۷.
دهخدا، علي اكبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۲۵.
رازي، ابوالفتوح، تفسيرابوالفتوح رازي، بيجا، چاپخانه علميه، ۱۳۳۴ ش.
رازي ، فخرالدين، التفسيرالكبير، بيروت، دارالكتب العلميه، ۱۴۱۱ ق.
زمخشري، محمود، تفسير الكشاف، تهران، آفتاب، ۱۳۷۳.
شعارينژاد، علي اكبر، فرهنگ علوم رفتاري، تهران، اميركبير، ۱۳۷۵.
طبرسي، ابي علي الفضل، تفسير مجمع البيان، بيروت، دارالاحياء التراث العربية، ۱۳۷۹ ق.
عباسيمقدم، مصطفي، نقش اسوهها در تبليغ و تربيت، قم، دفتر تبليغات، ۱۳۷۹.
عروسي الحويزي، عبدعلي، تفسيرنورالثقلين، قم، مطبعة الحكمه، ۱۳۸۵ ش.
فيض كاشاني، ملامحسن، تفسيرالصافي،بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ۱۳۶۲ ش.
قطب محمد، روش تربيتي اسلام، محمدمهدي جعفري، شيراز، دانشگاه شيراز، ۱۳۷۵.
قمي،عباس، سفينة البحار، كتابخانه سنايي، ۱۳۶۳.
لوبون، گوستاو، روح التربية، ترجمه عادل زعيتر، مصر، مطبعة داراحياء الكتب العربية، ۱۹۴۹م