به گزارش ایکنا از چهارمحالوبختیاری، نقشآفرینان و شهدای قیام عظیم پانزده خرداد یکی از مصادیق آیه شریفه «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَآئِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» هستند که زمینهسازان انقلاب جهانی حضرت مهدی موعود(عج) بودند.
قيام ۱۵ خرداد كه بيش از ۵۰ سال پيش با حضور گسترده مردم ايران به وقوع پيوست، گرچه به ظاهر سركوب شده و هزاران نفر جان خود را از دست دادند. اما بدليل ويژگيهايی كه داشت توانست طليعهای برای برچيدن بساط قرنها ظلم و جور باشد.
قيامی كه واكنشهای متفاوت داخلی و خارجی را برانگيخت، بسياري از مخفيكاريها را افشاء کرد و مسير زندگی نه تنها ايران بلكه بسياری از آزادیخواهان و عدالتجويان را مشخص نمود.
ویژگیهای قیام ۱۵ خرداد
در قیامهای گذشته مانند ملی شدن صنعت نفت و قيام ۳۰ تير سال ۳۱، علاوه بر نيروهای مذهبی، ملیگراها و چپها نيز حضور فعال داشتند و خواستهها كاملا دينی نبود، در حالیكه در قيام ۱۵ خرداد، كه نيروهای سياسی يا سركوب شده و يا اعتماد مردمی را از دست داده بودند، مردم با شعارهای دينی و از شهر قم، مركز تشيع، براساس حمايت از مرجع تقليدشان به قيام عليه حكومت زور و استبداد دست زدند.
اگر در قيامهای گذشته رهبران دينی و سياسی جدا بودند، در اين قيام رهبری دينی و سياسی در يک فرد مصمم، شجاع و شايسته جمع شده بود و همه گروهها و شخصيتها نيز او را به عنوان رهبر اعلام كرده بودند.
قيامهای پيشين از ابتدا و يا در ادامه با منافع برخی قدرتهای خارجی گره میخورد و موجب انحراف قيام و تبديل آن به تامين كننده خواسته قدرتها میشد، اما قيام ۱۵ خردادماه، حركتی مستقل و مردمی بود كه براساس آموزههای دينی و با الهام از ارزشهای اسلامی شروع و دارای درون مايهای دينی بود كه قدرتهای خارجی نه تنها از آن حمايت نمیكردند بلكه برای اولين بار در عصر تنش زدايی، شرق و غرب موضعگيری واحدی در حمايت از شاه در سركوبی قيام داشتند.
اگر قيامهای گذشته به تهران يا برخی شهرهای بزرگ محدود میشد، در اين قيام مردم اكثر شهرهای ايران به طور خودجوش به عرصه مبارزه عليه حكومت وارد شدند و ادامه اين حضور در بهمن ۵۷ بساط ظلم را برچيد.
قيام ۱۵ خرداد اولين قيام گسترده عليه استبداد بود كه با حضور زنان مسلمان با پوشش اسلامی و شعارهای ديني همراه شد. طليعه اين كار در شهر مقدس قم انجام گرفت و بسياری از زنان مؤمن در اين قيام به شهادت رسيدند.
دستاوردها و نتايج قيام ۱۵ خردادماه
قيام مردمی ۱۵ خرداد سال ۴۲ عليه ظلم، استبداد و دينستيزی در ايران نتايج كوتاهمدت و طولانیمدتی را بر جای گذاشت كه مهمترين نتيجه آن به ثمر نشستن جمهوری اسلامی و سقوط سلطنت ديكتاتوری و نامشروع پهلوی بود.
اين قيام گر چه به ظاهر به خاک و خون كشيده شده و سركوب گرديد، ولی به اعتقاد انديشمندان و بهويژه معمار انقلاب، طليعه انقلاب اسلامی و مبدا آن به شمار میرود.
محمدرضا شاه كه تا پيش از قيام ۱۵ خرداد همواره در ظاهر خود را فردی مسلمان و مؤمن نشان میداد و گاهی از امدادهای غيبی برای خود سخن میگفت، در جريان اين قيام، ماهيت خود را مشخص كرد. وی خود را حافظ شريعت و مذهب مقدس شيعه میدانست و دشمنان اين ملت و مملكت را دشمنان شيعه قلمداد میكرد كه با صرف هزينههای افراد بیعقيده و بیايمان تحريک میشوند و به شيعه ضربه وارد میكنند.
چنانكه پدر وی (رضاخان) نيز در ابتدای به قدرت رسيدن به زيارت قبور ائمه و ديدار علما میرفت و با پای برهنه و سر گل ماليده در عزاداری امام حسين(ع) شركت میكرد، ولی پس از آنكه احساس كرد پايههای قدرتش محكم شده دست به جناياتی نظير كشف حجاب زنان و ممنوع كردن عزاداری محرم زد.
اقدام رژيم كه در سال ۴۲ مهمترين نهادهای مذهبی از جمله مدرسه فیضیه و ارزشهای دينی مردم را نشانه رفته بود، هيچ راه توجيهی برای رژيم باقي نمیگذاشت و موجب از بين رفتن چهره مذهبی رژيم شد; گرچه پس از آن رژيم دوباره با ساختن مسجد و چاپ قرآن در پی يافتن چهره مذهبی بود كه توفيقی به دست نياورد.
در قيام ۱۵ خرداد كه به رهبری علماي دينی انجام شد، گروههای سياسی تنها به تاييد آن پرداختند و متاخر از حركت دينی بودند که موجب شد رهبری حركت سياسی عليه رژيم، كاملا در اختيار رهبران مذهبی قرار گيرد.
پس از قيام ۱۵ خرداد، حكومت شاهنشاهی نامشروع خوانده شد و مشكلات را به خود شاه منتسب كردند و برای اولين بار شعارها متوجه شخص شاه و با لفظ "مرگ بر ديكتاتور بیان میشد.
شاه كه تا آن زمان غيرقابل انتقاد به شمار میرفت و هيچ فرد و جريانی توان خطاب قرار دادن شاه را نداشت، برای اولين بار در سخنرانی امام خمينی(ره) در عصر عاشورای ۴۲ مورد نقد قرار گرفت كه ساواک در گزارش خود به شكست ابهت شاه اذعان میکند.
حوزههای علميه همانند گروههای سياسی به دليل ديكتاتوری پهلوی در سكوت و نااميدی از تغيير اوضاع به سر میبرد. به علاوه در حوزهها فرهنگ تقيه و همچنين حفظ اصل حوزه و شريعت در اولويت بود. اين روند تا زمان آيتالله العظمی بروجردی ادامه داشت، ايشان به دليل نوپايی حوزه به استحكام آن میانديشيد و چون شاه نيز سعی میكرد مخالفت وی را موجب نشود، درگيری جدی بين حوزه و حكومت پهلوی پديد نيامد.
اما شاه پس از رحلت ايشان، طرحهای غربگرايانه خود را به اجرا گذاشت كه موجب مخالفت شديد علما شده و قيام مذكور ضرورت تشكل يافتن علما و حوزويان را مشخصتر كرد و طلاب ضمن انتشار نشرياتی نظير «بعثت» و «فرياد»، گروههایی نيز مانند «مجمع طلاب و فضلاي مبارز» تشكيل دادند و براي مقابله با سياستهای شاه از ابزارهايی نظير «راديو صدای روحانيت» كه در عراق فعاليت میكرد، كمک گرفتند.
تا پيش از قيام، تنها نيروهای چپ و ملیگراها در دانشگاهها حضور سياسی داشتند و حتی بيانيههای رهبران دينی با بیتفاوتی مواجه میشد، اما پس از قيام اميد دانشجويان به رهبری دينی بود و اعلاميه و نوارهاي امام خمينی(ره) در بين دانشجويان دست به دست میگشت و مورد استقبال بود. تشكيل انجمنهای اسلامی دانشجويان و اساتيد در سالهای بعد را میتوان از ثمرات قيام ۱۵ خرداد دانست.
رژيم پهلوی كه از نزديک شدن حوزه و دانشگاه هراس داشت و تجربه شكست از پيوند اين دو قشر را در ملی شدن صنعت نفت به خاطر سپرده بود، با شعارهای ارتجاعی خواندن حوزويان از طرف دانشگاهيان و بیدين معرفی كردن دانشگاهيان از طرف حوزويان به هدف دور كردن آن دو از يكديگر میرسيد. اما پس از قيام ۱۵ خرداد در اثر رفت و آمدهای نخبگان دو قشر، يخهای سابق آب شده و اهداف مشترک، آنها را به هم نزديكتر كرد که در پيروزی انقلاب اسلامی، قدمهای مشترک برداشتند. شاه در تحولات سال ۴۲، مخالفان را با لقب ارتجاع سياه (حوزويان) و ارتجاع سرخ (دانشگاهيان) خطاب میكرد .
محمدرضا شاه كه در پی تضعيف روحانيت در كشور بود، پس از رحلت آيتالله بروجردی پيام تسليت رحلت وی را براي آيتالله حكيم در عراق فرستاد و تلويحا چنين وانمود كرد كه در ايران مرجع تقليد وجود ندارد، تا مركزيت روحانيت را به خارج منتقل كند. اما امام خميني كه در حوزه علميه قم جايگاه بالای علمی و اخلاقی داشت، به سرعت مورد توجه قرار گرفت و در جريان قيام ۱۵ خرداد به رهبری بلامنازع سياسی دينی تبديل شد. چنانكه در جريان قيام، علمای طراز اول قم با تنظيم نامهای خطاب به شاه و نخست وزير اعلام كردند كه آيتالله خميني مرجع تقليد شيعيان است.
درسهايی از قيام ۱۵ خرداد
قيام ۱۵ خرداد كه با حضور گسترده مردم به رهبری علمای دينی به وقوع پيوست، به ظاهر سركوب شد، اما به سبب ويژگيها و شاخصههايی كه داشت، در واقع استمرار يافت و نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را سرنگون كرد. نگاهی عميق به اين قيام میتواند درسهای خوبی برای امروز ما نيز داشته باشد.
اول اينكه به نقش دين، مذهب و علمای دينی در تحولات سياسی - اجتماعی توجه كنيم و حضور گسترده مردم در اين قيام را مرهون معنويتخواهی و دينگرايی مردم بدانيم. بهطوري كه مبدا اين قيام در محرم سال ۴۲ و الهام گرفته از قيام امام حسين(ع) بوده و مهمترين نقطه استمرار خود را در همين ماه و ماه رمضان توسط مبلغان دينی و حضور مردم داشته است.
اگر رژيمهای ديكتاتوری توان از پای در آوردن گروههای سياسی، چه داخلي و چه منتسب به خارج نظير حزب توده، را دارند، اما توان مقابله با نيروهای مذهبی را كه از بطن ملت جوشيده و رشد كردهاند و براساس عقايد و ارزشها رفتار میكنند نخواهند داشت. لذا پايايی حكومت در كشورهای اسلامی نظير ايران، به در نظر گرفتن اعتقادات دينی مردم، ترويج و پاسداری از آن بستگی دارد.
لذا تئوری مردمسالاری دينی كه به معنای استفاده از حضور مردم براساس مكتب اسلامی و دينی در عرصههای اجتماعی و سياسی است، بهترين راه حل برای پيشرفت و آباداني كشور میباشد.
دومين درس اين قيام، عدم اعتماد به دولتها و رسانههای خارجی است. در اين قيام دولتهايی كه شعار دمكراسی و مردمسالاری میدادند نه تنها از قيام مردمی ايرانيان حمايت نكردند، بلكه چون محمدرضا شاه در پی تامين اهداف آنان بود، به طرفداری از ديكتاتوری وی پرداختند و در رسانههای خود قيام سراسری مردم را به شكل اعتراض عدهای مرتجع، محدود نشان دادند.
امروزه نيز دولتهای به اصطلاح دمكرات هيچگاه به دنبال مردمسالاری، آزادی و يا تامين حقوق بشر و ملتها نبوده و هر جا منافعشان اقتضا كند، به همان جا میروند.
جنايات رژيم صهيونيستی در فلسطين و سكوت كشورها و همچنين جنايات آمريكا در عراق و اشغال اين كشور بدون مجوز بينالمللی و عدم واكنش جدی دولتها بيانگر عمق دروغگويی آنها در شعارهای آزاديخواهانه است.
سومين درس اين قيام به همه ملتهای آزاديخواه جهان اين است كه اگر در مقابل ديكتاتورها ايستادگی كنند و حاضر به فدا كردن جان خود در راه ارزشها باشند، پيروز میشوند. اگر چه قدرتهای خارجی نيز از آن ديكتاتورها حمايت كنند.
هر ملتی با تلاش و فداكاری میتواند سرنوشت خود را تغيير دهد و از زير يوغ ستمكاران رهايی يابد. مردم فلسطين، عراق و ديگر كشورهاي تحت ظلم بايد تنها راه نجات خود را مقاومت در برابر ظالمان قرار دهند و تا رسيدن به مقصود از پای ننشينند.
چهارمين درس اين قيام كه متوجه حوزويان و دانشگاهیان میباشد، اين است كه دو نهاد مقدس حوزه و دانشگاه و ارتباط عملي اين دو را مدنظر قرار گیرد و مستحکم شود.
همانقدر كه اين دو نهاد در پيروزی انقلاب نقش داشتند، در شكوفايي، پيشرفت و تعالی آن نيز مؤثر خواهند بود. نهضت نرمافزاری علمی كه امروزه مورد نظر مقام معظم رهبری است توسط اين دو نهاد قابل تحقق است و تکروی يكی از اين دو و تخطئه ديگری توفيقی نخواهد داشت.
یادداشت از حجتالاسلاموالمسلمین حبیبالله زمانی، مسئول حوزه نمایندگی ولیفقیه در جهاد کشاورزی چهارمحالوبختیاری
انتهای پیام