به گزارش ایکنا؛ آخرین شب سوگواری ماه صفر با سخنرانی ناصر مهدوی، شب گذشته در هیئت انصارالعباس(ع) برگزار شد. مهدوی در این مراسم اظهار کرد: پروژه پیامبران همین است که به ما تعادل و آرامش بدهند. خود ائمه(ع) انسانهای ضدزندگی نبودند. پیامبر(ص) میفرمودند من زن، عطر و نماز را هم دوست دارم. ائمه ما انسانهای متعادل و موزونی بودند. با این وجود، شخصیت باطنی خیلی از انسانها ناموزون و نامتعادل است.
وی افزود: اگر شما بخواهید همواره دنبال لذت باشید، قوت دلتان کاهش پیدا میکند. وقتی دل بیمار شد، عمر را هدر میدهد و همچنین ذلیل و وابسته و حتی مجرم و خطاکار میشود. وقتی قرآن میخواهد مجرمین را در قیامت توصیف کند، میگوید: «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛ در حقيقت چشمها كور نيست، ليكن دلهايى كه در سينههاست كور است»(حج/46). باز میگویم اشکالی ندارد انسان جسمش را آباد کند، ولی مشروط به آنکه به بهای تخریب روح نباشد.
پژوهشگر عرفان اسلامی تصریح کرد: وقتی روح ضعیف شود، انسان فرومایه و ذلیلی میشود و دست تمنا بلند میکند و حرمت و شأن خودش را از بین میبرد. این مسئله ناشی از فقر و وضعیت اقتصادی نیست، بلکه ناشی از ضعف روح است. ضعف روح، انسان را درمانده میکند. وقتی دل ضعیف شود، انسان مرتکب جرم میشود. به همین خاطر وقتی مسلمانان به قدرت و منصب رسیدند و غنائم ایران و شام به دستشان رسید، تمرکزشان را از دست دادند و توجه به خویشتن را از کف دادند و آرام آرام دل فراموش شد. دل که فراموش شود، جرم آغاز میشود. روح ضعیف به راحتی دست به تخلف میزند. این نفس استوار است که میتواند در مقابل جاذبههای دنیا بایستد.
وی ادامه داد: وقتی خوبی مغلوب شود، طمع غالب میشود. مولوی میگوید: یک حکایت گویمت بشنو به هوش/ تا بدانی که طمع شد بند گوش/ هر که را باشد طمع الکن شود/ با طمع کی چشم و دل روشن شود/ پیش چشم او خیال جاه و زر/ همچنان باشد که موی اندر بصر/ جز مگر مستی که از حق پر بود/ گرچه بدهی گنجها او حر بود/ هر که از دیدار برخوردار شد/ این جهان در چشم او مردار شد/ لیک آن صوفی ز مستی دور بود/ لاجرم در حرص او شبکور بود/ صد حکایت بشنود مدهوش حرص/ در نیاید نکتهای در گوش حرص.
مهدوی در ادامه اظهار کرد: قرآن به ما میگوید از انسانهایی که دلشان ضعیف است و مرتکب جرم میشود، فرار کنید. شاید شما اشکال کنید که مگر شما نگفتید قرآن کتاب شفقت و مهربانی است، پس چرا مسلمانان اینقدر جنایتکار شدند. پاسخ این چنین است؛ این ثروتی که به دست مسلمانها رسید، به جای آنکه آنها را مست حق کند، آنها را مست قدرت کرد. کسی که مست لذت باشد، خصلت منفی پیدا میکند و ارادهاش ضعیف میشود؛ با اینکه پول دارد، اما تخریبگر خودش میشود. این فقط مختص مسلمانان نیست، بلکه اروپاییان هم مرتکب همین مسئله شدند. بین صدر اسلام و اوج مدرنیته یک شباهت وجود دارد و آن اینکه مردمان هر دو دوران مست شدند. در صدر اسلام جهل بود، ولی در مدرنیته عقل و دانش بود؛ اما وجه مشترکشان این بود که هردو مست لذت شدند.
انتهای پیام