به گزارش ایکنا؛ مراسم سوگواری ظهر اربعین حسینی(ع) با حضور حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی برگزار شد. وی در این مراسم به بحث درباره «استحاله خلافت به سلطنت» پرداخت و اظهار کرد: روز اربعین حسینی است. این روز یکی از ایام اختصاصی زیارت امام حسین(ع) از نزدیک و دور است. مسئله زیارت امام حسین(ع) برای فرهنگ تشیع یک مسئله مهم و اساسی است. آنچه بر اهمیت اصل زیارت میافزاید متونی است که از ائمه(ع) برای قرائت زیارت انشا شده است؛ مثلاً زیارت اربعین یا زیارت وارث یا زیارت عاشوا و زیارتهای دیگری که با اسانید متصل از ائمه(ع) در اختیار ماست.
وی افزود: تأمل در این زیارتها نشان میدهد بخش مهمی از مضامین این زیارتها در لعن و نفرین نسبت به دشمنان اهل بیت(ع) است که با تعبیرات مختلفی این نفرین درباره گروههای مختلف دیده میشود. گاه نسبت به اشخاص است و گاه نسبت به گروهها و اقوام است. در میان همه آنها نفرین نسبت به بنی امیه از همه برجستهتر است. مسئله بنی امیه برای ما یک مسئله سرنوشتساز است. بسیاری از حوادث تلخی که در طول تاریخ اسلام اتفاق افتاده است ریشه در دودمان بنیامیه دارد. شناخت این جریان به لحاظ فکری، اجتماعی و سیاسی حائز اهمیت است. به تعبیر استاد بزرگوار شهید مطهری چه بسا کسانی که بنیامیه را نفرین میکنند، در زندگیشان رگهها و ریشههایی از فرهنگ بنیامیه وجود داشه باشد. در حالی که خودشان تحت تأثیر این جریان قرار دارند در ظاهر آنها را نفرین میکنند.
مؤلف کتاب «فقاهت در عاشورا» تصریح کرد: در برابر حوادثی که بعد از پیامبر(ص) اتفاق افتاد به لحاظ جریان خلافت و حکومت دو اعتراض و انتقاد داریم. انتظار و انتقاد اول مربوط است به جابجایی در افراد. کسانی را کنار گذاشتند و کسانی را به جای آنها به قدرت رساندند. این یک اشکال، انتقاد و اختلاف نظر بین ما و اهل سنت است. اختلاف دوم این است که کسانی که به قدرت رسیدند در تقید به اصول و مبانی اسلامی مورد اشکال هستند. عملکرد آنها مورد نقد است، علاوه بر صلاحیت ذاتی آنها. این دو اشکال است. آیا غیر از این دو اشکال مسئله دیگری هم در جریان خلافت وجود دارد؟ اگر از این دو اشکال صرف نظر کنیم اختلافات ما به پایان میرسد؟
وی ادامه داد: به نظر میرسد این دو اشکال جنبه کلامی دارد و تعیین تکلیف این مسائل بر عهده متکلمین است که در این زمینه فراوان بحث کردند. یک نزاع سوم وجود دارد که به نظر میرسد این نزاع سوم از آن دو نزاع دیگر اهمیتش بیشتر است. آن نزاع این است کسانی که به قدرت رسیدند، صرف نظر از اینکه واجد صلاحیت بودند یا نبودند، بعد از گذشت مدتی خلافت را استحاله کردند، استحاله خلافت به ملوکیت و سلطنت. در واقع مضمون خلافت جانشینی پیامبر(ص) به عنوان حکومت دینی بود. خلیفه اول و دوم هم همین را ادعا میکردند. استحالهای که بعدا اتفاق افتاد این بود که حکومت دینی به سلطنت تغییر ماهیت داد و به همان ماهیت و فرمی که در دنیا سلطنت وجود داشت بدل شد.
سروش محلاتی یادآور شد: بنا بود در دنیای اسلام مدلی از حکومت پیامبر(ص) وجود داشته باشد؛ ولی اینها تغییرش دادند. ابن خلدون که با نگاه اجتماعی این مسائل را بررسی میکند در مقدمه خود یک فصلی دارد که عنوانش این است: تبدیل خلافت به پادشاهی. اصلا مسئله نزاع بر سر خلیفه اول یا دوم یا برخی از اموری که مورد انتقاد ماست در اینجا مورد نظر ابن خلدون نیست. از همه آنها صرف نظر میکند، چون او نگاه کلامی ندارد، در عین حال معتقد است یک تغییر به وجود آمد و اساس حکومت از خلافت به سلطنت تغییر پیدا کرد.
انتهای پیام