به گزارش خبرنگار ایکنا؛ بیستوسومین همایش بزرگداشت ملاصدرا، امروز، 22 خرداد با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در مجتمع آدینه برگزار شد.
غلامحسین ابراهیمیدینانی، چهره ماندگار و استاد برجسته فلسفه در این همایش با موضوع «میراث حکمت ایرانی» به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: جامعهای که تاریخ ندارد، یا تاریخش را نمیشناسد، دارای هویت نیست. تاریخ آغاز دارد که بحث بسیار مهمی نیز محسوب میشود و میکوشند که آغاز تاریخ را در زمان پیدا کنند. آغاز تاریخ در خود تاریخ نیست و همچنین آغاز آن با حال و آینده نیز بیمناسبت نیست و اگر آغاز نبود، حال و آینده نبود و این دو در ارتباط با آغاز معنا پیدا میکنند.
وی در ادامه افزود: آغاز، حقیقت است و آغاز همیشه با حال و آینده است و هرگز نابود نمیشود. آغاز است که حال و آینده را میسازد، پس با آنها است. بنابراین، بهتر است که حقیقت را به آغاز معنا کنیم. اگر اصالت را به تاریخ یعنی به دانستن تاریخ دادیم، باید توجه کنیم که تاریخ، صرفاً به معنای ثبت وقایع نیست، بلکه فهم تاریخ مهم است که فهم آن نیز جز با فلسفه امکانپذیر نیست.
ابراهیمیدینانی تصریح کرد: آن کسی که فیلسوف نیست، صرفاً وقایع را میفهمد، اما حکیم تاریخ را میداند و حکمت است که تاریخ را میسازد. همچنین حکمت در تاریخ محبوس نیست. حکمت از درون تاریخ بیرون میآید تا مفاهیم تازهای ایجاد کند و اگر در تاریخ بماند، نمیتواند چنین کاری را انجام دهد. لذا فلسفه به تاریخ نگاه میکند و حرف تازه میزند و وقتی حرفش را زد، مجدداً به تاریخ میرود و ایرادی هم ندارد.
این مدرس برجسته فلسفه در ادامه بیان کرد: باید توجه داشت که بین «گفته» و «گفتن» تفاوت است. گفتهها از بدو پیدایش بشر بسیار زیاد بودهاند. سخنهای گفته شده را میشود شمرد که ببینیم چقدر هستند، حتی گفتههای انبیاء و اولیاء را میتوان شمارش کرد، اما «گفتن» شماره ندارد و همچنین گفتن با گفته تفاوت دارد. باید توجه داشته باشیم که فلسفه، گفتن است نه گفته. کسی که گفتهها را میداند فیلسوف نیست، لذا فلسفه نقل گفتهها نیست، اگرچه گفتهها مهم هستند، اما تأکید میکنم که فلسفه گفتن است.
وی تصریح کرد: فلسفه یک جرقه است که به خرمن پنبههای جهالت میافتد و آنها را آتش میزند. جرقه کارش این است که میسوزاند و فلسفه نیز به مثابه یک جرقه است. همچنین فلسفه برتر از هر چیزی است که بر همه چیز، اعم از افکار و علوم و زندگی و ... سیادت دارد، اما سلطه ندارد؛ لذا برتری و سیادت دارد، اما سلطه ندارد. هرکسی که برتر است، یعنی سلطان، وزیر و یا وکیل است، سیادت دارد، اما به همان میزان سلطه نیز دارد، اما فلسفه اینطور نیست.
ابراهیمیدینانی در ادامه بیان کرد: سیادت بدون سلطه نیز چیز عجیبی است. اینکه شما بتوانید سیادت داشته باشید، اما سلطه نداشته باشید. گاهی نیز به فلسفه ایراد میگیرند و میگویند که فلسفه چیست و چه چیزی گفته است؟ فلسفه خیلی چیزها دارد که بگوید، لذا فلسفه گفتن است، اما میگویند فلاسفه اختلاف داشتهاند و با این حال، آنها به کجا رسیدهاند؟ در پاسخ میگویم که فلاسفه اختلاف دارند، اما یکدیگر را نمیکشند، اما سایر مردم در صورت اختلاف، یکدیگر را میکشند. سقراط و افلاطون و افلاطون و ارسطو نزدیک به یکدیگر هستند و حتی روابط شاگرد و استادی دارند، اما در عین حال اختلاف هم دارند، ولی یکدیگر را نکشتهاند. ابن سینا با ملاصدرا اختلاف دارد، اما اگر در عصر یکدیگر بودند، یکی از آنها دیگری را نمیکشت، پس میشود اختلاف داشت و یکدیگر را نکشت و این گفتن را ادامه داد و اساساً کجا است که فلسفه در آنجا نباشد؟
این استاد برجسته فلسفه مجدداً به بحث تاریخی پرداخت و بیان کرد: فلسفه و تاریخ، نزدیک یکدیگر هستند و نمیشود اینها را از یکدیگر جدا کرد. تاریخ که از فلسفه جدا شد، ذکر وقایع است و در واقع تاریخ بدون تفسیر فایدهای ندارد. بنابراین فلسفه با تاریخ بههم گِره خوردهاند. در این جغرافیای زمین، کشورهای پیشرفته زیادی داریم، اما اگر کسی هم تاریخ و هم جغرافیا بداند، متوجه میشود که یکی از سرزمینهایی که از قدیمیترین ایام، مهد فلسفه بوده، سرزمین ایران است.
وی تصریح کرد: ایران، سرزمین حکمت بوده است. البته یک جای دیگر نیز بوده که اگر انکار کنیم، بیاصافی است که یونان است و در واقع یونان نیز مهد فلسفه بوده است، چه اینکه قبل از افلاطون نیز افرادی بودند و هرمس وجود داشته است که در واقع همان ادریس بوده و ادریس، از کلمه درس است که میآموزاند و تدریس میکند. البته مهد حکمت بودن یونان را کسی انکار نمیکند، اما متأسفانه جایگاه ایران را عدهای انکار میکنند. این افراد، زیرکانه تجاهل میکنند. خود غربیها نوشتهاند که افلاطون برای مدتی در ایران درس خوانده است. البته یک عده نیز فوراً میگویند که اگر اینطور است، آثار ایرانیها کجا است؟ در جواب باید بگویم که یک عده بیخرد آثار ما را نابود کردهاند و هنوز هم مخالف فلسفه هستند و همه آثار ایران را از بین بردهاند.
ابراهیمیدینانی در ادامه افزود: با آثاری که از بین رفته کاری نداریم، اما حداقل یک چیز برای ما باقی مانده است که عبارت از این سه کلمه «پندار نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» است که منسوب به حضرت زرتشت است. تمام کتب حکمت و اخلاق و معارف بشری را که بگردید، میبینید که غیر از این سه کلمه نیستند. کدام فلسفهای است که از این سه کلمه خارج باشد؟ این کلام از ایران باستان مانده است. اولین کسانی که از نور سخن گفتند نیز ایرانیان بودند. هگل میگفت که معنویت در بشر، برای اولین بار، توسط ایرانیان مطرح شد، چون از نور صحبت کردند.
وی تصریح کرد: بنابراین ایرانیان اولین کسانی بودند که از نور صحبت کردند. حتی در تورات نیز مسئله نور مطرح است. قرآن کریم نیز میفرماید «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ». نگفته که خدا واجب الوجود است، بلکه نور را مطرح کرده است. لذا نور در ایران مطرح شده است. حضرت موسی(ع) نیز حالاتی پیدا کرد و نوری را مشاهده کرد. زرتشت نیز از نور صحبت کرده، اما میگویند که مجوس بوده است. مجوس نیز در اصل از مُغ گرفته شده و در اصل مگوگ بوده که عربها چون «گ» نداشتند، مجوس میگفتند.
این چهره ماندگار فلسفه در انتهای سخنان خود بیان کرد: وقتی نور میآید، ظلمت از بین میرود و نور، ظلمت را میپوشاند و این ظلم است که بگوییم زرتشت مشرک بوده است. سهروردی که این مطلب را فهمید نیز به جای اصالت وجود، به اصالت نور توجه کرد. میگویند سهرودی قائل به اصالت ماهیت است، اما این ناشی از حماقت آنها است. سهروردی میگوید نور اصالت دارد و اختلافش با ملاصدرا نیز در همین است.
انتهای پیام