به گزارش ایکنا از چهارمحالوبختیاری، ناهید سبزیان، مدرس تدبر در قرآن در بخش نخست از تدبر در آیات نورانی سوره مبارکه «انسان» که با نامهای «دهر» و «هل اتی» نیز شناخته میشود توضیحاتی داشته است که تقدیم مخاطبان گرامی ایکنا میشود.
خداوند در آیه آغازین سوره میخواهد از انسان اقرار بگیرد که «آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی هیچ لایق ذکر نبود؟» درواقع به انسان یادآوری شده قبل از اینکه آدم باشد و مخاطب قرآن قرار بگیرد یا درباره کلام وحی قضاوت کند، چیز قابل ذکری نبود و به عدد نمیآمد. از لحظهای که سلولهای تشکیلدهنده انسان شکل گرفت، چیز قابل ذکری شد در حالیکه پیش از آن به حساب نمیآمد.
در آیه دوم میفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا» یعنی در حالی که انسان چیزی لایق ذکر نبود، پروردگار متعال او را از نطفه مختلط خلق کرد و اشاره دارد که تمام اجزای بدن از جمله شنوایی و بینایی انسان همواره در معرض ابتلا و آزمایش است. بنابراین انسانها در مسیری که خدا پیش رویشان باز میکند، مرحله به مرحله پیش میروند؛ «نَبْتَلِيهِ» اشاره به سنت مستمر خدا دارد که مدام انسانها را در مسیری که به پیش میروند، امتحان میکند.
پرسش اینجاست که خداوند چرا در این آیه از میان تمام اعضای بدن به ویژگیهای شنوایی و بینایی او اشاره دارد، پاسخ این است که سمیع و بصیر بودن دو ابزار هدایت انسان هستند یعنی انسان با کمک مجاری ادراکی سمع و بصر میتواند هدایت الهی را دریافت کند و مسیر خودش را برگزیند. بنابراین در ادامه میفرماید: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» یعنی ما علاوه بر آنکه انسانی را که چیزی نبود خلق کردیم و مجاری ادراک را به او عطا کردیم، راه را نیز به او نشان دادیم. حال انسان میتواند یا شاکر این نعمتها باشد و این مسیر را به درستی طی کند یا آنکه کفر نعمت کند و از این راه منحرف شود، بنابراین راه سومی برای انسان وجود ندارد.
مراد از «السَّبِيلَ» یقیناً راه خیر است زیرا خداوند انسان را به راهی جز خیر و رستگاری هدایت نمیکند و انسان راه شر را اگر انتخاب کند، با اراده و اختیار خودش است؛ در آیه بعدی عواقب انتخاب مسیر کفر مورد تأکید قرار میگیرد و میفرماید: «إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا» یعنی برای کیفر کافران غل و زنجیرها و آتش سوزان مهیا شده است. قرآن میخواهد یادآوری کند که انسانها فقط در دنیا از حق انتخاب و اختیار برخوردارند و میتوانند به اراده خودشان راه خیر یا شر را انتخاب کنند، اما در آخرت مختار نیستند بلکه نتیجه این انتخابها را میبینند.
در ادامه، خداوند درباره حیات اخروی کسانی سخن میگوید که راه خیر را برگزیدند و شکر نعمتهای الهی را در دنیا به جا آوردند و آنها را با تعبیر «الْأَبْرَارَ» یا نیکان معرفی میکند که در بهشت از جام شرابی مینوشند که لطف و رنگ و بوی خوش کافور را دارد.
در آیه بعدی «عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا» خداوند به معرفی کافور میپردازد و میفرماید: سرچشمه گوارایی است که از آن بندگان خاص خدا مینوشند و به اختیارشان هر کجا خواهند آن را جاری میسازند بنابراین نعمتهای بهشتی نصیب کسانی خواهد شد که در دنیا خودشان را به مرحله عبودیت خدا برسانند. عبادالله کسانی هستند که اراده آنها در آخرت کارساز است و هر آنچه اراده کنند برایشان فراهم خواهد شد. وضعیت ما انسانها در دیار ابدی، وجه باطنی کارهایی است که در دنیا انجام دادیم با این توضیح که حیات اخروی چیزی جز تجلی باطن حیات دنیوی نیست پس جهنم این دنیا، گناهان و بهشت این دنیا، عبادات ماست و اگر کسی آتش نافرمانی و دشمنی با خدا را در دنیا روشن کرد، در آخرت در همین آتش خواهد سوخت.
عبادالله کسانی هستند که با عبودیت الهی در دنیا، چشمه کافور را جاری میسازند که خاصیت کافور سردمزاجی آن است و باعث میشود انسان از جلوههای جذاب دنیوی فاصله بگیرد؛ عبادالله کسانی هستند که دلبسته این دنیا نبوده و نسبت به آن سرد و بیاعتنا هستند بنابراین این چشمه کافور را در آخرت نیز در هر جا که بخواهند جوشان و جاری میکنند. ابرار هم کسانی هستند که در دنیا تابع پیشوایان بوده و سهمی از اخلاق و رفتار و منش بزرگان را در زندگی خود پیاده میکنند و هر چقدر که بتوانند از عبادالله تبعیت و الگوگیری میکنند بنابراین در آخرت سهمی از چشمه کافور نصیب آنها خواهد شد.
از دیگر ویژگیهای عبادالله که در آیات بعدی ذکر میشود این است که «به عهد و نذر خود وفا میکنند و از روزی که شر و سختیش همه اهل محشر را فراگیرد میترسند»؛ انسان وقتی نذری میکند یک واجب بر گردنش قرار میگیرد که باید ادا کند و عبادالله کسانی هستند که در دنیا دایره بندگی خود را وسعت میبخشند و بر بندگی خداوند وفادارند زیرا از عذابی که شر آن گسترده و دامنگیر است، ترس دارند. بنابراین اگر بخواهیم در گروه عبادالله باشیم باید روش و منش آنها را در زندگی خودمان پیش بگیریم.
مفسران قائلند که این آیات که با آیه شریفه «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا» ادامه مییابد، درباره امیرالمؤمنین على(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) نازل شده و مربوط به ماجرای افطار دادن مسکین و یتیم و اسیر در سه شب متوالی است که در حالی که روزه بودند اما با افطار خود نیازمندان را سیر کردند و خود گرسنه ماندند. خداوند با این آیات آنها را ستایش فرموده و این سوره را به خاطر آنها نازل کرد. محبت اهل بيت(ع) به خداوند در آيه بعد به زیبایی مطرح شده و میفرماید: «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» که به اخلاص در عمل و انجام کارها به نیت رضای الهی اشاره دارد که این بزرگواران در قبال انفاق طعام خود در حالی که گرسنه بودند، نه انتظار پاداش و نه تشکر دارند.
در آیه «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا» به این نکته اشاره میشود که انسان اگر خالصانه کاری را برای خدا انجام دهد، تنها از خدا ترس دارد و خوف از عقاب دارد؛ یک نوع ترس ممکن است ترس از ظالم باشد که در مورد خداوند صدق نمیکند، یک نوع دیگر، ترس از عدالت است که بعد از ارتکاب جُرم موضوعیت دارد و نوع دیگری از ترس هم ترس از مقام پروردگار است که همواره باید با انسان باشد تا دچار گناه و معصیت نشود. انسان اگر همواره از خدای عادل حساب ببرد به خودش اجازه ارتکاب گناه نمیدهد و خشیت الهی یعنی ترس همراه با آگاهی از عظمت خداوند در او ایجاد میشود. اهل بیت(ع) چنین ترسی از مقام پروردگار دارند و به چنان شناختی از خدا رسیدند که میدانند اگر در آن شرایط، نیازمندان را اطعام نکنند، در قیامت سخت و غمگین از عهده پاسخگویی بر نخواهند آمد. بنابراین خداوند به پاس این عقیده و ایمان آنها را از شر و فتنه آن روز حفظ و غرق در شادی و سرور میکند و پاداش صبر کامل بر ایثارشان، باغ بهشت است که در آیات بعدی به توصیف نعمتهای بهشتی میپردازد. اوج این نعمتها را در آیه ۲۲ «وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً» میبینیم و «نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ» بر اثر ايمان و عمل و اخلاص و ايثار به جايى مىرسد كه آفريدگار هستى از او تشكر مىكند.
ادامه دارد...
انتهای پیام