احمد رفیعی وردنجانی، شاعر آیینی چهارمحالوبختیاری در گفتوگو با ایکنا با اشاره به اینکه بر طبق پژوهشهای موجود از جمله تحقیقی از حسن صنوبری تحت عنوان «بعثت نبی مکرم اسلام(ص) در شعر فارسی»، به اتفاق اشاره شده است که در شعر شاعران کهن به وفور اشعاری در مدح و نعت و ستایش رسول گرامی اسلام(ص) و خلقیات حسنه و فضایل ایشان وجود دارد اما آثاری ناظر به موضوع بعثت ایشان نمییابیم و تنها در برخی موارد بهصورت بسیار سطحی و گذرا به آن اشاره شده است.
وی ادامه داد: حتی خاقانی و نظامی گنجوی که چند نمونه از بهترین مدایح را در وصف پیامبر(ص) سرودهاند، شعری در خصوص مبعث ندارند. تنها در مواردی محدود مثلاً در شعری از عطار نیشابوری در منطق الطیر میخوانیم که: «مبعث او سرنگونی بتان، امت او بهترین امتان». جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی نیز در ترکیببند مشهور خود آورده است: «ای مذهبها ز بعثت تو، چون مکتبها به عید نوروز».
رفیعی با تصریح اینکه برخی پژوهشگران در مقام تأویل شعری از حافظ را در مورد بعثت حضرت رسول(ص) میدانند، گفت: هر چند در این اشعار اشاره مستقیمی به موضوع بعثت نمیشود: «ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد، دل رمیده ما را انیس و مونس شد؛ نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد».
این شاعر آیینی استان در خصوص چرایی نپرداختن شاعران کهن به موضوع بعثت، بیان کرد: یکی از دلایل اصلی این است که بسیاری از شاعران کهن ادب فارسی اهل تسنن بوده و اهل تسنن تاریخ دقیقی برای بعثت ندارند لذا مناسبتی تحت عنوان عید مبعث در آداب آنان وجود ندارد، یعنی فقط عید قربان و فطر را بهعنوان عید گرامی میدارند. همین امر موجب شده تا شاعران نیز توجهی به موضوع بعثت در آثار خود نداشته باشند.
رفیعی ادامه داد: از دیگر سو، لازمه پرداختن به بعثت و سرودن از واقعه برانگیخته شدن محمد(ص) به رسالت پیامبری بیان مشکلات جهالت و تاریکی دوران قبل از بعثت در قبایل عرب بوده و لذا در گذشته ضرورت حفظ وحدت و دوستی اعراب و شاعران فارسیزبان اقتضا میکرده که از طرحاین مباحث صرفنظر شود.
وی با تأکید بر اینکه سرودن از فضایل پیامبر اسلام(ص) و نعت و مدح ایشان که غالب شعرای فارسی به آن راغب بوده و نهایت هنر خود را به کار بردهاند در واقع همان سرودن از بعثت است، گفت: پیامبر برای آغاز و انجام رسالت طبعاً بايد به رسالت مبعوث میشدند که این همان معنای بعثت است و اگرچه سعدی در شعر خود اسمی از بعثت نمیآورد اما وقتی با زیبایی هر چه تمام پیامبر(ص) را مدح میکند در واقع مفهوم بعثت را نیز در شعر خود دارد؛ سعدی در مصراع «ماه فرو ماند از جمال محمد(ص)»، بروز و جلوه ماهی را بیان کرده که ماه آسمان شرمنده جمالش میشود و جلوه ماه همان مفهوم بعثت است که تاریکی شبهای جهالت را روشن کرده است.
رفیعی بیشترین نمود و جلوه پرداختن به مبعث را مربوط به شعر شاعران معاصر و بهویژه شاعران شیعی دانست و توضیح داد: میتوان گفت که انقلاب شکوهمند اسلامی همانطور که در بسیاری از زمینههای دیگر نیز منشأ خیر و تحول بوده است در حوزه ادبیات نیز نقطه تحول در سرایش شعر در خصوص مبعث محسوب میشود چرا که ذات انقلاب به خودی خود یادآور این تحول عظیم بوده و بسیاری از شعرا گذشتن از طاغوت و رسیدن به نور به برکت انقلاب اسلامی و تحول اجتماعی را به صورت ملموس مشاهده کردهاند.
وی تصریح کرد: شاعرانی چون علی معلم دامغانی به زیبایی واقعه بعثت و همزمان مدح رسول گرامی اسلام(ع) را در ابیات زیر توصیف کرده است: «به مکه شب همه شب را ستاره باریده است، شگفت واقعهای تا که یا که نشنیده است». علی جعفری نیز سروده است:
«با آمدنت جهان ما زیبا شد
شب رفت و سپیده سر زد و فردا شد
ایوان مداین که فرو ریخت چه باک
ایوان بلند عاشقی برپا شد»
رفیعی در پاسخ به این پرسش که شاعران در اشعار خود به چه ابعادی از واقعه بعثت پیامبر پرداختهاند؟ بیان کرد: بیشترین ابعادی که شعرا به آن پرداختهاند گذشتن از طاغوت و تاریکی و رهسپاری به سوی نور و هدایت است. سفر از سنگ به نور، ترک عادات جاهلانه و خرافی و رسیدن به حقیقت، رسیدن به مفهوم حدیث «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» و اینکه هیچ تمایز و برتری بین انسانها وجود ندارد و در یک کلتم، گذشتن از دیروز وهمآلود برای رسیدن به فردای روشن در اشعار ناظر به بعثت پیامبر(ص) بیشتر به چشم میخورد.
این شاعر آیینی استان در پایان گفت: همیشه پارادوکسها و تضادها در زیبایی شعر دخیلند و در سرودن از مبعث از این تضادها و پارادوکسها بسیار فراوان به چشم میخورد که ایجاد تناقضهایی چون سنگ و نور، خرافه و حقیقت، جهالت و علم، سیاهی و سفیدی، خشم و محبت، تبعیض و برابری را میتوان نام برد که برای این مضامین و جلوه زیبای مبعث تا میتوان باید سرود و هر بار از زاویهای نو به آن نگریست.
حُسن ختام این گفتوگو سرودهای از احمد رفیعی وردنجانی با موضوع بعثت میباشد.
زمین سنگ و زمان سنگ و هواسنگ و فضا سنگ است
جهان سنگباورها چنین سر تا به پا سنگ است
عموم مردم اینجا از کتاب جهل میخوانند
که در آن ساختار واژهها جای هجا، سنگ است
در این ظلمت کسی جز سنگ چیزی را نمیفهمد
برای سنگها چیزی اگر هست آشنا، سنگ است
چگونه میتوان چشم هدایت داشت از جایی
که در اعماق باورهایشان حتی خدا سنگ است
چنان تقبیح شد در شهر سنگی، دختر آوردن
که نان در سفره اقبال دختردارها سنگ است
چه بین جنس انسانها، چه بین مفلس و دارا
دلیل خلق این تبعیضهای ناروا، سنگ است
نه تنها بوده آن دوران همین امروز هم هرکس
که جانش گردد از نور خداوندی جدا، سنگ است
نه بیدین بلکه دینداری که سر بر مُهر میماند
که واضحتر نماید جای مُهر خویش را، سنگ است
نیازی نیست تا دنبال سنگ ظاهری باشی
کسی که پُر کند همیان خود را با ربا، سنگ است
به فکر آسمان باش و سبک کن خاطر از دنیا
که اینجا با تمام قیمتش حتی طلا سنگ است