شهید رضا رحمانی؛ فرمانده‌ای که در جزایر مجنون آسمانی شد
کد خبر: 3937504
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۳۹۹ - ۰۸:۱۶
خاطرات فرماندهان شهید چهارمحال‌وبختیاری/ ۳

شهید رضا رحمانی؛ فرمانده‌ای که در جزایر مجنون آسمانی شد

حضور شهید رحمانی در جزایر مجنون آنچنان چشمگیر بود که با توجه به نزدیک بودن سنگر کمین با عراقی‌ها، دلش آرام نمی‌گرفت که عقب باشد و اخبار را به او گزارش بدهند؛ معلوم بود که این سنگر کمین، سنگر پرواز او به طرف خدا بود و همینطور هم شد.

رضا رحمانی سوم فروردین‌ماه ۱۳۴۰ در شهر کیان از توابع شهرستان شهرکرد به دنیا آمد. او تا پایان دوره متوسطه در رشته فنی درس خواند و در این مقطع دیپلم گرفت، سپس در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. این بسیجی پاسدار با آغاز جنگ در جبهه حضور یافت و در خطوط دفاعی و مناطق جنگی و عملیات‌های مختلف از جمله پدافندی شوش، ثامن‌الائمه(ع)، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی، خیبر، بدر و والفجر هشت شرکت کرد و سرانجام در تاریخ هفتم مردادماه ۱۳۶۵ با سمت فرمانده گردان امام سجاد(ع) در جزایر مجنون و به هنگام دفع حمله دشمن به جاده بدر، به شهادت رسید؛ مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای زادگاهش در کنار برادر شهیدش قرار دارد.

فرازی از وصیت‌نامه شهید

«ای انسان‌های متعهد! بیدار باشید و به فرمان امام عزیز و روحانیون متعهد گوش بدهید و با گام‌های استوار بر سر ضد انقلاب، افراد بی‌اعتنا و دیگر مزدورانی بزنید که می‌خواهند این انقلاب عظیم را از بین ببرند و به آن‌ها اجازه نفس کشیدن ندهید... وقتی جسدم را آوردند تا در قبر بگذارند، جسدم را بر روی دست بلند کنید و آن‌را نگه دارید تا تمام مردم جسدم را ببینند که جز تکه‌ای پارچه بر تن ندارم».

جیپ با لاستیک‌های پنچر به حرکت در آمد...

در شب عملیات خیبر، گردان یا زهرا(س) باید به آن طرف جزایر مجنون می‌رفت؛ یعنی باید کل هور را پشت سر می‌گذاشتیم. در آنجا عراقی‌ها خط مستحکمی نداشتند و خط مقدم آن‌ها زود سقوط کرد، اما به محض روشن شدن هوا سریع در مقابل بچه‌ها تعدادی تانک و نیرو آوردند و به همین دلیل‌، دو گردان از تیپ، تا دو سه روز یک متر هم از کنار آب جلوتر نرفتیم. وضع بدی داشتیم، از عراقی‌ها یک جیپ مانده بود که هر چهار لاستیکش پنچر بود. رضا به طرف آن رفت و به هر شکل ممکن آن‌ را روشن کرد و با همان وضع روی رینک‌ها می‌آمد. وقتی جیپ با این وضعیت به حرکت درآمد عراقی‌ها متوجه شدند که نیرویی داخل آن است بنابراین با تیربارهایشان به شدت به آن شلیک می‌کردند. همه ما آن صحنه را می‌دیدیم و هر چه داد می‌زدیم که آن‌را رها کن و بیا نیامد و آنقدر تیر به جیپ خورد تا رضا آن‌را داخل گودالی طرف خودمان انداخت. بعد از او سوال کردیم که چرا این کار را کردی؟ در جواب گفت: «این‌ها باید بدانند ما قدرت داریم و از آنان نمی‌ترسیم».

سنگر پرواز ...

بعد از عملیات خیبر، بچه‌ها به مرخصی رفتند و به خانه برگشتند. آن روز از نظر سیاسی وضعیت ایران به گونه‌ای بود که امام(ره) فرموده بودند: «جزایر مجنون به هر طریق ممکن حفظ شوند». عراق هم آنقدر فشار می‌آورد که در همان روزهای نخست می‌خواست اختیار آنجا را به دست گیرد اما نتوانست. در مدتی که جزایر مجنون در دست رزمندگان بود، عراق با انجام پاتک‌های سنگین قصد داشت جزایر را پس بگیرد و گردان‌ها توانایی نداشتند که بیشتر از ۱۰ یا ۱۵ روز استقامت کنند، زیرا به دلیل وضعیت منطقه، موقعیت دشمن بهتر از ما بود.

با وجود فشار دوباره، شهید رحمانی برای حفظ این جزایر با فشار و سختی فراوان، گردانی را در آنجا مستقر کرد و خودش جزو نیروهایی بود که بیشتر مواقع در خط مقدم در کنار رزمندگان و کمین‌های خودمان حضور داشت. این حضور آنچنان چشمگیر بود که با توجه به نزدیک بودن سنگر کمین با عراقی‌ها دلش آرام نمی‌گرفت که عقب باشد و اخبار را به او گزارش بدهند؛ معلوم بود که این سنگر کمین، سنگر پرواز او به طرف خدا بود و همینطور هم شد. سرانجام، بعد از چند شبانه‌روز درگیری در همان سنگر به شهادت رسید، واقعاً جای خالی او در عملیات‌های بعدی احساس می‌شد.

راوی: داود بابایی، همرزم شهید رحمانی

انتهای پیام
captcha