بخشی از کتاب «بیست گفتار» علامه شهید مرتضی مطهری به تاریخ روی کارآمدن بنیالعباس و جدال آنها با بنیامیه اختصاص دارد و در ادامه بحث، به نقش استراتژیک شیعیان خاصه حضرت امام جعفر صادق(ع) بهعنوان رأس جریان مکتب تشیع در آن برهه پرداخته است. از این تحلیل تاریخی چنین برمیآید که میدانشناسی و دشمنشناسی امام(ع) باعث حفظ جریان تشیع شد و اینکه رهبر تفکر شیعی اساس پروژه خودشان را بر کارآمدی دین بنا گذاشتند؛ گسترش قلمرو اسلامی با بسط فتوحات اسلامی و ظهور و بروز نحلهها و فِرَق گوناگون از ویژگیهای این برهه از تاریخ اسلام است.
پرسش این است که چرا امام صادق(ع) باوجود دوره فترتی که در اواخر بنیامیه و ظهور بنیعباس حاصل شد، دست به قیام مسلحانه نزدند؟ به گواه تاریخ اگر امام صادق(ع) گزینه قیام را بر میگزیدند، بیشک شیعیان بنیالحسین(ع) به همراه امام(ع) سرنوشتی جز نابودی در انتظارشان نبود؛ کما اینکه شیعیان بنیالحسن(ع) با سرکردگی عبدالله بن الحسن توسط سفاح عباسی به شهادت رسیدند و امام(ع) مکر و دغل این گروه قدرتخواه را پیشبینی کرده بودند.
شهید مطهری با یک رویکرد تعقلی بر این قاعده کلی تأکید میورزد که جهاد، قیام و امر به معروف و نهی از منکر برعکس نماز و صوم، یک امر تعبدی محض نیست بلکه بسته به اقتضا و ضرورت، کاربستهای متفاوتی پیدا میکند. جهاد در عصر زیست ائمه اطهار(ع) رابطه مستقیمی با شناخت دشمن و میدان داشت و فقط متوقف در یک جنبه نشد بلکه جوانب دیگری پیدا کرد.
جهاد در زمان امام حسین(ع) در قرن اول هجری خلاصه در جبهه و جنگ و قیام شد اما میبینیم که دوران حیات رئیس مکتب جعفری در قرن دوم، جهاد کاربست تاریخی و محتوایی متفاوتی را میطلبید که آن جنبه علمی و فکری و فرهنگی جهاد بود. بنابراین، دستور جهاد در تناسب با اجتماع و در ظرف زمان و مکان تعریف میشود و مکانیسم جدید و متفاوتی از مقطع زمانی گذشته پیدا میکند. جایگاه این دستور دینی چنان باعظمت است که اگر اسلام فاقد آن شود، مفاهیم کلیدی همچون حکومت و امنیت و نظارت بر دینداری مردم برای داشتن زندگی همراه با سعادت و آزادی بیشک میسر و عملی نخواهد شد.
کتاب بیستگفتار شهید مطهری به مقایسه نهضت امام حسین(ع) و جهاد امام صادق (ع) پرداخته است با این توضیح که پاسبانی از اسلام در یک برهه از تاریخ مستلزم جنگ مستقیم تمامعیار علیه کفر بوده و با ریخته شدن خون موضوعیت مییابد و قیام حسینی(ع) را شکل میدهد، اما در برهه دیگری در قامت تلاش برای پایهریزی مرجعیت علمی مکتب اسلام و شیعه و جهاد تولید علم ظهور مییابد تا اسلام جهانگستر شود و اینجاست که جهاد علمی مکتب جعفری در عصر امام جعفر صادق(ع) به منصه ظهور میرسد.
برمبنای همین تفاوتها و اقتضائات زمانی و مکانی است که رهبر حکیم انقلاب دوران هدایتگری ائمه اطهار(ع) را به انسانی ۲۵۰ ساله تشبیه میکنند که در مراحل مختلف زندگی همیشه به یک شیوه زندگی نکرده بلکه در شرایط مختلف از خود واکنشهای متناسب ارائه میدهد.
مسئله گذر زمان همراه با گذار از دوران جهاد حربی به جهاد علمی که در عصر ائمه(ع) اتفاق افتاد در برهه کنونی نیز به طریق اولی شکل گرفته است. رهبر معظم انقلاب تأکید دارند که جریان نخبگانی باید به سمت خیزش علمی و تولید علم روی آورد و تولید علم باید بومیسازی شده و علم بر آمده فرهنگ و سنت دینی و ملی ما باشد. ایشان در فرازهایی از بیاناتشان تأکید دارند: «پیشرفت علمی، اگرچه که با فراگیری علم از کشورها و مراکز پیشرفتهترِ علمی حاصل خواهد شد – بخشی از آن بلاشک این است – اما فراگیری علم یک مسئله است، تولید علم یک مسئله دیگر است. نباید ما در مسئله علم، واگن خودمان را به لوکوموتیو غرب ببندیم. البته اگر این وابستگی ایجاد بشود، یک پیشرفتهائی پیدا خواهد شد؛ در این شکی نیست؛ لیکن دنبالهروی، نداشتن ابتکار، زیرِ دست بودنِ معنوی، لازمه قطعیِ این چنین پیشرویای است؛ و این جایز نیست».
امروز متأسفانه متون نظری ما هنوز هم وارداتی است و مباحث گوناگون علوم انسانی در قالب تئوریهای فلسفی غامض برای دانشجویان مطرح میشود بیآنکه ریشه تاریخی و کارکرد عملی این مباحث معلوم گردد. همین عدم تطابق نظر تا عمل باعث میشود بومیسازی علوم با تعویق مواجه شود که جنبش دانشجویی از زمان قبل انقلاب تا امروز درگیر این نقیصه بوده است.
فراتر از جهاد و مجاهدت برای رسیدن به قلههای بومیسازی علم، باید به جایی برسیم که علم و فکر تولید شده ما به سایر کشورهای مسلمان و بیدارگر سرتاسر جهان اشاعه و تسری یابد تا شکل و تجسد واحدی پیدا کند و همچنین امت واحد اسلامی در زمینه علم به اتحاد و همگرایی برسد. علم و تفکری که نافع حال آدمیان است نه اینکه تسخیر همه منابع خدادادی را برای پروراندن نفس انسانی هدف قرار میدهد.
آنچه من دانشجو از مطالعه ارشادات و منویات روشنگرانه رهبر معظم انقلاب که چراغ راهمان است فهم میکنم این مطالبه ایشان است که کشورها در زمینه علمی و فکری باید به اتحاد برسند و این ارتباط بینالمللی باید جهتگیری علمی هم داشته باشد که جهاد علمی و مجاهدت فکری کنونی برای دانشجویان و نخبگان جوان ایرانی باتوجه به شدتگیری تحولات محور مقاومت در مقابله با رژیم صهیونیستی از منظر کلام مقام معظم رهبری در دو جهت تعریف شده است: اول، حرکت به سمت ایجاد نهضت علمی و تفوق دانشی بر رقبا و بدخواهان و دوم، ارتباطگیری با دانشآموزان و دانشجویان سایر کشورهای اسلامی جهان.
از دل این ارتباطات جهانی میتوان حقیقت جبهه حق را به تمام دنیا به نمایش درآورد و این حرکت میتواند در پیکرهبندی امت واحده اسلامی مؤثر باشد؛ برای مثال ظرفیتهای ایدئولوژیکی و فرهنگی مصر شباهتهای زیادی با کشور خودمان دارد.
در پایان باید متذکر شوم که تعامل و ارتباط بین دانشجویان و دانشگاههای اسلامی و دیگر مراکز علمی برای اینکه کشورهای اسلامی حاضر در منطقه غرب آسیا از شر حکام مستبد داخلی خود و نیز حضور نحس رژیم صهیونیستی خلاصی جویند، موضوعیت داشته و مهم است، بنابراین باید تعاملات فرهنگی ما با کشورها در جهت معرفی مکتب ناب اسلام از طریق بدنه نخبگانی شدت بخشیده شود.
محمد سهرابی، فعال دانشجویی دانشگاه تهران
انتهای پیام