شهید امدادگر «حجتالله آقابابا» در بهار سال ۱۳۳۰ در روستای نقنه از توابع شهرستان بروجن متولد شد و در دوران کودکی و نوجوانی تحت تربیت خانواده متدین، به مسائل دینی و دستگیری از محرومان علاقه و اهتمام داشت و همین باعث شد که فعالیت او نسبت به تظاهرات و راهپیمایی بیشتر شود.
شهید آقابابا به علت فقر مالی نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد لذا برای کمک به اقتصاد خانواده و کار به اصفهان هجرت کرد و پس از دو سال کار و فعالیت در اصفهان، با شروع راهپیماییها و تظاهرات در آستانه شکلگیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، دوش به دوش مردم مبارز در تظاهرات شرکت میکرد.
شروع جنگ تحمیلی مصادف با ایام خدمت مقدس سربازی برای شهید آقابابا بود که خدمتش را به نحو احسن انجام داد و در طی این مدت چند بار در جبهه کردستان حضور یافت.
بازگشت شهید آقابابا به جبهه خیلی زود اتفاق افتاد و کارمند بهداری بود که بهعنوان امدادگر از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و سرانجام دوم خرداد 1361 بعد از آخرین مرخصی خود در حالی که تنها سه روز از ازدواجش میگذشت، فوض عظیم شهادت در خرمشهر نصیبش شد.
«بسم الله الرحمن الرحیم
الذین آمنوا یقاتلون فى سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فى سبیل الطاغوت فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا» (سوره نساء آیه 76)
اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان جهاد میکنند پس شما مؤمنان بادوستان شیطان بجنگید و از آنها هیچ بیم واندیشه مکنید که فکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است. «ملتى که شهادت براى او سعادت است پیروز است» (امام خمینى).
هان اى حسین(ع ) من اگر در روز عاشورا نبودم به نداى تو پاسخ گویم ولى امروز در کربلاى ایران به نداى تو لبیک گفته وسینهام را سپر کرده و از آرمان تو دفاع میکنم و همچنان به سوى تو پیش مىآیم تا مرا همانند سربازان خود سرم را در آغوش گرفته و آرزوى من جوان را برآورده کنى.
هان اى حسین(ع ) من یک جوان ایرانى هستم که در مکتب تو آموزش دیده ام و همچنان مسیر را طى کرده تا به شهادت رسیدم و جا او را دیدم به استقبال او رفتم و همانند تو زیر بار ظلم نرفتم و شهادت را بر زندگى ننگین ترجیح دادم.
تو اى خداى من همانطور که سخنانم را قبلاً با حسین (ع) شنیدی من یکى از سربازان حسین(ع) هستم و چیزى نداشتم که براى تو هدیه بیاورم ولى یک بدن آلوده به گناه همراه آوردهام. اى خداى من آیا بدنى که براى رضاى تو بر زمین خورده و خون از رگهاى این بدن در راه تو به زمین ریخته شده آیا این بدن را هم در آتش میسوزانى. آیا بدنى که خود را در برابر گلولههاى دشمنان تو قرار داده و دستى که سلاح بر کف گرفته و با دشمنان تو به نبرد برخاسته، آیا آن پایى که به فرمان تو در خط مقدم جبهه پیش آمده است، آیا سینهاى که پر از محبت توست در آتش مىسوزانى. ولى نه من به شما امیدوار هستم و میدانم که حرکت در راه تو نیکوست و میدانم که بدنم را نمىسوزانى چون که فرمودهاى که من یار توبهکنندگان هستم.
و تو اى خواهر ایرانى چنان کن که زینب(س) کرد و به دنیا برسان که من در مکتب زینب(س) درس خواندهام و صبر و مقاومت خود را از زینب(س) طلب کن. و تو اى برادر جوان ایرانى همچنان با دشمنان اسلام مبارزه کن و در برابر آنها تسلیم نشو تا کاخ سفید را بر سر کاخنشینان خراب کنى، به دنیا برسان که من یک جوان ایرانى هستم و در مکتب حسین(ع ) درس خواندهام و زیر بار ظلم نمىروم و سازش نمیپذیرم که اینها هستند که قرآنها را بر سرنیزه کرده و مىخواستند سربازان اسلام را فریب دهند».
انتهای پیام