کد خبر: 4229733
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۱

گرفتی در بغل آخر شهادت را، هنیئاً لَک

در پی ترور ناجوانمردانه شهید اسماعیل هنیه، رئیس دفتر جنبش سیاسی حماس توسط رژیم جنایتکار صهیونیستی، سوگ‌سروده‌هایی از شاعران آیینی چهارمحال‌وبختیاری تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

اسماعیل هنیه

به گزارش ایکنا از چهارمحا‌ل‌وبختیاری، در پی ترور ناجوانمردانه شهید اسماعیل هنیه، رئیس دفتر جنبش سیاسی حماس توسط رژیم جنایتکار صهیونیستی، سوگ‌سروده‌هایی از احمد رفیعی وردنجانی، مهدی طهماسبی و مرتضی کریمی قهفرخی در واکنش به این حادثه تلخ و ناگوار تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

احمد رفیعی وردنجانی

ما را بُکُش لب تشنه‌ شرب مدامیم
فکرِ میِ ساغر به ساغر، جام جامیم
 
در مرگ ما رازِ حیاتی جاودانه‌است
با خون‌مان سِرِّ بقایِ این قیامیم
 
در پیکری دیگر مُصمم‌تر، قوی‌تر
وقتِ وداعِ سرخ، گویایِ سلامیم
 
قاسم، هنیه، صادق، ابراهیم، محسن،
عمری‌ست داری می‌کُشی، ما ناتمامیم
 
بر دشمنان دینِ حق کابوسِ مرگیم
تا بر ستیغِ خاکریزی می‌خرامیم
 
بیگانه با خاکیم و این آرام ماندن
سیمرغِ قافِ آسمانِ نیل‌فامیم
 
پایان اسراییل نزدیک است، عمری‌ست
در صیقلِ مادامِ تیغِ انتقامیم
 
تعطیل خواهد شد بساطِ ظلم یک روز
مشتاقِ فریادِ ظهور آن امامیم

مهدی طهماسبی

بعد از ابراهیم اسماعیل هم در خون نشست
اشک اینک بر نگاه ساکت مجنون نشست
 
در دل تهران ما نوشید جام وصل را 
غرقه در خون از نفوذ دشمن صهیون نشست 
 
آن حماسی غیرت آزادگی دلدادگی
در شب تنهایی‌اش با غصه‌ای مقرون نشست 
 
در نگاه امت اسلام اشک سرخ شد 
اشک اینجا گوییا همپایه با کارون نشست 
 
بانگ بردارید فصل انتقام لاله‌هاست 
واژه‌هایم یک نفس با لاله گلگون نشست 
 
شد هنیئا بر هنیه جرعه‌نوشی وصال  
بعد از ابراهیم، اسماعیل هم در خون نشست
 
***
وقت خونخواهی اسماعیل شد 
نوبت پایان اسرائیل شد 
 
وقت غوغای غیورانه رسید 
موسم بیداری سجیل شد 
 
ابرهه باید که در هم بشکند 
فصلی از هنگامه سجیل شد 
 
وقت آن آمد که فرعون زمان 
غرق در موج و خروش نیل شد 
 
فرصت آماده بهر انتقام 
بهر خون عاشقان تعجیل شد 
 
می‌نویسم نبض صهیونیستی 
وقت عزت شد که آن تعطیل شد 
 
حاج قاسم می‌کشد شوری دگر 
وقت خونخواهی اسماعیل شد 

مرتضی کریمی قهفرخی 

تو دیدی در طریق آخر مرادت را، هنیئاً لَک...
هم‌آواز و هم‌آغوشی سعادت را، هنیئاً لَک...
 
چه ذوقی داشتی، ای هوشیار! این جام، نوشت باد! 
چنین مستی خوش است اهلِ ارادت را، هنیئاً لَک... 
 
تو از خیلِ عباداللهِ دور از کنجِ آسایش، 
تو در میدان ادا کردی عبادت را، هنیئاً لَک... 
 
زدی بر شانه کوهت را، نشان دادی شکوهت را 
نُمودی جابه‌جا مرزِ رشادت را، هنیئاً لَک... 
 
چنین پایانِ بِشْکوهی، سرآغاز است! ره، باز است!
که در مرگی چنین جُستی ولادت را، هنیئاً لَک... 
 
گسستی از تعلّق‌ها، گذشتی از تملّق‌ها
به قربانگاه بُردی دیوِ عادت را، هنیئاً لَک... 
 
شکستی قفلِ غفلت را، گشودی بال تا بالا
گرفتی در بغل آخر شهادت را، هنیئاً لَک... 
 
به دنبال تو می‌آیم، سرم سرخ و مسیرم سبز... 
نصیبم کن دعای خیر بادت را! هنیئاً لَک...
انتهای پیام
captcha