حجتالاسلام والمسلمین علیرضا بیرانوند، مدرس حوزه و دانشگاه در یادداشتی که در اختیار ایکنای لرستان قرار داده است، نوشت: حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه 84 نهجالبلاغه درباره «عمرو بن عاص» سخنانی بیان فرمودهاند که در این خطبه میخوانیم: «در شگفتم از پسر نابغه، به شاميان مىگويد كه من بسيار مزاح مىكنم و مردى شوخطبعم و اهل لعب و بازيچهام. اين سخنى است باطل و گناهآلود كه عمرو بر زبان آورده. بدانيد، كه بدترين گفتار دروغ است و او مىگويد و دروغ مىگويد. وعده مىدهد و خلاف مىكند، اگر چيزى از او خواهند، خسّت مىورزد و اگر خود چيزى خواهد، به اصرار و سوگند، مىستاند و اگر پيمانى بندد در آن خيانت كند و حق خويشاوندى به جاى نياورد. چون جنگ فرا رسد، به زبان، بسى امر و نهى كند تا خود را دلير جلوه دهد، و اين تا زمانى است كه شمشيرها از نيام برنيامده و چون شمشيرها از نيام برآمد، بزرگترين نيرنگ او اين است كه عورت خود بگشاید. به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از هر بازيچه و مزاحى باز مىدارد و از ياد بردن آخرت، عمرو را نگذارد كه سخن حق بر زبان آورد. عمرو با معاويه بيعت نكرد، مگر آنگاه كه معاويه شرط كرد كه در آتيه او را پاداشى دهد. آرى، معاويه او را رشوتى اندک داد و عمرو در برابر آن از دين خويش دست كشيد.»
همانگونه كه از عنوان خطبه پیداست امام علی(ع) مىخواهد «عمرو بن عاص» را معرفى كند؛ همان كسى كه از دستياران معروف معاويه بود، بلكه مىتوان گفت ادامه خلافت معاويه و پيروزیهاى ظاهرياش، در سايه شيطنتهاى او صورت گرفت و نفر دوم، يا به تعبيرى، نفر اول در آن حكومت غاصب جبار، محسوب مىشد.
عبارات خطبه كه در دست ماست، بسيار فشرده و كوتاه است، ولى امام علی(ع) چنان ترسيم گويايى از اين مرد خطرناک گمراه و گمراهكننده، ارائه کرده كه تقريباً همه روحيات و تاريخ زندگى اين مرد را مىتوان در آن ديد و همچنين از راز و رمز همكارى تنگاتنگ او با معاويه آگاه شد. اين نكته قابل ذكر است كه امام علی(ع) اين سخن را به بهانه گفتارى كه عمرو بن عاص درباره آن حضرت بيان كرده و او را مزاح و شوخطبع معرفى كرده، گفتهاند.
حضرت علی(ع) سخن خود را از دروغ و تهمتى که عمرو بن عاص نسبت به ایشان گفته بود، آغاز مىکند و به دنبال تکذيب آن، معرفى گويايى نسبت به عمرو بن عاص مىآورد، دروغی که به ایشان بسته بود این بود که امام(ع) بسيار شوخطبع و مزاح و - نعوذ باللّه - اهل هزل و باطل است، تا به زعم خود به اين بهانه، عدم شايستگى آن حضرت را براى امر خلافت ثابت کند.
امام علی(ع) در ابتدای خطبه میفرمايد: «از «ابن نابغه» پسر آن زن بدنام در شگفتم! او براى مردم شام چنين وانمود مىکند که من بسيار اهل مزاح و مردى شوخطبعم، که مردم را با شوخى و هزل، پيوسته سرگرم مىکنم» تعبير به «ابن النابغه» درباره عمرو بن عاص از يک سو، اشاره به وضع زشت و ننگين خانواده اوست، چراکه رسم عرب اين بود اگر کسى مادرش مشهور به شرافت و يا مشهور به پستى بود، او را به مادرش نسبت مىدادند، به جاى اينکه به پدرش نسبت دهند، و از سوى ديگر، تعبير به «نابغه» از ماده «نبوغ» در اصل به معناى ظهور و بروز است ولى هنگامى که درباره زنى بهکار برده مىشد، اشاره به شهرت او به فساد بود و اين واژه به خاطر فساد اخلاقى مادر عمرو تدريجاً لقب مادر او شد، در حالى که اسم اصليش سلمى يا ليلى بود.
در تاریخ آمده است که اين زن مشهور به فساد، بهطور نامشروع، با چند نفر از جمله ابوسفيان همبستر شد و هنگامى که عمرو متولد شد، آنها بر سر او اختلاف کردند ولى نابغه ترجيح داد که او را فرزند عاص بداند و اين به خاطر کمکهاى مالى بيشترى بود که عاص نسبت به او داشت، در حالی که از ابوسفيان نقل شده است که همواره مىگفت من ترديد ندارم که عمرو فرزند من است و از نطفه من منعقد شده است و اين تعبير امام(ع) در واقع مقدمهاى است براى سخنى که بعد از آن آمده، يعنى از چنين انسانى نبايد تعجب کرد که نسبت به پاکان و نيکان جهان، تهمت بزند و درباره آنها دروغ بگويد.
در زبان عربی تعبير به دُعابه اشاره به شوخى بىحد و حساب است و تِلْعابه به معناى کسى است که مردم را با سخنان هزل سرگرم مىکند و اُعافس و اُمارس تقريباً به يک معناست و در اصل به معناى سرگرم کردن زنان، با شوخىهاى مختلف است، به معناى وسيعتر و گستردهترى يعنى «هر نوع سرگرمى هزلآميز نسبت به هر کس» آمده است، در واقع امام(ع) تمام نسبتهاى دروغ عمرو بن عاص درباره خودش را در اين چند جمله گويا خلاصه فرموده، تا مقدمهاى براى پاسخگويى به آن باشد.
دشمنان اميرمؤمنان(ع) هنگامى که نمىتوانستند کوچکترين نقطه ضعفى در مورد شايستگىهاى او براى امر خلافت بيابند، يا مقام علمى و تقوا و زهد و پارسايى و شجاعت و تدبير او را انکار کنند، به مسائلى از قبيل آنچه در بالا آمد، متمسک مىشدند، سپس امام(ع) به پاسخ سخنان دروغ و تهمتآميز عمرو بن عاص پرداخته، مىفرمايد: «او سخنى باطل و کلامى به گناه گفته است و بدترين سخنان، گفتار دروغ است»، چه کسى است که بتواند مزاحهاى لطيف و خالى از هرگونه باطل و خلاف و افراط و زياده روى را انکار کند؟ و چه کسى است که بتواند جدى بودن على(ع) را در سخنان و نامهها و کلمات قصارش، ناديده بگيرد؟ او از همه جدىتر بود و در مديريت، ارادهاى آهنين داشت، هر چند گاهى براى زدودن گرد و غبار غم و اندوه از دل دوستان، از لطف سخن و مزاح لطيف استفاده مىکرد.
امیرالمؤمنین(ع) در ادامه اين خطبه در شش جمله کوتاه شش صفت از اوصاف رذيله عمرو بن عاص را بيان میکند و مىگويد: «او پيوسته دروغ مىگويد، وعده مىدهد و تخلف مىکند، اگر چيزى از او درخواست شود، بخل مىورزد، و اگر خودش از ديگرى تقاضايى داشته باشد، اصرار مىکند. در پيمانش خيانت مىنمايد. حتى پيوند خويشاوندى را قطع مىکند»؛ هر کس حالات عمرو بن عاص و تاريخچه سياه زندگى او را مطالعه کند، وجود اين رذايل اخلاقى ششگانه را بهخوبى در آن مىبيند، در يک کلام او مردى دنياپرست بود و براى رسيدن به زندگى پست دنيايىاش، از هيچ دروغ و تهمتى ابا نداشت، در آنجا که به نفعش بود وعده مىداد و در آنجا که به زيانش بود، تخلف مىکرد.
سپس امام(ع) به يکى از زشتترين کارهاى دوران حيات عمرو بن عاص اشاره مىکند، کارى که در تاريخ، شبيه و نظير نداشت و آن اينکه در جنگ صفین هنگامى که خود را در چنگال قدرت على(ع) ديد و يقين پيدا کرد با يک، يا چند ضربه شمشيرش به حيات آلوده او پايان خواهد داد، خود را برهنه کرد، چراکه مىدانست کرامت و حياى مولا، ايجاب مىکند که در چنين شرایطى روى از او برگرداند و او هم از اين فرصت استفاده کند و فرار را بر قرار ترجیه دهد. سپس امام علی(ع) در ادامه اين بحث، به پاسخ از نسبت دروغ عمرو بن عاص پرداخته و با معرفى بيشترى از صفات و وضع ايمان و اعمال او، خطبه را پايان مىدهد و مىفرمايد: «آگاه باشيد، به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از سرگرم شدن به بازى و شوخى باز مىدارد.»
انتهای پیام