غدیر میعادگاه یادآوری جریان الهی «عهد اَلَست» است
کد خبر: 4152994
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۴۰۲ - ۰۶:۲۲
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد؛

غدیر میعادگاه یادآوری جریان الهی «عهد اَلَست» است

استاد حوزه علمیه قم گفت: غدیر تنها میعادگاه یادآوری این جریان الهی و انتصابی و عهد «اَلَست» بوده که از آغاز آفرینش، معمار و طراح آن چنین تقدیر کرده بود.

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین احسانی‌فر، نویسنده و پژوهشگر حوزه علمیه قمغدیر اساس دین اسلام و ثمره نبوت پیامبر(ص) است. نام غدیر تعیین‌کننده صراط مستقیم تا آخرین روز دنیاست؛ در طول تاریخ بعثت پیامبر اسلام تنها حکم غدیر است که با مقدماتی خاص دور مکانی خاص و در بین اجتماعی عظیم مطرح شده است، زیرا احکام الهی دیگر یا در مسجد پیامبر(ص) و یا در خانه آن حضرت برای عده‌ای گفته می‌شد و بعد خبر به همه می‌رسید، پس ما می‌توانیم به متمایز بودن مسئله غدیر پی ببریم.

از همین‌رو در آستانه فرا رسیدن ام الاعیاد، عید سعید غدیر، خبرنگار ایکنا از قم سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین حسین احسانی‌فر، نویسنده و پژوهشگر حوزه علمیه قم و نویسنده دو کتاب «خورشید ولایت» و «راهنمای حقیقت جویان» رفت که مشروح گفت‌وگو با وی در ادامه می‌آید:

ایکنا - آیا مسئله غدیر اولین بار در روز عید غدیر یعنی هجدهم ذی الحجه مطرح شده است؟

غدیر میعادگاه انتصاب علی بن ابیطالب(ع) به مقام «ولایت و امارت» نبود بلکه وعد‌ه‌گاه اعلام رسمی و جهانی «ولایت و امارتی» بود که خداوند پیش از آفرینش آدم(ع) آن را در لوح محفوظ نگاشته بود و تا واپسین روز‌هایی که خورشید می‌درخشد و آسمان استوار و زمین استقرار دارد، ادامه خواهد داشت، شاهد این سخن احادیثی است که شیعه و سنی از رسول خدا (ص) روایت کرده اند که در ذیل به چند نمونه اشاره می‌شود.

الف- رسول خدا(ص) فرمود: «إن فی اللوح المحفوظ تحت العرش مکتوب: علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین». در لوح محفوظ، زیر عرش نوشته شده که علی بن ابیطالب(ع) امیرالمؤمنین است. 

ب- حذیفه یمانی از رسول خدا(ص) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «لو علم الناس إن علیا متى سمی أمیر المؤمنین ما أنکروا فضله، و سمی أمیر المؤمنین وآدم بین الروح والجسد» اگر مردم می‌دانستند که على(ع) از چه زمانی ملقب به امیر المؤمنین شد، هرگز فضیلت او را انکار نمی‌کردند. على(ع) هنگامى به این نام نامیده شد که آدم هنوز خلق نشده بود. سپس پیامبر(ص) استشهاد کرد به آیه شریفه و فرمود: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ بَلَى، فَقَالَ تَعَالَى: أَنَا رَبُّکُمْ، وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکُمْ، وَ عَلِیٌّ َ وَلِیُّکُمْ وَ أَمِیرُکُم‏ خداوند عز و جل فرمود: هنگامى که خداى تو از ذریه آدم که از پشت آدم مى آمدند برای خداوندى خود اقرار گرفت و به آن‌ها فرمود: آیا من خداى شما نیستم. ملائکه گفتند: بلى. بعد هم خداوند فرمود: من خداى شما هستم و محمد پیامبر شما و على صاحب ولایت و امیر شما می‌باشد. ابوهریره نیز کلام خداوند را از گفتار نبی مکرم(ص) چنین نقل کرده است: قال الله تعالی: أنا ربکم، ومحمد نبیکم، وعلی أمیرکم.»

خداوند از صبحگاه آفرینش برای هدایت انسان از هر قوم و ملتی پیامبرانی فرستاد، «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ‏» و بر اساس حدیث نبوی(ص) «لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ» و برای هر پیامبری نیز وصی و جانشینی قرار داد و پیامبران را مأمور نمود وصی خود را به مردم معرفی کنند.

بر اساس گزارش‌ها خداوند مقام نبوت و رسالت را با این شرط به سلسله انبیاء تفویض کرد که به پیامبر آخر الزمان و به مقام وصایت و خلافت علی بن ابی طالب و سایر امامان از اهل بیت(ع) ایمان داشته باشند، همان گونه که هر پیامبری موظف بود پیامبر پیشین را تأیید کند و خبر آمدن پیامبر بعدی را نیز به امت خود بشارت دهد، باید اوصاف پیامبر آخرالزمان و ائمه از اهل بیت(ع) او را نیز برای امت خود بیان کند، بنابراین همه انبیاء و مؤمنان سلف با اسم و اوصاف پیامبر اسلام(ع) و امیر المؤمنین(ع) آشنا بودند و او را می‌شناختند.

رسول خدا(ص) فرمود: در سفر معراج هنگامی که به بیت المعمور رسیدیم، همه انبیاء در آنجا جمع بودند و جبرئیل گفت:‌ا ی محمد! بر خیز در اینجا نماز اقامه کن، من جلو ایستادم و همه پیامبران پشت سرم به من اقتداء کردند، بعد از سلام فرشته‌ای خطاب به من گفت: «یَا مُحَمَّدُ رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: سَلِ الرُّسُلَ عَلَى مَا ذَا أَرْسَلْتُهُمْ مِنْ قَبْلِکَ؟ فَقُلْتُ: مَعَاشِرَ الرُّسُلِ عَلَى مَا ذَا بَعَثَکُمْ رَبِّی قَبْلِی؟ فَقَالَ الرُّسُلُ: عَلَى نُبُوَّتِکَ وَ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى (وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا)» -ای محمد! پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید: از این پیامبران سؤال کن: بر چه اساس و با چه شرطی خداوند شما را پیش از من به مقام نبوت برگزیده است، من نیز گفتم:‌ ای رسولان خدا با چه شرطی پروردگارم شما را پیش از من برگزیده و فرستاده است؟ آنان گفتند: به خاطر قبول نبوت شما و ولایت علی(ع) بود که خداوند ما را برگزیده است، آنگاه فرمود: شاهد این قضیه، سخن خداوند تعالی است که (در آیه ۴۵ زخرف) می‌فرماید: «از رسولانى که قبل از تو فرستاده بودیم بپرس‏.»

بنابراین غدیر تنها میعادگاه یادآوری این جریان الهی و انتصابی و عهد «اَلَست» بوده که از آغاز آفرینش معمار و طراح آن چنین تقدیر کرده بود.

ایکنا - چرا غدیر این مقدار اهمیت پیدا کرد؟ 

غدیر تنها یک حادثه زمانی و تاریخی نبود که در مقطعی از تاریخ اسلام اتفاق افتاده باشد بلکه غدیر یک جریان الهی و فرهنگی به بلندای تاریخ انسان از آدم تا قیامت است، و ضامن بقای اسلام و رسالت رسول الله (ص) است، چه آنکه خداوند فرمود: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

غدیر گزارشگر جریان یک رودخانه‌ای است که چشمه سار آن از نبوت حضرت آدم نشأت گرفته و 124 هزار پیامبر(ع) مأمور شدند در جریان آن پیام‌های وحیانی و الهی را به فراخور زمان به امت خود ابلاغ کنند، اما اجراء و پیگیری عصاره همه آموزه‌های رسولان خدا به دست با کفایت علی بن ابیطالب(ع) و یازده امام از فرزندانش سپرده شد، و بدین گونه دین خدا با غدیر و ولایت امیر المؤمنین(ع) به نقطه کمال رسید و خداوند با نزول آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏» گزارش آن را به جهانیان اعلام نمود.

بنابراین غدیر ثمره زحمات و آرمان همه انبیای الهی بود، و مخالفت با غدیر و آرمان‌های آن مخالفت با قرآن و اسلام و همه پیامبران است؛ غدیر هم‌سنگ قرآن و تعیین کننده جریان رهبریت الهی مردم بعد از رسول الله(ص) تا دامنه قیامت است، شاهد این حقیقت کلام رسول خدا(ص) است که در پاسخ جناب سلمان، هم چنین در پاسخ ابوبکر و ابن الخطاب که بعد از نزول آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ .. پرسیده بودند: آیا این آیات تنها در مورد علی (ع) نازل شده است؟ فرمود: «بَلْ فِیهِ وَ فِی أَوْصِیَائِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ بَیِّنْهُمْ لِی، قَالَ: عَلِیٌّ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی وَ أَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِهِ أَوَّلُهُمْ ابْنِی حَسَنٌ ثُمَّ ابْنِی حُسَیْنٌ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا یُفَارِقُونَهُ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّى یَرِدُوا عَلَیَّ الْحَوْض: بله تنها در شأن علی و در شأن بقیه اوصیای من تا دامنه قیامت نازل شده است. آنان از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستند که بقیه اوصیا و جانشیان خود را به آنان معرفی کند، حضرت در پاسخ فرمود: علی برادرم، وصی و وارث من و جانشین من در میان امتم است، بعد از من او صاحب ولایت بر هر مؤمنی است، و پس از علی، یازده نفر از فرزندان و ذریه علی (ع) امامت خواهند داشت. اولین آنان فرزندم حسن و بعد از او فرزندم حسین سپس ۹ نفر از فرزندان و ذریه امام حسین– علیهم السلام- یکی پس از دیگری اوصیای من هستند. آنان همگی با قرآن و قرآن با آنان است، و این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض (کوثر) این دو امانت به من بازگردانده شوند.»

ایکنا - آیا منابع اهل سنت هم به قضیه غدیر پرداخته‌اند؟

بله به عنوان نمونه طبری معروف صاحب تاریخ و تفسیر به این قضیه پرداخته است.

رسول خدا(ص) در خطابه غدیر نخست پس از تشریح مأموریت الهی خود در معرفی علی بن ابیطالب و یازده نفر از فرزندان و ذریه اش(ع) به عنوان خلفای خود و رهبران منصوب از طرف خدا، مضامین و بند‌های مفاد بیعت را بیان کردند، آنگاه فرمودند: حالا بروید خدمت علی بن ابیطالب(ع) و با عنوان «امیر المؤمنین» به او سلام بگویید.

طبری شافعی متوفای ۳۱۰، در کتاب «الولایه» از زید بن أرقم فرایند جریان غدیر از شروع خطابه تا بیعت با علی (ع) را اینگونه روایت کرده است: «رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم خطبه رسایی ایراد کردند و فرمودند:‌ ای مردم خداوند آیه (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ) را بر من نازل کرد و به من امر فرمود: در این محلّ که الآن شما حضور دارید، بایستم و به شما اعلام کنم که: على بن ابى طالب برادر من، وصى من، خلیفه من، و امام و پیشواى امت بعد از من است.»

فَاعْلَمُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ ذلک: فَأِنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إِمَاماً وَ فَرَضَ طَاعَتَهُ عَلَى‏ کُلِّ أَحَد ٍ مَاضٍ حُکْمُهُ، جَائِزٌ قَوْلُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خَالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ صَدَّقَهُ، أِسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا، فَإِنَّ اللَّهَ مَوْلَاکُمْ وَ عَلِیٌّ إِمَامُکُمْ، ثُمَّ الْإِمَامَةُ فِی وُلْدِی‏ مِنْ صُلْبِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة: پس اى مردم! بدانید که خداوند على (ع) را به مقام ولایت و امامت بر شما منصوب نمود و اطاعت امر او را بر همگان واجب کرد، (اطاعت) حکم او الزامی و گفتار او نافذ است، هر کس با او مخالفت نماید، ملعون و از رحمت خدا دور است، کسی که او را تصدیق وتأیید کند، مشمول رحمت پروردگار است. پس از او بشنوید و اطاعت کنید، چه آنکه خداوند مولاى شما و على (ع) امام و پیشوای شما است. و بدانید که پس از علی (ع)، امامت در فرزندان من از صلب على (ع) قرار داده شده است، و تا قیامت علی و فرزندان او علیهم السلام امامان شما هستند.»

سپس فرمود:‌ «ای مردم، آنچه را در مورد علی(ع) به شما گفتم، از خودم نیست بلکه فرمان خداست که جبرئیل آن را از طرف خداوند برای من بیان کرده است. پس هر کس مواظب و مراقب باشد که براى فرداى (قیامت) خود چه چیزی از پیش می‌فرستد؛ آیات محکم و صریح قرآن را بفهمید و به آن عمل کنید و به دنبال آیات متشابه آن که نیازمند تفسیر و توضیح و تأویل است، نروید، چه آنکه هرگز کسی نمی‌تواند آیات متشابه را درست تفسیر کند مگر کسی که من دست او را می‌گیرم و بازوى او را بلند می‌کنم و او را به شما نشان می‌دهم، آنگاه دست علی(ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود: هر کس من مولاى اویم، این على مولاى او است، (بدانید) «ولایت» علی (ع) فرمانی است که از جانب خداوند بر من نازل شده است.»

آنگاه با خدای خود اینگونه سخن گفت: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ الْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَ اغْضَبْ عَلَى مَنْ جَحَدَ حَقَّه‏: خدایا، دوست بدار دوستان علی(ع) را و دشمن بدار دشمنان او را و منکرین علی(ع) را مورد لعنت قرار ده و از رحمت خود دور گردان دار، و بر کسی که حق او را انکار کند، غضب فرما» و در پایان دستور داد: «وسَلِّمُوا عَلَی عَلِیٍّ بِأمرةالمُؤمنین: نزد علی بروید و با عنوان «امیرالمؤمنین» به او سلام بگویید و با او بیعت کنید.»

ایکنا - پس چرا گروهی از مسلمانان بعد از رحلت رسول الله(ص) به مسیر دیگری غیر از ولایت امیرالمومنین(ع) رفتند؟

مهم‌ترین عوامل انحراف از غدیر و محور ولایت و امامت امیرمؤمنان(ع) سه چیز بود: حسادت، کینه‌های بدر و حنین و ریاست طلبی؛ نخستین عامل، حسادت‌های برخی صحابه نسبت به مقام و منزلتی بود که آن حضرت در نزد خدا و رسول(ص) داشت، این حسادت‌ها امری مخفی نبود. روزی علی(ع) از کثرت حسادت‌های صحابه نسبت به خودش نزد رسول خدا(ص) شکایت می‌کند.

ابن اثیر و گروهی از علمای اهل سنت با اسناد خود از ابن عباس روایت می‌کنند که روزی عمر بن خطاب به من گفت: ابن عباس میدونی چرا قریش بعد از رحلت محمد(ص) نگذاشتند قدرت و خلافت در دستان شما باشد؟ ابن عباس می‌گوید: دوست نداشتم عمر پاسخ سؤالش را از زبان من بشنود از این رو گفتم: شما بفرمائید علتش چه بود؟ عمر گفت: علتش این بود که آنان دوست نداشتند که هم مقام نبوت و هم خلافت را شما بنی هاشم داشته باشید و در نتیجه نسبت به قریش برتری داشته باشید، از این رو مانع خلافت شما شدند و خودشان یک نفر را انتخاب کردند و موفق هم شدند.

گفتم: اگر جوابت را بدهم، عصبانی نمی‌شوی؟ عمر گفت: نه، بگو که من گفتم: اما اینکه گفتی قریش پیش خودشان یک نفر را به عنوان خلیفه برگزیدند، کار نادرستی کردند. اگر آنان خلیفه‌ای را که خدا برای آنان انتخاب و اختیار کرده بود برمی‌گزیدند و از او اطاعت می‌کردند و نسبت به او حسادت نمی‌ورزیدند، برای آنان بهتر بود، اما اینکه گفتی قریش دوست نداشتند که مقام نبوت و خلافت هر دو در بنی هاشم باشد، این مخالفت با فرمان خداست؛ چنان که خداوند در قرآن در توصیف برخی ازهمان قریشی‌ها که نزول آیات الهی را کراهت داشتند می‌فرماید: «و کسانى که کافر شدند، مرگ بر آنان باد و اعمالشان نابود گردد، این بخاطر آن است که از آنچه خداوند نازل کرده کراهت داشتند از این رو خدا اعمالشان را حبط و نابود کرد.»

محمد غزالی از عالمان بزرگ اهل سنت می‌گوید: «أجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم غدیر خم باتفاق الجمیع وهو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر: بخ بخ یا أبا الحسن! لقد أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة، فهذا تسلیم، ورضى وتحکیم، ثم بعد هذا غلب الهوى حبا للرئاسة، وحمل عمود الخلافة، وعقود البنود، وخفقان الهوى فی قعقعة الرایات، واشتباک ازدهام الخیول، وفتح الأمصار سقاهم کأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول فنبذوه وراء ظهورهم، واشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون: همه علما و دانشمندان جهان اسلام در متن حدیث غدیر اتفاق نظر دارند که آن حضرت فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، و پس از اتمام خطبه غدیر عمربن خطاب بلافاصله جهت تبریک و شادباش نزد ابوالحسن علی(ع) رفت و گفت: بَه بَه مبارک باشد، تو هم اکنون سرور و مولای من و مولای همه مردان و زنان با ایمان هستی، این جملات عمربن خطاب مفهومش این است که او در غدیر تسلیم امر خدا و رسول(ص) شده بود و امامت و امارت علی(ع) را پذیرفته بود، لیکن بعد از آن به خاطر حُب ریاست و دنیا طلبی، و غلبه هوای نفس بر او (راه خود را از راه خدا و رسول (ص) جدا کرد) و پرچم مخالفت را برافراشت، و پیمان‌های فریبکارانه بست.»

سخن ابو حامد غزالی را جمعی از علمای اهل سنت از جمله ذهبی و علامه سبط بن الجوزی و عبدالرحمن احمد البکری نقل کرده‌اند، بدون آنکه نقدی بر غزالی وارد کنند یا بگویند: سخن غزالی نادرست است، تنها ذهبی در سیر اعلام النبلاء ج ۱۹، ص ۳۲۸ می‌نویسد: یوسف سبط بن الجوزی در کتاب «ریاض الافهام فی مناقب اهل البیت» از کتاب «سر العالمین» ابو حامد غزالی مطالب فوق را نقل کرده است بدون آنکه سخنان غزالی را رد کند، و می‌نویسد: «من تعجب می‌کنم که چرا ابن الجوزی این مطلب را از غزالی نقل کرده است تا امامیه از سخنان غزالی برای اثبات مذهب خود و خلافت علی (ع) استفاده کنند.» او سپس ابن الجوزی را با عبارت «ان الرجل من بحور العلم: این مرد علامه و دریا‌های علم و دانش است» مورد ستایش قرار می‌دهد.

گفت‌وگو از رضا عطایی

انتهای پیام
captcha