هفته دفاع مقدس فرصت مناسبی برای پاسداشت رزمندگان فداکار و رشیدی است که باید همواره قدردان رشادتها و ازخودگذشتگی آنها باشیم. شاید گذر زمان غبار فراموشی را بر بسیاری از رویدادهای تاریخی بنشاند، اما داستانهایی که از ایثار و جانفشانی رزمندگان در دفاع مقدس روایت میشود، هیچگاه فراموش نخواهد شد. ایکنای چهارمحالوبختیاری گفتوگوهایی با برخی پیشکسوتان دفاع مقدس داشته است که در هفته دفاع مقدس تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
بیشتر بخوانید
روایت «رسول علیدوستی»، پیشکسوت دفاع مقدس را با هم بخوانیم و ببینیم.
روحیه شهادتطلبی رزمندگان دفاع مقدس و آحاد مردم مبارز و انقلابی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی از مفاهیمی است که شاید باور آن برای نسل امروز قدری دشوار باشد و حتی باورکردنی نباشد. بنابراین مأموریت ما که این روحیه ایثارگرانه و شهادتطلبانه را با چشم دیدیم و لمس کردیم، این است که واقعیتها را برای نسل امروز بیان کنیم.
شهادتطلبی از عوامل اصلی پیروزیهای رزمندگان در جبههها بود و بنده خاطرات فراوانی در این خصوص دارم. یکبار فرمانده گردان در عملیات والفجر چهار، نیروها را در شب عملیات جمع کرد و صراحتاً به آنها گفت کسانی که به خانواده قول بازگشت دادند به این عملیات نیایند زیرا از این عملیات بازگشت نداریم و این وضعیت برایمان یادآور شب عاشورا بود.
در عملیات خیبر نیز نیمههای شب بود که نیروها تجهیز شده و آماده حرکت بودند که در همین حین، «شهید نورالله علوی» پیش فرمانده گردان آمد و گفت: «برادر اکبری، من فردای قیامت شکایت تو را به امام حسین(ع) میکنم.» فرمانده علت را پرسید و شهید علوی گفت که من میخواستم در این عملیات حضور داشته باشم اما اجازه ندادید. فرمانده نیز به او که پیرمرد و مسن بود، اجازه داد تجهیز شود که با نیروها همراه شد و در همین عملیات به شهادت رسید.
شهید «مهراب سلیمی» که از ناحیه پا معلولیت داشت رزمندهای در تبلیغات گردان بود اما در همین عملیات خیبر دیدم مجهز شده و قصد عزیمت دارد و وقتی علت را پرسیدم شروع به التماس کرد و گفت: ۲ ماه است که به فرمانده میگویم به شرطی کارهایت را انجام میدهم که مرا هم به عملیات خیبر ببری، بنابراین اگر تو مخالفت کنی ممکن است نظر فرمانده عوض شود. شهید سلیمی نیز در همین عملیات به فوز شهادت نائل شد.
در عملیات فتحالمبین به یاد دارم برای آزمودن نیروها نیمههای شب اعلام شد که برای رفتن روی مین و پاکسازی میدان مین داوطلب میخواهیم. تعداد زیادی از سربازان داوطلب شدند از میان آنها یک رزمنده نجفآبادی داشتیم که شب قبلش در منطفه شوش برادرش به شهادت رسیده بود اما حاضر نشد از جبهه برود، بلکه بهعنوان اولین نفر داوطلب شد که به میدان مین برود. البته خوشبختانه این فقط یک امتحان برای آزمودن نیروها بود و نیازی به گذشتن از میدان مین در این عملیات نبود.
بهنظرم این روحیه جانفشانی و ایثار و شهادتطلبی رزمندگان اسلام مغفول و غریب مانده و بهخوبی برای مردم و بهویژه نسل جوان که جنگ را تجربه نکرده بازروایی نشده است. شاید کمتر کسی باور میکند که عملیات رفتن یعنی رو در رو شدن با خاک و خون و گرسنگی و بیخوابی و نیر بذل جان و نائل شدن به درجه رفیع شهادت است.