
محمد سهرابی، کارشناس فقه و مبانی حقوق و فعال فرهنگی در چهارمحالوبختیاری طی یادداشتی که در اختیار ایکنای چهارمحالوبختیاری، قرار داده است، نوشت: مقدمه این نوشتار شاید کمی طولانی شد، اما حقیقت امر این است که یادداشتی در خصوص
اربعین حسینی از سوی مؤسسهای که خود را «توانای» عالم انسانی میانگارد، به دستم رسید. شاید فهمیده باشید از کدام مؤسسه سخن به میان میآورم؛ همان مؤسسهای که در همین
جنگ تحمیلی، راه دموکراتیزه کردن جامعه ایرانی را جنگ و ستیز اعلام کرد.
این مؤسسه -معالاسف- در خصوص سفر اربعین و کربلا به تحلیل روشنفکرانهای از منظر روانشناسی اجتماعی دست زده که در خود این تحلیل اشکالاتی وارد است اینکه از منظر روانشناسی اجتماعی، اظهارات شاذه یا قضاوتهایی را بیان داشته اشت که از ساحت این علم به دور است. افزون بر آنکه متن کذا، نویسنده مشخصی ندارد تا بتوان به شکل صحیح تخاطب علمی صورت پذیرد؛ چونکه تخاطب علمی، منوط بر شجاعت و صلابت نویسنده است که این متن خالی از این مشخصه است.
بعضا تحلیلهایی از سوی نگارنده گمنام بیان شده که واقعا برای خواننده متن، پرسش ایجاد میشود که نسبت علم روانشناسی اجتماعی با گزارههای اقتصادی و سیاسی چیست که چنین اذعانات خاص سیاسی (اربعین؛ مشروعیتسازی حاکمیت) و اقتصادی (رانتی معرفی کردن اربعین) ارائه شده است؟ به حدی که رنگ و صبغه متن بیشتر اقتصادی است تا اینکه از دریچه روانشناسی اجتماعی پرداخته شود.
البته باید در نظر داشت که در علوم انسانی یک درهم تنیدگی علومی وجود دارد که وقتی شخصی به فرض مثال در حوزه اقتصادی نظریهپردازی میکند، این نظریهپردازیاش به طور غیر مستقیم در حوزه سیاست اثرگذار است و شخص به شکل غیرمستقیمی، نظریهپرداز حوزه سیاست محسوب میشود. به همین خاطر نویسنده در متن تحلیلی مذکور با عنوان «اربعین؛ از نان و رانت تا ایمان و آیین» از ابراز روانشناسی جهت بهرهبرداری اغراض سیاسی و وجههبخشی بر اعتبار از دسترفته جریان خویش به این عمل دست جُسته است و خود را صاحبنظر سیاسی میپندارد که در ادامه، این گفته بهتر اثبات خواهد شد.
در بند اول اشاره میکند که زائران حرم حسینی، از سه کشور ایران و افعانستان و پاکستان هستند و کسانی که در این زیارت شرکت میکنند، به لحاظ معرفتی، فرهنگی و اجتماعی، پایگاه ضعیف جامعه هستند طوریکه جسارتش به همین متوقف نمیشود و دادِ این ادعا را سر میدهد که «افرادی بیاطلاع و کماطلاع از تاریخ تشیع و اسلام» در اربعین حضور دارند.
واقعا عجیب است! نویسنده چرا از خودش این سوال را نمیکند مرفهان و مترفان که دنیا را آمال خود قرار دادهاند، در این مراسم شرکت نمیکنند و فقط این پابرهنگان سینهسوخته هستند که در این سفر عاشقانه و عارفانه، پا در این مسیر میگذارند، اما روشنفکرنماهای مرفه خود را از شرکت در این مراسم محروم میکنند و از بیرون گود بیآنکه تجربه زیسته اربعینی داشته باشند به نظربافیهای مخصوص محافل خودشان مشغولند؟! توصیه میکنم در خصوص مناسک عبادی و معنوی، تجربه میدانی کسب کنید نه صرفا چشم و گوشبسته، محبوس و ایزوله در اتاقهای فکریتان اطلاعاتپراکنی کنید.
از همه جالبتر اینکه اصلا نگارنده مبسوط و روشن بیان نکرده است که تاریخ ندانستن چه ربطی به سفر زیارتی دارد؟! نکند زیارت عتبات مقدسه منوط به این است که تاریخ اسلام و تشیع بدانی؟! که متاسفانه نویسنده صرفا به شیعیان پاکدل، وصفی را نادانسته، نسبت داده است بدون ذکر علت و سبب آن. اما صرفا جهت اطلاع این دسته عرض کنم که برخی از تاریخنگاریها در طول سفر و سیاحت از قدیمالایام تا کنون صورت میگرفت که مصداقش سفرنامههاست که تاریخ فرهنگی جوامع را بازگو میکرد.
در بند بعدی، با نگره اقتصادی به اربعین، این سفر را «سواری مجانی» و «کالای جمعی مجانی» مینامد تا بگوید اربعین واسطهایست که حکومت جمهوری اسلامی حالی به مردمش بدهد و فرصتی باشد تا مردم از «زندگی یکنواخت» خارج شوند و با دیدن شهرهای کشور عراق، به ماجراجویی بپردازند. همان جواب باز در این قسمت هم مناسب است که وقتی تجربه عملی ندارید چرا به گزافهگویی میافتید؟! و این نگاه که زیارت را کالایی کردید از کجایتان درآوردید؟!
اتفاقا گفتنی است نگاه کالایی داشتن به عالم و انسان، فقط و فقط بر ملالت و افسردگی انسان مدرن افزود و وی را از یکنواختی در زندگی خارج نساخت. تازه از کدامین ماجراجویی صحبت میکنید؟ آیا شیعیان غیرعراقی و سایر مذاهب اسلامی و مسیحی و یهودی، در پی کدام ماجرا حرکت میکنند؟! توصیه میکنم زبان علم را آلوده موهومات و مُجملات خویش نکنید. مسلمانان اقصی عالم اگر در پی ماجرایی باشند فقط و فقط در پی لمس اخگری از آتش ظلمهای وارد بر خاندان اهل بیت اطهر (ع) هستند و این حقیقت تاریخ است که منحصر در کتاب و شنیدهها نیست بلکه باید چشید و حس کرد.
«التذاذ به خوراکی و نوشاکی» سومین ارزیابی روانشناختی این متن به شمار میآید. نویسنده از منظر فلسفه اخلاق لذتگرایی اینگونه تفسیر کرده است که مردم برای رفع درد گرسنگی به این «سفره جمعی مفتی» رو میآورند و بعد با طرح «هرم مازلو» زائران حسینی را افراد شکمپرست معرفی میکند که اربعین حسینی برای رفع عطش و گرسنگی است.
جالب است در خود «هرم مازلو» با اینکه تفسیر فردگرایانه از انسان ارائه میدهد اما قابل دریافت است که برای رسیدن به مرتبه احترام، عزت و بالاتر از آن؛ خودشکوفایی از مرتبه اول که همان رفع نیازهای مادی، قابل تحقق است که حتی در سنت روایی دین اسلام این چنین آمده است که خداوند غذا دادن و به همه سلام کردن را دوست دارد: «إنَّ اللّه يُحِبُّ إطعامَ الطَّعامِ وَ إفشاءَ السَّلامِ» (محاسن، ج۲، ص۳۸۸، ح۷).
به همین جهت زیارت عارفانه حسینیان، برای رفع اهوای نفسشان نیست بلکه برای دریافت نشئه معنوی، این زیارت را با وجود سختیهایی که در مسیر هست از قبیل هوای گرم و شدید عراق، مسیر طولانی پیادهروی، به انجام میرسانند. اما بدخواهان از اجتماع پرشور حسینیان -چه شیعه و چه سنی- دچار حرص شدند که به این قرائتهای مادینگر دلخوش شدند تا وحدت ها را به کثرت تغییر دهند اما بد نیست که به این افراد و جریان گفت که «وحدت عالم انسانی»همین اربعین است و همین وحدت است که کلمه التوحید شکل میگیرد. اما چون هدف اینها وحدت نیست؛ شما بخوانیدش قدرت، اینگونه بیتاب شدهاند. حتی منسک یا مراسمی به اندازه کشش اربعین ندارند تا همه را بر سر آرمان توحید و حقطلبی، در یک نقطه واحد جمع کند به همین خاطر تمسکشان فقط به ایجاد جو روانی و دوقطبیسازی است.
در قسمت دیگر نویسنده، زیارت اربعین را «سرمایه فرهنگی» برمیشمارد که قرار است این سرمایه جهت کسب اعتبار سیاسی، اقتصادی یا حتی استخدام برای یک شغلی سودآفرین باشد. اولا چرا این شخص در بیانش اینهمه نیتخوانی میکند؟! از کی تا حالا نیتخوانی منظر علمی پیدا کرده است؟! فرهنگ اربعین تأثیرش بر همه آحاد عالم است حالا اینکه فردی بخواهد از اربعین چه بهرهای ببرد بین او و خدایش هست و این ارتباطی با عالمگیری پدیده اربعین ندارد. اربعین فرای از حکومتها و دولت-ملتهای وستفالی هست؛ زیرا امامت و ولایت، مفاهیم جهانشمولی است برای اینکه عاشقان و سالکان این راه از طریق آنها به خدای عزیز بار یابند. از همین رو نگاه اقتصادزده این متن گویای عقده فروخوردهای است و بدجوری کاسبیِ کالای تفرقهافکنیشان به همخورده است.
اما مگر هرکسی خرقه زائری اباعبدالله الحسین (ع) را بر تن میکند و چگونه برخیها جرئت میکنند اینگونه به زائران معصوم، واله و شیدای حسین افترا ببندند؟! اینکه اقلیت منحرفی (اقلیت بی ارج و بهاء) به چنین تحلیلهایی روی میآورند معلوم است که خودشان به چنین دردی دچار گشتهاند و راه درمانی برایش نمییابند جزء بیمار کردن جوامع سالم اسلامی. در نگره آنومیکی به جوامع باید اشاره داشت که در جوامع سرمایهداری که نهادهای اجتماعی با تضعیف دچار میشوند امکان کژتابی و نابهنجاری روبه ازدیاد میرود و افراد دست به خودکشی یا خلاف میزنند و این نگاه با مشی حکومت اسلامی در تنافی است و چنین افرادی با مفهوم زیارت و معنویت بیگانه هستند، زیرا معنویت، موضوع گمشده این جوامع هست.
در ادامه این شخص معلوم الحال به اشتباه سهوی دبیر ستاد اربعین استان گیلان بعنوان ابزار تبلیغی استفاده میکند تا بگوید حکومت در یک «تصور رمانتیکی» از ارائه آمار قرار دارد و درصد خیلی کم در این سفر حضور پیدا میکنند. این صحبتها حکایت همان ضرب المثل معروف «نشسته لب گود میگه لنگش کن» دارد. امیدوارم اگر نگارنده از نفس سلیمی برخوردار هست در این مناسک حضور یافته و بر آگاهی خود و فرقه کذاییشان اقدام بورزند، چونکه رسیدن به حقیقت، هیچگاه دیر موقع نیست.
در پایان باید گفت که اربعین «بازار آزاد» نیست که برخیها چون دستشان به آن نمیرسد، اظهار ناخوشی میکنند. بلکه اربعین حلقه مفقوده عالم بشری و انسانی است که انسانها ذیل معنای واحدی به نام ولایت جمع میشوند. اربعینِ حقیقی، برای قلوب و دلهای بیدار است اما اربعین اعتباری، برای قدرتخواهانی است که فقط در فکر آبادانی دنیای اثیری هستند و بر آخرت خویش چوب حراج زدهاند. جامه اربعین یک رو هست و مصلحت روی دیگر آن نمیتواند و جامه حقیقت برای هر حق طلبی مهیا و فراهم است.
انتهای پیام