
نهضتها و انقلابها در زمره پدیدههای اجتماعی بشمار میآیند. نهضتها مانند همه پدیدههای اجتماعی، مصون از آسیبها و خطرات نیستند. این نهضتها چه مذهبی باشد و چه لامذهب، خطرات درونی و بیرونی، تهدیدی برای آنها محسوب میشود.
قیام 15خرداد، یکی از پدیدههای اجتماعی توأم با آسیب بود که نتوانست
نظام استبداد خارجی از بین ببرد بلکه با وجود دستاوردهایش، این، قیام بود که در سرکوب نیروهای نظامی
رژیم پهلوی، نتوانست قدعلم کند.
آسیبشناسی این نهضت مردمی، نه فقط متوقف بر زمان وقوع آن؛ بلکه نسخهی درمانی برای حل مشکلات پیش رو انقلاب اسلامی است که میتواند این نوع بررسی از تاریخ، راهحلی جهت گذار انقلاب به سمت تمدنسازی فرهنگی باشد و مضاف بر آن نوعی تحلیل تاریخی به دست میدهد تا بتوان با آن برای مشکلات کنون جامعه ایران، تدبیری شایسته انجام داد.
مقام معظم رهبری درباره آسیبشناسی یک انقلاب میفرمایند: «نباید این طور تلقی کرد که آن چه به عنوان «آسیب شناسی انقلاب» مطرح میشود، حتما به آن چه امروز تحقق و وقوع یافته است، نگاه میکند. نه، شما باید آسیبهای ممکن را بررسی کنید؛ چه آن چه الان هست، چه آنچه که ممکن است بعدا پیش بیاید.» (سخنان مقام معظم رهبری، در جمع اعضای دبیرخانه همایش آسیبشناسی یک انقلاب، 15/12/1377)
من برای استقصاء آسیبهای قیام 15 خرداد، از کتاب آغاز بیداری؛ ویژهنامه قیام پانزده خرداد توسط محمدنقی احمدپور بهره جسته و اقتباس کردم و لازم بود به رسم امانتداری در نوشتار این مطلب را متذکر شوم.
بررسی آسیبهای قیام 15 خرداد
الف) سازمان نیافتگی و بیبرنامگی؛ هر جنبش اجتماعی به نوعی سازماندهی و برنامهریزی نیازمند است تا با صرف کمترین نیرو و در مدت زمان کوتاه، بیشترین و بهترین نتیجه ممکن را به دست آورد. همه کارشناسان بر این نکته تأکید دارند که قیام 15خرداد 1342، بدون سازماندهی و نهضت، برنامهای از پیش تعیین شده نداشت (تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 60). هرچند این قیام به لحاظ درونی و معنوی متکی بر اندیشه اسلامی بود اما از بیرون خالی از هرگونه تشکیلات بود. اگر این نهضت مردمی، نظم و برنامه هدایتشدهای داشت، چه بسا بساط حکومت استبدادی را در همان سال 42 از کشور برمیچید. (احمدپور، محمدنقی، آغاز بیداری، ص 146).
لذا، دوام یک قیام، به برخورداری از سازمان سیاسی، فرهنگی یا نظامی هماهنگ است که ضرورت آن بعد از پانزده خرداد حس شد. حتی شعارهای این قیام هدفمند نبود و همین بیهدفی مجالی را برای فرصتطلبان غرضورز مهیا کرد تا بتوانند از این آب گِلآلود، اغراض سیاسی خود را صید کنند؛ مانند شعارهایی که ملی گرایان سر میدادند از جمله آنها، این عبارت بود: «مصدق، رهبر ملی؛ خمینی، رهبر دینی»
ب) نتیجه نداشتن زودرس قیام؛ باتوجه به شوری که در قیام پانزده خرداد وجود داشت؛ اما اراده مردمی قیامکنندگان در برابر نیروهای نظامی رژیم، تاب مقاومت نداشت و سرکوب شدید باعث شد تا جَوی ساکت و خفقانآلودی در جامعه پیدا شود. این اتفاق در شرایطی بود که امام در زندان بود، ولی گروههای مذهبی سیاسی بعد از واقعه، به سازماندهی و تشکل گروههای هماهنگ روی آوردند (احمدپور، محمدنقی، آغاز بیداری، ص 147). زمان طولانی برای بازپروری نهضت مردمی طول کشید و اگر هدایتهای روشنگرانه امام خمینی(ره) نبود، فضای سکوت و خفقان و حتی ناامیدی به کلی توده مردم را فرا میگرفت. مردم در روزهای نخستین چنین میپنداشتند که پیروزیشان مسلم است، اما با سرکوبی شدید مواجه شدند و این امام و رهنمودهایش بود که مردم را از ناامیدی رهایی داد.
ج)ناآگاهی مردم سایر شهرستانها و روستاهای دور از پایتخت؛ این دوری مردم از دو جنبه مؤثر بود؛ یک جنبه آن فاصله مسافتی بود؛ که فاصله زیادی تا پایتخت داشتند و اخبار یا اصلا نمیرسید یا دیر انتقال مییافت. جنبه دیگر آن، جنبه سیاسی بود که با قسم قبل همپوشانی دارد؛ اینکه مردم آن برهه زمانی ناآگاه از استعمار پهلوی و ظلم و ستمهای وی بودند.
د) نبود وسایل ارتباط جمعی؛ داشتن یک رسانه و تبلیغات قوی برای یک حزب یا نهضت ضروری است و این ضرورت از آن جهت است که در پیشبرد اهداف و آرمانهای یک نهضت مؤثر است. روحانیت به عنوان زعیم این نهضت از مطبوعات بهره نبردند (گرچه مبلغان مذهبی به شهرستانها اعزام میشدند ولی این کار تبلیغی با کندی همراه بود)؛ اما رژیم شاه و هوادارانش از مطبوعات و رسانههای گروهی در جهت شکست دادن قیام مردم فروگذاری نکردند.
به همین خاطر روحانیت با عبرتگیری از این اتفاق، یک هفته بعد روزنامهای جهت اعلام مواضع خویش، منتشر ساختند.
ه) کمبود نیروهای آموزشدیده؛ نیروهایی که بتوانند به لحاظ فکری و سیاسی سرآمد باشند تا بتوانند توده مردم را در غیاب امام خمینی(ره)، به سمت انقلاب رهنمون کنند، کم بود و این قلّت، نهضت را برای برپایی یک انقلاب با کُندی و سردرگمی در حرکت دچار میساخت و کسی نمیتوانست در راستای خطمشی امام تصمیم بگیرد.
ط) نبود هماهنگی و همسویی بین نیروهای انقلابی؛ حتی در بین نیروهای داخلی هم هماهنگی وجود نداشت و حتی برخی از احزاب و گرایشها در میان نیروهای داخلی مذهبی، علیه رژیم شاه در اعتراضات شرکت میکردند، اما گرایشهای سیاسی آنها به هیچوجه با اهداف و آرمانهای افراد پیرو خط امام و روحانیت، همسویی نداشتند به طوری که اللهیار صالح به عنوان یکی از افراد سرشناس ملیگرا، افرادش را از پذیرفتن دعوت روحانیت جهت قیام علیه رژیم ستمشاهی بازمیداشت و حتی همین ملیگراها از اینکه اسلام، حکومت و هدایت مردم را در دست بگیرد، ناخرسند بودند.
به همین خاطر رهبری وجود این افراد، احزاب و نیروها را آسیب درونی انقلاب برمیشمرند و میفرمایند: «در ایران کسانی بودند که تنها از لحاظ اینکه آنها با دین سر لج بودند و دین را قبول نداشتند، با انقلاب مقابل شدند. این یکی از مسائل و حقایق قابل توجه است؛ چون انقلاب مدعی و مروج دین بود و مردم را به دینداری سوق میداد و آنها تحت تأثیر فرهنگ غربی و با تفکرات گوناگون و به قول خودشان گرایش به ایدئولوژیها و مکتبهای گوناگون با دین میانهای نداشتند. (بیانات مقام معظم رهبری، 15/12/1377)
آنچه در این نوشتار به نحوی اشارت رفت در خصوص آسیبشناسی تشکیلاتی قیام 15 خرداد بود که این نوع بررسی از دو جهت قابل توجه است؛ جهت نخست آن این است که از هرگونه نگاه جانبدارانه و تحسینی به دور خواهیم بود و جهت دیگر آن این است که این طرز نگاه میتواند تحلیل تاریخی مناسبی جهت برخورداری از بصیرت سیاسی برای ایران معاصر و ایران آینده داشته باشد و در دل این بررسی های آسیبشناسانه یا پاتولوژیکی است که میتوان انقلاب اسلامی را واکسیناسیون کرد و آن را برای حرکت به سمت قلههای رفیع تمدن اسلامی آماده ساخت.
پانوشت
1- pathology
2- احمدپور، محمدنقی، آغاز بیداری: ویژهنامه قیام پانزده خرداد، قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، 1382
3- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی
4- لطفی، مهرعلی، مقاله «آسیبشناسی انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه خط اول، صص 33 تا 50، تابستان 1385
محمد سهرابی، کارشناس فقه و مبانی حقوق و فعال فرهنگی در چهارمحالوبختیاری
انتهای پیام