
به گزارش ایکنا از چهارمحالوبختیاری، مثنوی «گنجینةالاسرار» سروده عمان سامانی، شاعر اوایل سده ۱۴ هجری، اهل سامان از توابع چهارمحالوبختیاری است که در سرودن اشعار با مضامین عرفانی دارای اشعاری تأثیرگذار است. عمان سامانی در کتاب «گنجینة الاسرار» خود با نگاهی حماسی و عرفانی به واقعه عاشورا تصاویری زیبا و دلنواز از مفاهیم و صحنههای عرفانی ناب به خوانندگانش ارائه داده است.
به مناسبت فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی(ع)، ۲ قطعه از سرودههای این شاعر و عارف چهارمحال و بختیاری در وصف حضرت اباالفضل العباس(ع) از کتاب گنجینةالاسرار تقدیم مخاطبان گرامی ایکنا میشود.
باز لیلی زد به گیسو شانه را
سلسلهجنبان شد این دیوانه را
سنگ بردارید ای فرزانگان
ای هجومآرنده بر دیوانگان
از چه بر دیوانهتان آهنگ نیست؟
او مهیا شد شما را سنگ نیست؟
عقل را با عشق تاب جنگ کو؟
اندرین جا سنگ باید سنگ کو؟
باز دل افراشت از مستی علم
شد سپهدار علم، جفّالقلم
گشته با شور حسینی نغمهگر
کسوت عباسیان کرده به بر
جانب اصحاب، تازان با خروش
مشکی از آب حقیقت پُر، به دوش
کرده از شط یقین آن مشک پُر
مست و عطشان همچو آبآور شتر
تشنه آبش حریفان سر به سر
خود ز مجموع حریفان تشنهتر
چرخ ز استسقای آبش در طپش
برده او بر چرخ، بانگ العطش
ای ز شط سوی محیط آورده آب
آب خود را ریختی واپس شتاب
آب آری سوی بحر موجخیز؟
بیش از این آبت مریز آبت مریز
***
آن شنیدستم یکی ز اصحاب حال
کرده روزی از در رحمت سؤال
کاندرین عهد از رفیقان طریق
رهروان نعمت اللهی فریق
کس رسد در جذبه بر نور علی(ع)
گفت اگر او ایستد بر جا، بلی
لاجرم آن قدوه اهل نیاز
آن به میدان محبت یکهتاز
آن قوی، پشت خدا بینان ازو
و آن مشوش، حال بیدینان ازو
موسی توحید را، هارون عهد
از مریدان، جمله کاملتر بهجهد
طالبان راه حق را بُد دلیل
رهنمای جمله، بر شاه جلیل
بُد به عشاق حسینی، پیشرو
پاکخاطر آی و پاکاندیش رو
میگرفتی از شط توحید آب
تشنگان را میرساندی با شتاب
عاشقان را بود آب کار ازو
رهروان را رونق بازار ازو
روز عاشورا بهچشم پر ز خون
مشک بر دوش آمد از شط چون برون
شد بهسوی تشنه کامان رهسپر
تیر باران بلا را شد سپر
بس فرو بارید بر، وی تیر تیز
مشک شد بر حالت او اشک ریز
اشک چندان ریخت بر وی چشم مشک
تا که چشم مشک، خالی شد ز اشک
تا قیامت تشنهکامان ثواب
میخورند از رشحه آن مشک آب
بر زمین آب تعلق پاک ریخت
وز تعین بر سر آن، خاک ریخت
هستیش را دست از مستی فشاند
جز حسین(ع) اندر میان چیزی نماند
انتهای پیام