در این نوشتار قصد داریم به تحلیل و بررسی آیه مباهله «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» بپردازیم و در این راستا خوشههایی از خرمن دانش و اندیشه علامه جوادی آملی در تحلیل مباهله برچیدیم و همچنین بنا داریم به نقش اهلالبیت(ع)، خانواده گرانقدر پیامبر(ص) در رقمزدن واقعه مباهله بپردازیم بهویژه اینکه امروز همه ما نیازمند الگوگیری صحیح از سیره اهلالبیت(ع) هستیم.
«مباهله» که در تعبیر «نَبْتَهِلْ» در آیه 61 از سوره آلعمران آمده است، از ریشه «بَهل» به معنی رهاکردن بدون سرپرست است و عبارت «بَهَلَه اللهُ» یعنی خداوند او را از رحمت خاص خود محروم کرد. ماجرای «مباهله» بر طبق قرآن این است که وقتی مسیحیان نجرانی سخن حق رسول اکرم(ص) را نپذیرفتند، باید یکی از این دو راه را انتخاب میکردند یعنی یا باید نسبت به حکومت اسلامی، موظف به پرداخت جزیه میشدند و یا با شرکت در مباهله و مشخصشدن حق و باطل به عذاب خاص الهی دچار میشدند؛ بزرگ مسیحیان نجران اما وقتی دعوت به مباهله را ملاحظه کرد، فهمید که این دعوت نتیجهای جز هلاکت ندارد بنابراین از همراهانش خواست تسلیم شوند و جزیه پرداخت کنند.
محور و مسئله اصلی مباهله، رسول اکرم(ص) و همراهان آن حضرت است که برای گفتن آمین به صحنه آمدند و نه برای دعا یا دعوت. مباهله هدفی جز ریشهکن شدن دروغگویان ندارد و آنان که مقابل پیامبر(ص) قرار گرفتند با لعن و نفرین خانواده حضرت و ذوات قدسی، از رحمت الهی محروم میشدند.
مباهله پیغمبر(ص) از روی ترس مغلوبشدن در اثبات حقانیت نبود، بلکه برای تثبیت حقانیت یگانگی خداوند عالم، شریکنداشتن ذات احدیتش و مخلوق بودن حضرت عیسی مسیح(ع) از خداوند مأموریت یافتند تا مسیحیان را دعوت به مباهله کنند. وقتی که جریان خصم از استدلال و احتجاج خودش کوتاه نیامد، چه راهحلی جز مباهله میشد برای درمان عنادورزی آنان جست.
البته باید دانست عبارت «لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» به این معنا نیست که هر دروغی سزایش لعنت و انقطاع از رحمت الهی است، الف و لام در «الکاذبین»، الف و لام عهد بوده و مراد از آن، کاذب مُخبِر و مطلِّع از کذب است. علامه جوادی آملی در کتاب تفسیر تسنیم، جلد 14 علت جمع آمدن «الکاذبین» را بر امکان مباهله برای سایر افراد حمل کرده و گویای آن است که مباهله میتواند کاربرد امروزی و عصری در جریان مباحثات و مناظرات داشته باشد.
پس از پیمودن راههای دعوت به سوی حق با حکمت، موعظه و جدال احسن اگر مؤثر نیفتند، مباهله راه پایانی است. مباهله یک اصل کلی و معجزهای جاوید و باقی إلی یوم القیامه است و درواقع، فقط مختص و محدود به اثبات احدیت خدا و مخلوقیت حضرت مسیح(ع) نبوده بلکه ناظر بر دعوا بر سر یکی از اصول و ارکان دین یعنی نُبُوَّت نیز بود.
در پاسخ به این پرسش که چرا مباهله راهحل پایانی در مباحثات است باید به آیه پیشین مباهله یعنی آیه شریفه «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» مراجعه کرد با این توضیح که با اثبات ایجابی (الحقُّ من ربِّک) و سلبی (فلا تَکونَنَّ منَ المُمتَرینَ) و آمدن علم و حقیت پیش از محاجه اهل باطل (فَمن حاجَّک فیه من بعد ما جاءَکَ مِنَ العلمِ)، طریقت احتجاج و استدلال برای مسیحیان جز هلاکت و تباهی ثمری نداشت.
میتوان از طریق دعا معجزهای از درگاه الهی طلب کرد که به سود گروه حق و بر علیه گروه باطل باشد و حضور خانوادگی آن هم عزیزترین خانواده یعنی اهل بیت پیامبر اسلام(ص) که به آوردگاه مباهله آمدند و درخواست نزول عذاب برای درغگویان کردند، پایانی جز نابودی برای گروه مقابل نداشت. بهویژه اینکه عبارت «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» نشان از قطعیت استجابت دعای خاندان عصمت و طهارت(ع) است.
ماجرای مباهله امری قطعی و تردیدناپذیر است به گونهای که حضرت علی(ع) نیز در بیان فضایل خود به آیه مباهله استدلال دارند. همچنین محققان اهل سنت از هر دو شاخه معتزلی و اشعری، این آیه را دلیل قوی بر فضیلت اصحاب کساء میشناسند و دو کتاب از صِحاح سِتّه یعنی «صحیح مسلم» و «صحیح بُخاری» این ماجرا را نقل میکنند.
در خصوص سه واژه «ابناء»، «نساء» و «انفس» در آیه مباهله، علامه جوادی آملی در کتاب «تفسیر تسنیم» قائل است که هر یک از این واژهها در مفهوم خود بهکار رفته است و نه در مصداق، هرچند در مقام امتثال و انجام مباهله هریک از واژههای سابقالذکر، بیش از یک یا دو مصداق نداشته باشد. رسول اکرم(ص) در ساحت مباهله همه خانواده را که مشمول ابناء و نساء بود شرکت دادند و شرط شرکت در مباهله برای آنان فراهم بود و آن تأثیر آمین همراهان در استجابت دعاست. (تفسیر تسنیم، ج14، ص448)
از منظر علامه فقید طباطبایی نیز علت آوردن آن همراهان خاص در صحنه مباهله، به سبب منحصر بودن مصداق آن عناوین در این افراد بود؛ زیرا که واقعه مباهله، قضیهً فی واقعهٍ بود. ( المیزان، ج، صص260-262)
نویسنده المنار عقیده دارد که مراد از «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ» آن است که ما همه مؤمنان را فرا بخوانیم که این از محالات است و قرآن کریم به محال دعوت نمیکند. منظور از «نساءنا» در اندیشه علامه جوادی زن است که در عرض فرزند است نه زن در مقابل شوهر که با استدلال از آیه 49 سوره بقره میتوان فهمید. قرآن کریم کلمه نساء را برای دختران در مقابل پسران بهکار برده و اگر در آیه مباهله از کلمه نساء استفاده شده، شاید برای حفظ عفاف است.
اما صاحب کتاب المنار از کلمه «نساءنا» اینگونه برداشت کرده است که زن همچون مرد مهمترین نقش را در مسائل دینی و حکومتی دارد که این برداشت نیز ناصحیح است با این توضیح که در این صورت تعبیر ابناءنا که در این آیه به معنی کودکان و پسران خردسال است نیز همین نقش را باید در مسائل دینی و حکومتی داشته باشند. بنابراین مقام والای زن در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را باید در سایر ادله جستوجو کرد.
مراد از «انفسنا» در آیه مباهله، شخص رسول نیست بلکه کسی غیر از دعوتکننده است که به منزله جان پیغمبر(ص) است و او کسی جز مولایمان امیرالمؤمنین(ع) نیست. سند روایی این موضوع در کتاب «الامالی» شیخ صدوق نمایان و هویدا است که از زبان پیامبر(ص) میخوانیم: «یاعلی مَن قَتَلک فقد قَتَلنی و من ابغضک فقد ابغضنی ... لِأنَّک منی کَنفسی» (الامالی، صدوق، ص93)
برخیها از جمله ابن تیمیُّه از کلمه «أنفسنا» رابطه قومی و خویشاوندی را برداشت کرده و صاحب کتاب المنار نیز به نوعی بر این برداشت ناصحیح صحه گذاشته است. حال آنکه این واژه وقتی در کنار کلمات دیگر مانند «ابناءنا و نساءنا» قرار گرفته و معنی «خودمان» را دارد. درواقع اگر مراد از انفسنا قوم و خویش باشد، شخصیتی همچون عموی رسول اکرم(ص) از پسرعمو نزدیکتر است اما باید گفت که لایق پیراهن نفس پیغمبری، کسی جز حضرت علی(ع) نمیتواند باشد؛ زیرا که برپایه حدیث منزلت، علی(ع) بر همه انبیاء غیر از حضرت رسول(ص) تفوق و برتری دارد.
یکی از محوریترین جریانهای قرآنی که مورد استناد اهلبیت(ع) و مورد نقد بنی عباس بوده همین داستان مباهله یا بِهال است و بنیعباس بر این پندار باطل بودند که مراد از انفسنا در آیه مباهله، همان رجالَنا یا مردانمان است.
بزرگ مسیحیان نجران وقتی دعوت به مباهله را ملاحظه کرد، فهمید که این دعوت نتیجهای جز هلاکت ندارد زیرا چهرههایی را دید که توان زیر و روکردن کوهها را به اذن الهی داشتند (لو سئلوا الله أن یُزیلَ جبلاً من مکانه لَأزالَه بِها) (مجمعالبیان، ج 1-2، ص762 ). بزرگ مسیحیان به تعبیر علامه جوادی اگرچه دارای فراست ایمانی بوده و به مقام شامخ چهرهشناسی دست یافته بود، اما حب جاه و مقام نگذاشت که در مسیر حق قدم بگذارد.
محمد سهرابی، کارشناس فقه و مبانی حقوق و فعال فرهنگی در چهارمحالوبختیاری
انتهای پیام