شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضیطباطبایی معروف به خمینی آذربایجان در سال ۱۳۳۳ در تبریز متولد شد. در سن ۲۴ سالگی، پس از قیام تبریز به اتفاق پدرش توسط رضاشاه به تهران و سپس مشهد تبعید شد. در طول این مدت به دستور رضاشاه پهلوی، خانه وی را در تبریز با خاک یکسان کردند. پس از اتمام مدت تبعید، آیتالله قاضیطباطبایی برای تحصیل حوزوی به شهر قم و سپس به نجف عزیمت کرد.
پس از رسیدن به مراتبی از علم و معنویت به تبریز بازگشت. با اوجگیری نهضت اسلامی به رهبری حضرت امامخمینی(ره) در سال۱۳۴۲، شهید قاضیطباطبایی با حضور فعال خویش در صحنههای مبارزه با رژیم پهلوی، در جهت تحقق اهداف متعالی حضرت امامخمینی(ره) گامهای مؤثری برداشت که باعث شد توسط رژیم پهلوی دستگیر شود. پس از آزادی از زندان نیز مدتی طولانی را در تبعید گذراند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، طی حکمی از سوی امام خمینی(ره) به امامت جمعه تبریز و نماینده تامالاختیار ایشان در تبریز منصوب شد.
شهید قاضی در روز عید قربان مصادف با امروز دهم آبان، در حالی که پس از اقامه نماز عید از مسجد عازم منزل بود، به دست اعضای گروهک فرقان به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید سیری است بر خاطرات و سیره شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضیطباطبایی به روایت حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمدتقی قاضیطباطبایی؛ فرزند که طی گفتوگوی سایت عصر اسلام در ایام گذشته گزیده شده است.
تاکید بر مراقبت از نماز
از ویژگیهای برجسته پدرم تاکید ایشان به نماز بود. همیشه به مراقبت از نمازها و ادای آن در اول وقت توصیه داشت. همواره میگفت: «کثیرالصلاه باشید که هیچ چیز به اندازه نماز، شما را به خدا نزدیک نمیکند.»
احترام به مخالف سرسخت خود
آیتالله قاضیطباطبایی یکی از تربیتیافتگان مکتب اسلام بود که تمامی اعمال و حرکاتش برگرفته از قرآن مجید و احادیث اهل بیت(ع) بود. رفتار محترمانه، برخورد متواضعانه و ملایم ایشان زبانزد بود. یک روز به مناسبتی، یکی از مخالفین سرسخت ایشان که لباس روحانیت به تن داشت، به منزل ایشان آمد. بیدرنگ سید بزرگوار تمام قد به پای او بلند شد و احترامش کرد. بعد از رفتن ایشان، فردی از نزدیکان آیتالله قاضی گفت: «آقا! این شخصیت دشمنی سرسختی با شما دارد. چرا این قدر احترامش کردید!» ایشان فرمودند: «به دو دلیل. اولا ایشان مهمان ما بود و احترام مهمان واجب است ولو با من مخالف باشد؛ ثانیا باید قداست لباس روحانیت حفظ بشود.»
تهجد و شب زندهداری
نکتهای که تاکنون کمتر به آن اشاره کردهام تهجد و زهد و بیدار بودن ایشان قبل از طلوع فجر بود. مرحوم پدرم اکثرا قبل از نماز صبح، نماز شب را به جا میآورد. حتی یادم هست دعاهای بخصوصی میخواند و برای مومنین طلب مغفرت و استغفار میکرد.
ادب کردن مامور گستاخ ساواک
حجتالاسلاموالمسلمین سیداسماعیل موسوی اصل از شاگردان شهید قاضی طباطبایی نیز در روایتی جالب آورده است: بعد از اسکان در بافت کرمان، هر روز یک مامور ساواک برای حضور و غیاب تبعیدی به محل سکونت ایشان سر میکشید. آیتالله قاضی در اتاقی کوچک و محقر زندگی میکرد، که از سطح حیاط دو پله پایینتر بود. مامور ساواک طبق تعلیماتی که از طرف سازمان به او داده شده بود، با گستاخی رفتار میکرد و به جای وارد شدن از در اتاق، با کفش از پنجره میپرید وسط اتاق و با حالت غرور و خودخواهی و صدای خشن و ناهنجار دستور میداد زود باش امضا کن… چند روز بدین منوال گذشت و آیتالله قاضی چند بار به ایشان تذکر داد که ادب را رعایت کند؛ ولی او گوشش بدهکار نبود. در یکی از روزها هنگامی که آن مزدور با همان رفتار همیشگی وسط اتاق پرید، سید دلاور بلافاصله کتاب سنگین و ضخیم «المنجد» را برداشت و محکم پس گردن مأمور کوبید و فریاد زد: «مگر نگفتم مؤدب باش.»
انتهای پیام