به گزارش ایکنا، نشست «جلوههای محبت و عشق در دعای ابوحمزه ثمالی»، شب گذشته، 14 اردیبهشتماه، به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی و با سخنرانی حجتالاسلام رحیم نوبهار، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
این بحث از ابعاد شخصیتی امام علی(ع) نیز جدا نیست، چون داریم در مورد یکی از شاگردان مکتب امام علی(ع) که نوه ایشان؛ یعنی امام سجاد(ع) است، سخن میگوییم و در این زمینهای که بحث میکنیم، امام سجاد(ع) وامدار جدشان امام علی(ع) هستند. مسئله عشق به خداوند پیش از آنکه در ادعیه ائمه(ع) مطرح شده باشد، در قرآن مجید مطرح شده است و به مسئله عشق به خداوند توجه شایستهای صورت گرفته است. گرچه باید این واقعیت را انکار نکنیم و این واقعیت را در نظر داشته باشیم که عشق یک مقوله لطیف و انسانی و متعالی است و گاه از سطح درک و فهم و اندیشه افراد عادی قدری فراتر است و دورتر میرود و با توجه به اینکه قرآن نیز کتابی است که با عموم مردم سخن میگوید، جلوههایی از توجه به عشق در قرآن مجید مطرح شده است.
در این قرآن که به تعبیر اهل معرفت، قرآن نازل است، مسئله عشق به خداوند و اینکه کمال مطلوب در رابطه انسان و خدا این است که عشق وجود داشته باشد، آمده است. در ادعیه اهل بیت(ع) که قرآن صاعد است، نیز این مسئله وجود دارد. انسان کامل این قرآن نازل را دریافت میکند و در وجودش هضم میکند و وجودش تجلی قرار میگیرد و بعد با یک وجود قرآنی با خدا سخن میگوید و به این تعبیر، این دعای اولیا و اهل معرفت، قرآن صاعد است. اگر خدا فرمود بخوانید تا شما اجابت کنم، بنده خدا میگوید «یا رب». آن یکی قرآن نازل و این یکی قرآن صاعد است.
ما پیروان اهل بیت(ع) مفختر به داشتن گنجیهها و میراث ارزشمندی از دعا هستیم که در اختیار ما است و یکی از درر و گوهرهای ما، همین دعای ابوحمزه است که از امام سجاد(ع) نقل شده است. دعا این خصیصه را دارد که از سند خوبی برخوردار است و شخصیتهای بزرگی در سند این حدیث هستند و این دعای طولانی برای انسان این باور را ایجاد میکند که یکی از رسالتهای امام سجاد(ع) در یک جامعهای که پس از پیامبر(ص) به سمت مادیگرایی سوق پیدا کرده بود، این بود که به بازسازی معنوی جامعه اسلامی بپردازند و مشخص است که امام(ع)، اهتمامی به یاد دادن این ادعیه داشتهاند و این طور نبوده که این دعای طولانی به صورت اتفاقی از امام سجاد(ع) شنیده شده باشد. همچنین ابوحمزه ثمالی نیز شخصیت فاخری است و یکی از راویان رساله حقوق امام سجاد(ع) نیز همین فرد است.
در اینجا به فرازهایی که بر مسئله عشق و عاشقی در رابطه انسان و خدا تأکید دارد، اشاره میکنم؛ امام میفرمایند: «وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى تَحَبَّبَ إِلَىَّ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي»، حمد و سپاس از آن خدایی است که با من طرح دوستی میافکند و در پی راهی است که دوست من شود. وقتی ما یک فعلی را به باب تفعل میبریم، این باب برای تکلف است؛ یعنی وقتی کسی کاری را باز زحمت انجام میدهد. فرض کنید که قرار است با کسی طرح دوستی بریزید و از راههای مختلف میخواهید در دل او جا باز کنید اما او به شما توجه نمیکند و این کار شما تحبب است که به معنای در پی دوستی برآمدن است. خدا از راههای مختلف در پی آن است که با ما طرح دوستی بیفکند، در حالی که نیازی به رابطه با ما ندارد.
امام در فقره دیگری میفرمایند: «تَتَحَبَّبُ إِلَيْنا بِالنِّعَمِ وَنُعارِضُكَ بِالذُّنُوبِ»، خدایا، تو با دادن نعمتها به ما، پیوسته در صدد افکندن طرح دوستی با ما هستی؛ یعنی نعمتهای خدا که در صدر آن، نعمت وجود قرار دارد، برای این هدف است. امام حسین(ع) وقتی میخواهد خدا را ستایش کند، به نعمت اصل وجود اشاره میکند. همین که نبودیم و به ما لباس هست پوشانید، نعمت بزرگی است. این نعمت وجود و این هستشدن و موجودشدن و هستندهشدن و بودن، برای تحبب و دوستی است تا میان انسان و خداوند برقرار شود. در جای دیگری امام(ع) میفرمایند: «يَا حَبِيبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَيْكَ، وَيَا قُرَّةَ عَيْنِ مَنْ لاذَبِكَ وَانْقَطَعَ إِلَيْكَ»؛ ای خدایی که هرکسی، حتی اگر نه به صورت دوستی کامل، بلکه صورت تحبب خودش را درمیآورد، تو دوست او میشوی و ای نور چشم کسی که به تو پناه میآورد.
چقدر به خدا به مثابه چشمروشنی نگاه کردهایم؟ وقتی یک متاع دنیوی مانند فرزند و همسر را مایه چشمروشنی میدانیم، یعنی چیزی است که فوقالعاده است، امام سجاد(ع) خطابش به خداوند، خطاب نورچشمی است و خدا را نورچشم میداند. در جای دیگر میفرماید: شناخت من به تو، راهنمای من به سوی تو است، اما اگر چیزی من را به تو برساند و شفیع من شود، عبارت از دوستی من است. دوستی اولیا که امام سجاد(ع) به آن اشاره کرده است، مسئله دیگری است و در جای خود مهم است و در این دعا، امام سجاد(ع) فرمودند: خدایا من با عهد و پیمان اسلام به تو نزدیک میشوم، اما من با حب پیامبر(ص) امید به تقرب به تو دارم و حب اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) نباید جای حب خود خدا را بگیرد و اینها باهم هستند و در کنار هم قرار دارند.
امام سجاد(ع) فرمود: خدایا دوستی و محبتی که به تو دارم شفیع من است و اینجا میگویند با حب پیامبر(ص) به تو نزدک میشویم. در این دعا فرازی هست که ما محرومین از درک آن عاجز هستیم. امثال بنده میتواند این را به عنوان لقلقه زبان بگوید و شاید برخی از اهل معرفت در خواندن برخی از بخشهای ادعیه، از باب تبعیت میخواندند، چون میدیدند اگر بخواهند آن محتوا را ادعا کنند لازمهاش کذب است. مضامین برخی از ادعیه بهقدری بلند است که انسان فقط باید نفس خودش را متصل به معصوم(ع) کند و بگوید چون بزرگان چنین گفتند ما نیز چنین میگوییم و ادعای این مضامین بسیار سخت است.
فرمود خدایا اگر مرا با زنجیرها ببندی و عطای خود را از من دریغ بداری و زشتیها و کارهای ناروای من را آشکار کنی و به همه بندگانت بگویی و فرمان بدهی که به سوی آتش بروم و بین من و نیکان جدایی افکنی، امیدم از تو قطع نمیشود و امیدی که به عفو تو دارم قطع نمیشود و حب تو از قلب من خارج نمیشود. این چه عشقی در وجود امام سجاد(ع) است؟ پای کسی را به زنجیر ببندند و از فضل، او را محروم کنند و زشتیهایش را به دیگران بگویند و او را به آتش بیندازند، اما باز هم بگوید حب تو از قلب من خارج نمیشود. انسان وقتی دعا میخواند، این تکه را فقط میتواند از باب تبعیت بگوید و اینها لسان قال ما است و نه لسان حال.
در جایی فرمود خدایا محبت و عشق من سراسر با تو بوده است و من با تو دست دادم. در جای دیگری میگوید خدایا من را ساکن جهنم نکن، تو نور چشم من هستی. چه کسی را زیر آسمان خدا داریم که اینچنین با خدا عاشقانه و در اوج معرفت سخن بگوید؟ باز میفرماید خدایا اگر من را به آتش وارد کنی، من در آنجا داد میزنم و به اهل آتش اعلام میکنم که خدا را دوست دارم. این شبیه همان جملات جد بزرگوارشان حضرت امیر(ع) است.
خداوند میفرماید به سوی خدا فرار کنید. انسان از چیزی فرار میکند که نهایت وحشت را دارد و به سمت چیزی فرار میکند که نهایت شوق را به او دارد و امام(ع) میفرماید: خدایا من را چنان بساز که ملاقات من را دوست داشته باشی. هم من لقای تو را دوست داشته باشم و هم تو لقای من را دوست داشته باشی. این ما را به یاد این سخن خدا میاندازد که فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ»، جامعه و انسان ایدهآل قرآن این است که خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند. این عشق و محبت و دوستی با خدا را که گوهر و جوهر رابطه انسان با خدا است ببینیم و به او توجه کنیم. این عشقی که ائمه(ع) در این ادعیه به ما آموزش میدهند، همان عشق قرآنی است که عشقی دوطرفه است.
انتهای پیام