در باب احسان کاذب + فیلم
کد خبر: 3969282
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۳
چشمه حکمت/ ۲۳

در باب احسان کاذب + فیلم

استاد عبدالجبار کاکایی، در بیست و سومین برنامه «چشمه حکمت» حکایتی از بوستان سعدی در باب احسان کاذب را بیان کرده است.

حکایتی در باب بخل‌وری + فیلمبه گزارش ایکنا؛ استاد عبدالجبار کاکایی در بیست و سومین برنامه «چشمه حکمت» که به مناسبت ماه مبارک رمضان در خبرگزاری ایکنا تهیه شده، به بیان حکایتی از کتاب ارجمند بوستان سعدی درباره صفت نکوهیده خست و بخل ورزیدن پرداخته است:
 
یکی از صفات بد و نکوهیده‌ای که در کتاب‌های اخلاق بار‌ها بر سر او سخن رفته است، ممسک بودن، خست و بخل است. حکایتی در کتاب بوستان آمده که گاهی اوقات در تصور غلط برخی از منتقدان تصور شده که در این حکایت ملاقاتی بین مولانا و سعدی اتفاق افتاده است، چون هر دو جزء مشاهیر قرن هفتم هستند و تا جایی که اطلاع داریم با همدیگر ملاقاتی نداشته‌اند. اما برخی از کسانی که شارح آثار سعدی بوده‌اند، تصور کرده‌اند که این دیدار بین سعدی و مولانا اتفاق داده است، که با توجه به نقلی که راجع به این فرزانه رومی کرده، بعید است که مولانا چنین شخصی بوده باشد.
 
اما به هر حال این حکایت درباره ممسک بودن و بخل است. گاهی اوقات انسان جوری وانمود می‌کند که اهل احسان است، اما در حقیقت خستی در باطن او نهفته است.
 
شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
شناسا و رهرو در اقصای روم
 
من و چند سیاح صحرانورد
برفتیم قاصد به دیدار مرد
 
*از قدیم سنت بوده، مشاهیر و عرفا در گوشه‌ای از جهان بودند، عده‌ای از مریدان به سمت آنها می‌رفتند و یکی از فلسفه‌های سفر همین بوده است.
 
 
سر و چشم هر یک ببوسید و دست
به تمکین و عزت نشاند و نشست
 
زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت
ولی بی‌مروت چو بی‌بر درخت
 
*در این بیت سعدی تمام داستان را نقل می‌کند.  
 
به لطف و سخن گرم‌رو مرد بود
ولی دیگدانش عجب سرد بود
 
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع
 
* او از سر شب تا صبح تسبیح و تهلیل «سبحان الله و لا اله الا الله» گفت، ما هم از گرسنگی نخوابیدیم.
 
سحرگه میان بست و در باز کرد
همان لطف و پرسیدن آغاز کرد
 
یکی بد که شیرین و خوش‌طبع بود
که با ما مسافر در آن ربع بود
 
*یکی از میان ما اهل تیکه انداختن، به اصطلاح امروزی‌ها تک‌تیرانداز بود.  
 
مرا بوسه گفتا به تصحیف ده
که درویش را توشه از بوسه به
 
*برای فهم این بیت لازم است بدانید که تصحیف، یکی از صناعات در شعر است که کلمه‌ای با تغییر نقطه معنی‌اش نیز عوض می‌شود. مثل بوسه که به جابجایی نقطه‌ها، توشه می‌شود. آن دوست ظریف به آن پیر ممسک گفته بود که عوض بوسه به ما توشه بدهید.
 
به خدمت منه دست بر کفش من
مرا نان ده و کفش بر سر بزن
 
به ایثار مردان سبق برده‌اند
نه شب‌زنده‌داران دل‌مرده‌اند
 
همین دیدم از پاسبان تتار
دل مرده و چشم شب زنده‌دار
 
*یکی از مشاغل مرسوم دوره سعدی، خدمات نظامی مغول‌ها بوده که سعدی در اینجا اشاره می‌کند و می‌گوید؛ پاسبان تتار هم همین کار را می‌کند و تو هم که شب‌زنده‌داری می‌کنی، فرقی با او نمی‌کنی.
 
کرامت جوانمردی و نان‌دهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است
 
*مقاله در متون قدیم، غالباً به معنی گفتار بود و امروز هم به معنی نوشتار می‌آید.
 
قیامت کسی بینی اندر بهشت
که معنی طلب کرد و دعوی بهشت
 
به معنی توان کرد دعوی درست
دم بی‌قدم تکیه‌گاهی است سست
انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha