به گزارش خبرنگار ایکنا؛ شب شعر «دیدار ماه» سهشنبه شب هفتم اردیبهشت همزمان با نیمه ماه مبارک رمضان و شب میلاد امام حسن مجتبی (ع) با حضور حجتالاسلام قمی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی به همت حوزه هنری سازمان تبلیغات برگزار و در شبکه دوم سیما و با اجرای سعید بیابانکی به صورت زنده پخش شد.
برنامه هرساله دیدار شاعران با رهبر انقلاب در ماه مبارک رمضان، که به دلیل محدودیتهای برگزاری دیدار رهبری از سال گذشته در حوزه هنری برگزار میشود، امسال نیز با رعایت شیوهنامههای بهداشتی در قالب برنامه تلویزیونی در حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه جمعی از شاعران کشور به شعرخوانی پرداختند.
در آغاز این برنامه پیام مقام معظم رهبری در پاسخ به نامه شاعران در رابطه با دیدار هرساله خطاب به حجت الاسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و شاعران قرائت شد. متن پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
به جناب آقای قمی بگویید: فروکاستن جلسه شیرین و با صفای همیشگی به یک دیدار دورادور تصویری، دل مشتاق را که آرام نمیکند، هیچ؛ کام انسان را هم به نحوی تلخ میکند، تقدیر الهی فعلاً این است که حقیر از آن دیدار شوق انگیز محروم باشم.
میتوان با نگاه شاعرانه اینجور حوادث را ناز دستگاه حکمت الهی شمرد و بر احساس نیاز و اظهار نیاز افزود، یا به قول صائب؛ نسازد لنترانی، چون کلیم از طور مأیوسم/ نمک پرورده عشقم، زبان ناز میدانم.
چند نفر از شاعران عزیز هم در نامه به این حقیر، اظهار لطف فراوان کرده و همان درخواست را مطرح کردند. سلام و تشکر مرا به آنها برسانید و همین پاسخ را بدهید.
در ادامه این برنامه عباس براتیپور به شعرخوانی پرداخت و شعر خود را به شهید محسن فخریزاده تقدیم کرد.
علی انسانی، شاعر و مداح اهل بیت (ع) نیز شعری در وصف امام حسن مجتبی (ع) خواند.
ای از بهار، باغِ نگاهت بهارتر
از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر
شبنم ز پاکی تو، به گلبرگها نوشت
گُل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر
باران کرَم نمود و ترنُّم کنان سرود
کز هرچه ابر، دستِ تو گوهرنثارتر
در قاب قلب عکس به جز هشت و چار نیست
کز هر چه یادگار شده ماندگارتر
شهر مدینه با فقرا جمله واقفند
آن شهر کس نداشت ز تو سفرهدارتر
ایّوب دید صبرِ تو، بیصبر گشت و گفت
چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر
نامت حَسَن، و لیکْ به هر حُسْن، احسنی
ناورده دست صُنْع، ز تو شاهکارتر
بودی لبالب از غم و دردِ نهان، و لیک
آئینهای نبود ز تو بیغبارتر
باشد یکی، قیامِ حسین و قُعود تو
گشتی پیاده تا که شود او سوارتر
درد دل تمام، زخم، نه از تیغ، از زبان
دردت زخم پیکر او بی شمارتر
مرتضی حیدری آل کثیر، شاعر جوان در ادامه برنامه دیدار ماه به شعرخوانی پرداخت.
باز آن بهار زنده به سرو جوان خویش
افتاده، چون شکوفه به جان خزان خویش
هم برگ و بار داده به دستان مردمش
هم سایه داده است به نامردمان خویش
چل سال آزگار تبر خورد و ایستاد
آری نکرد تکیه بجز بر توان خویش
این پهلوان رد شده از هفت خوان حصار
آخر چگونه بگذرد از خیر نان خویش.
چون آسیاب گشته به دستان مردمش
خون خورده است خون دل از استکان خویش
مرزی که نُقل هر شب اخبار غرب و شرق
خاکی که منعکس شده بر آسمان خویش
گاهی اگرچه در پی تدبیر عدهای
فرمان ایست داده به چرخ زمان خویش
وامانده چشم پنجرههایش به سوی نور
امید داده است به ناباوران خویش
هم از کمان کهنه خود تیر خورده است
هم از کمین حرملههای زمان خویش
همسایه با سخاوت آنها که مینهند
زهر هلاک در عسل میهمان خویش
این سینه ستبر، که در عصری از تبر
صد داغ دیده بر جگر باغبان خویش
در باد ایستاده و اکنون نشسته است
در سوگ ناشناسترین ارغوان خویش
ایران من! توئی که سزاوار ماندنی
ای کوه سر گذاشته بر آستان خویش
وقتِ غریو، پنجه بیفکن بر آفتاب
گاهِ سکوت، بوسه بزن بر دهان خویش
چونان افق که از پس باران برآمده ست
نازیدهای به جلوه رنگین کمان خویش
با این همه شهید که داری به دامنت
آتش زدی به ظلمت سرد زمان خویش
نصیبا مرادی، شاعر جوان شعر خود را قرائت کرد.
نمیدانم چرا از خاطرات تلخ خرسندم
که بین کوهی از دلواپسیها باز میخندم
نمیدانم صبورم کرده زخم از دوستان خوردن!
و شاید تکه سنگی از تبار بغض الوندم
پر از تنهایی ام، میترسم از حس صمیمیت
تمام فعلهای مفردم را جمع میبندم
اگر چه راه و رسم دلبری را هم نمیدانم
همیشه متهم بودم که لبخند است ترفندم
گناهم کم نیاوردن علی رغم شکستنهاست
شبیه رویش هر باره پایان اسفندم
کسی را در حریم امن من با من نمیخواهم
فقط محتاج آغوش پر از مهر خداوندم
سعید تاج محمدی از کاشمر به شعرخوانی پرداخت و شعرش را به مدافعان سلامت تقدیم کرد.
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
بر تنم رخت سپیدی، چون لباس رزم مانده
خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم
خوردهام سوگند باید مرهم هر درد باشم
قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم
پای تخت هر مریضی پای سجادهست گویا
در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم
اشکهایم را نبیند هیچکس، باید بخندم
من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم
از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم
با صبوری ـ گرچه غمگین و پریشان ـ ایستادم
سرفه خشک و گلوی خشک و تب... لرزید پایم
زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم
جمع ما بوی شهادت میدهد این روز و شبها
بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم
ایستادم در دل موج بلا... دنیا بداند
تا زنم بر دفتر غم، مُهر پایان ایستادم
ساکن یک خانهایم و ما همه یک خانواده
من به پای خانه خود، پای ایران ایستادم
میلاد حسنی، شاعر آیینی شعری به امام جواد (ع) تقدیم کرد.
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی*
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی
مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا
عجب رکوع و سجودی عجب قعود و قیامی
چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی
نوشتهاند به بابالرضا تمامیِ جودی
نوشتهاند به بابالمراد جود تمامی
شبی ز بخت بلندم به خانه تو رسیدم
چه سفرهدار کریمی چه خامی و چه طعامی
سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی!
احمد شهریار، شاعر پاکستانی غزل همدلی را تقدیم کرد.
تاریخِ تکه تکه دورانم
من نقشه بزرگِ خراسانم
هر قطره خون که از مژهام افتاد
فریاد زد که لعلِ بدخشانم
در بلخم و مسافرِ تبریزم
در زابل و اسیرِ سمنگانم
چون باد میوزد به هوای تو
تبریز و بلخ و قونیه در جانم
من همصدای نغمه داوودم
آهنگِ رودخانه یغمانم
خاکم اگر که، خاکِ سمرقندم
تقدیمِ خالِ هندوی ترکانم
هرجا که عشق میدمد از خاکش
آنجاست سرزمینِ نیاکانم
من از دیارِ دهلیام و لاهور
از کوچههای کابل و تهرانم
امید مهدینژاد، شاعر و طنزپرداز و روزنامهنگار یک شعر طنز خواند؛
و زیرکان که زیاد است عقل اندکشان
به هر چه دست رساندند شد مبارکشان
نشسته قرقی اقبالشان به کتف و به کول
سوار باد بلند است بادبادکشان
به یک اشارهشان باد راه میافتد
درخت بار میآرد به محض چشمکشان
برای آنکه بفهمند موقعیت را
به جنبش است شب و روز جفت شاخکشان
چنان مراقب پیش و پسند کز بالا
کلوخ نیز ببارد نمیگزد ککشان
چه چیزها که ندادند بهر علم مفید
چه پولها که نکردند خرج مدرکشان
طریق پول فزودن به پول مذهبشان
دو لُپه خوردن و بردن مرام و مسلکشان
امین مال منند و شریک کار شما
خزانهداری کل وامدار قلکشان
چه داد و قال و چه نجوا، مکن، نمیشنوند
زبان بگیر، خراب است سیم سمعکشان
دعا کنیم افق دیدشان نگردد تار
دعا کنیم نگیرد بخار عینکشان
برای آنکه قویتر شوند بیش از پیش
دعای خیر ضعیفان نثار یک یکشان
اسما سوری، عطیه سادات حجتی، مرتضی امیری اسفندقه، میلاد عرفانپور، محمدحسن جمشیدی و هادی سعیدی کیاسری نیز از شاعران دیگری بودند که در ادامه این برنامه به شعرخوانی پرداختند.
سعید بیابانکی شاعر و مجری برنامه دیدار ماه در پایان بر برگزاری این برنامهها به ویژه در صدا و سیما تأکید کرد و گفت: برگزاری چنین برنامههایی در رواج شعر و حفظ زبان و ادبیات فارسی به ویژه در میان نسل جوان مؤثر خواهد بود.
انتهای پیام