قرآن حضور اجتماعی و سیاسی زن را به رسمیت می‌شناسد + فیلم
کد خبر: 3966625
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۵
سروش‌محلاتی در نشست «قرآن، زن و سیاست» ایکنا تبیین کرد؛

قرآن حضور اجتماعی و سیاسی زن را به رسمیت می‌شناسد + فیلم

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی در نشست «قرآن، زن و سیاست» ضمن نقد و بررسی تفاسیر ارائه شده از برخی آیات درباره حضور سیاسی زنان گفت: قرآن در این زمینه سکوت نکرده است بلکه از قرآن استفاده می‌شود که زن حق و وظیفه حضور اجتماعی دارد.

به گزارش ایکنا، به مناسبت سالروز وفات حضرت خدیجه(س) و تکریم بانوی رسالت، امروز، 3 اردیبهشت‌ماه، نشست علمی با عنوان «قرآن، زن و سیاست» با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدسروش محلاتی،‌ استاد حوزه علمیه، در لایو اینستاگرام ایکنا برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان سروش‌محلاتی را می‌خوانید؛

در مقدمه باید به شخصیت حضرت خدیجه(س) و جایگاه ایشان اشاره کنم. برای شناخت ایشان سه راه وجود دارد؛ یکی اینکه ببینیم خداوند در مورد او چه گفته است، دوم اینکه ببینیم پیامبر(ص) در مورد ایشان چه فرموده و سوم اینکه ببینیم ائمه(ع) در مورد ایشان چه فرموده‌اند. برخی از آیات قرآن است که مفسرین آنها را مربوط به حضرت خدیجه(س) دانسته‌اند؛ مانند آیه «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى»، که علامه طباطبایی این آیه را ناظر به حمایت خدیجه(س) از رسول خدا(ص) می‌داند و آن را یکی از نعمات خود، بر پیامبر(ص) برمی‌شمارد. در روایتی که امام باقر(ع) از ابوسعید خدری و ایشان از رسول خدا(ص) نقل کرده آمده است: وقتی رسول خدا(ص) به معراج رفت در بازگشت، جبرئیل پیامبر(ص) را همراهی می‌کرد و رسول خدا(ص) فرمودند: در این لحظات جدایی و پایان این سیر و سیاحت، کاری داری؟ جبرئیل در پاسخ گفت: بله، کاری دارم و آن اینکه سلام خدا و مرا به جناب خدیجه(س) برسانید. این نشان‌دهنده کمال اهمیت و ارزش است که کسی که در معراج مورد توجه خداوند قرار می‌گیرد، خدیجه(س) است.

جایگاه خدیجه(س) نزد ائمه(ع)

در زمینه خدیجه(س) در نگاه پیامبر(ص) نیز موارد متعددی وجود دارد که به آن اشاره نمی‌کنم و به مورد سوم می‌رسم و آن جایگاهی است که ایشان نزد ائمه(ع) داشتند. برای نمونه، در روز عاشورا، امام حسین(ع) در مقابل سپاه عمر سعد که خود را معرفی می‌کند، نام خدیجه(س) را با افتخار می‌برد. وقتی شخصیتی برجسته است، استناد به او برای انسان افتخارآفرین می‌شود. همچنین وقتی امام سجاد(ع) در مجلس یزید خطبه می‌خواند و خود را معرفی می‌کند و افتخارات خود را برمی‌شمارد، یکی از نکاتی که در این خطبه در شام دیده می‌شود، همین است که من فرزند خدیجه کبری(س) هستم. اینها نشان‌دهنده عمق محبت این خاندان به این بانوست و شأن و جایگاه والای حضرت(س) را نشان می‌دهد.

به مناسب این روز، موضوع سخن از یکسو، مسئله‌ای متناسب با مباحث قرآنی است و این نشست را یک نهاد فرهنگی قرآنی برگزار کرده است و از سوی دیگر مسئله‌ای چالشی و کاربردی درباره حضور زن در صحنه سیاست است. این بحث را می‌توان از جنبه‌های مختلف دنبال کرد، اما آنچه در اینجا مورد نظر است، نگاه قرآنی است که ببینیم قرآن در زمینه حضور زن در سیاست چه موضعی دارد. به لحاظ نگاه دینی، اول منبعی که باید مورد توجه باشد، نگاه قرآن است و پس از آن، مسئله شواهد تاریخی مطرح می‌شود. در زمینه نگاه قرآن به حضور اجتماعی و سیاسی زنان، چند آیه مورد توجه قرار گرفته است. همچنین باید توجه کرد که سه نگاه متفاوت در میان متفکرین به این موضوع وجود دارد. نگاه اول، نگاه کسانی است که می‌گویند قرآن با هر نوع حضور اجتماعی و سیاسی زنان مخالف است. نگاه دوم این است که قرآن در این زمینه سکوت کرده است و نگاه سوم این است که از آیات قرآن می‌توان تأییدهایی بر این حضور پیدا کرد.

بحث و بررسی آیه «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»

برخی از آیات که به ویژه مورد توجه دسته اول قرار گرفته را مطرح می‌کنم. آیه نخست که مربوط به حضرت خدیجه(س) هم می‌شود، آیه‌ای است که مربوط به همسران پیامبر(ص) است و در سوره احزاب آمده است. خداوند می‌فرماید: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا». اینها دستوراتی است که در قرآن نسبت به همسران پیامبر(ص) وارد شده و یکی این است که در خانه‌های خود بمانید و از خانه بیرون نیایید. دستور صریح قرآن به این است که خانه‌نشین باشند و علاوه بر آن، تبرّج جاهلیت از آنها سر نزند و نماز را به‌پا دارند و زکات بدهند و از رسول خدا(ص) اطاعت کنند. آنچه مورد توجه قرار گرفته، حضور زنان در خانه است و طرفداران این نظریه می‌گویند که این یک تکلیف اختصاصی برای زنان پیامبر(ص) نیست و باید همه زنان مسلمان این چنین باشند. آن‌چنان که نماز و زکات و اطاعت از رسول خدا(ص) دستورات کلی است و شامل همه زنان می‌شود.

وقتی مراجعه کردم که آیا این استدلال مورد قبول فقهای دیگر بوده یا خیر، به این نتیجه رسیدم که در طول بیش از هزار سال که فقها مباحث فقهی را مورد توجه قرار داده‌اند، رد پایی از استدلال به این آیه در فقه ما دیده نمی‌شود. با اینکه مسائل مختلفی در فقه است که مسئولیت‌ها و مشاغل زنان در لابه‌لای فقه مطرح شده است؛ مثلاً آیا زنان می‌توانند قاضی باشند یا خیر که فقها استدلال می‌کنند نمی‌توانند قاضی باشند، اما در میان این استدلال‌ها، فقیهی را نیافتیم که به این آیه استناد کرده باشد که زن نمی‌تواند قاضی باشد. چنین مطلبی را بنده نیافتم و می‌گویم که در استدلال‌های رایج، فقها به این آیه استناد نکرده‌اند و طرح این موضوع که زن باید در خانه بنشیند، در دوره اخیر بوده است که یک عده خواستند از قرآن مستنداتی بر مخالفت حضور زنان در سِمت‌های سیاسی پیدا کنند.

خطاب در آیه سوره احزاب به زنان پیامبر(ص) است

اگر به آثار و تحقیقات علمای گذشته مراجعه کنیم، می‌بینیم این برداشت تخطئه شده است؛ چون این آیات خطاب به ازواج پیامبر(ص) است. سپس تصریح می‌شود که شما مانند دیگر زنان نیستید؛ یعنی مسئولیت و حکم شما با دیگر زنان متفاوت است و شگفت‌آور است که از آیه‌ای که خدا همسران پیامبر(ص) را مورد خطاب قرار می‌دهد، استفاده کنیم که این حکم برای همه زنان است.

شهید مطهری نیز می‌گوید: خدا با این دستور می‌خواست جلوی برخی از فتنه‌ها را بگیرد که مبادا همسران پیامبر(ص) ابزار دست دیگران قرار بگیرند و اتفاقاً حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) شاهد صدقی بر این ادعای قرآن است. چرا در زمان امام علی(ع) انسان‌های فراوانی در جنگ جمل به میدان آمدند و در برابر حضرت قرار گرفتند؟ چون یکی از همسران پیامبر(ص) را به میدان آوردند و این آیه نقض شد؛ لذا مسئله برای همسران پیامبر(ص) است و باید شأن خاندان رسالت حفظ شود و ربطی به تکلیف زنان دیگر ندارد. از این‌رو، محققین ما مانند آیت‌الله شبیری در مباحث فقهی خود این استدلال را قبول نکرده‌اند و تعمیم آیه از همسران به زنان دیگر را رد کرده‌اند.

بحث و بررسی آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ»

آیه دیگری که برای دیدگاه اول مورد استناد قرار گرفته است، آیه: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا» است. در این آیه، مردان نسبت به زنان، قَوّام معرفی شده‌اند که قَوّام معیشت زنان بر عهده مردان است. از این آیه استفاده شده که در عرصه جامعه، تصمیم‌گیر مرد است و مسئولیت جامعه نیز بر عهده مردان است و زنان نمی‌توانند سهمی در اداره جامعه داشته باشند که در این صورت، با آیه تعارض پیدا می‌کند. در دوره رضاخان که مسئله رأی زنان مطرح شد، شهید مدرس مخالفت کرد که زنان حق رأی ندارند و نمی‌توانند کاندیدایی در انتخابات داشته باشند. در نطق ایشان به همین آیه استناد شده است و گفته شده زنان تحت تکلیف مردان هستند.

اما فهم هر آیه از نظر اینکه قلمرو آیه چیست و چه اموری را شامل می‌شود و یا چه اموری را شامل نمی‌شود، نیازمند تأمل در مقدماتی است. یک مسئله شأن نزول آیه است. دیگر اینکه باید دید آیه در چه فضا و سیاقی قرار گرفته و آیات قبل و بعد نیز می‌تواند در فهم آیه کمک کند. نکته سومی که در فهم آیه باید مورد توجه ما باشد اینکه، اگر آیه مشتمل بر تعلیلی است و علتی را برای حکمی بیان کرده، آن علت چه قلمرویی دارد؟ لذا بزرگانی مانند شهید مطهری به صورت قطعی می‌گویند که این آیه قلمرو خاصی دارد و مربوط به محیط خانواده و ریاست مرد در خانواده است و ربطی به جامعه ندارد و ملازمه‌ای هم بین حکم خانواده و جامعه وجود ندارد.

قوامیت مردان در محیط خانواده است نه اجتماع

شأن نزول هم همین را تأیید می‌کند که بین یکی از مسلمین با همسرش اختلاف خانوادگی رخ داد که به درگیری انجامید و آسیبی به همسر رسید و برای حل مسئله نزد رسول خدا(ص) آمدند تا مشکل را حل کنند. در تفسیر تبیان و ... نیز این قضیه هست که آیه نازل شد و مسئله ریاست مردان در محیط خانواده را مطرح کرد. نکته دیگر مسئله سیاق آیات است، آیا سیاق آیات بحث کشورداری است و مسائل درگیری سیاسی و مذاکره با دشمنان مطرح بوده و این آیه نازل شده یا بحث مسائل خانوادگی در سیاق آیات است؟ ادامه آیه، اوصاف زنان شایسته در محیط خانواده را بیان می‌کند که وقتی همسرانشان هم نیستند، محیط خانواده را حفظ می‌کنند و در ادامه یکی از احکام مربوط به خانواده مطرح می‌شود که عبارت از «وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ» است که اگر نافرمانی باشد و زن به وظایف خود تمکین نکند، باید چه وظیفه‌ای مطرح شود. بنابراین، سیاق آیات نیز سیاق احکام خانوادگی است.

نکته سوم اینکه اگر هم سیاق به این شکل نباشد و شأن نزولی هم نداشته باشیم، خود آیه معلل است و این تعلیل متناسب با محیط خانواده است؛ چون آیه می‌گوید که مردان نسبت به زنان قیمومیت پیدا می‌کنند. در ادامه آیه چرایی تقدم را مطرح می‌کند که خدا دو نکته را بیان می‌کند؛ یکی اینکه «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ یعنی چون خدا برخی را بر برخی فضیلت داده است و دوم «وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ». قرینه دوم هم شهادت می‌دهد این آیه مربوط به ریاست مرد در زندگی مشترک است، چون مردان از اموال خود هزینه خانواده را می‌دهند و در قبال این مسئولیت، حقی هم برای آنها در ریاست قرار داده شده است.

چه اینکه، در محیط جامعه، فرقی بین زنان و مردان از لحاظ هزینه‌ها نیست و «وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»، یک تکلیف خاص اقتصادی مربوط به محیط خانواده است، والا در غیر محیط خانواده تمایزی بین زن و مرد وجود ندارد. با این قرینه فهمیده می‌شود که مسئله، مسئله ریاست مردان بر خانواده است، بر این مبناکه نفقه بر مردان واجب است. پس با توجه به علتی که در این آیه مطرح شده، نمی‌توان از آن استفاده کرد که در محیط جامعه، زنان نمی‌توانند نقشی داشته باشند یا نمی‌توانند مدیریت را در جامعه بپذیرند.

بحث و بررسی آیه «أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ»

اما آیه سوم، آیه‌ای در سوره زخرف است که در دهه‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. خداوند می‌فرماید: «أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ». آیه دو ویژگی را در مورد زنان مطرح می‌کند؛ اول اینکه زنان در زیورآلات رشد می‌کنند و ویژگی دوم اینکه در مسئله خصومت‌ها و درگیری‌ها، زنان ناتوان هستند از اینکه بتوانند با منطقِ قوی در برابر دشمنان بایستند، پس در مخاصمه نیز عاجزند. از این دو ویژگی استفاده کرده‌اند که زن برای امور اجتماعی و سیاسی تناسبی ندارد و زنی که انسش با طلا و جواهرات و همتش معطوف به زیبایی خودش است و در استدلال از قوت برخوردار نیست، برای حضور در جامعه و تصمیم‌گیری در موقعیت‌های خطیر تناسبی ندارد.

یکی از افرادی که به آیه استدلال کرده و خیلی هم بر آن اصرار می‌کند، مرحوم آیت‌الله مومن است. ایشان ذکورت را شرط ولی امر می‌داند و استدلال‌هایی می‌آورند که اگر درست باشند، نه فقط زنان نمی‌توانند ولی امر شوند، بلکه نماینده مجلس، رئیس‌جمهور و ... هم نمی‌توانند باشند. عبارت ایشان این است که «زنان جنسشان این طور است که از ابتدا در زیورآلات رشد می‌کنند و برای آنها انس و لذتی وجود ندارد، مگر طلا و جواهر. در مسائلی که نیازمند فکر و اندیشه است نیز انسی ندارند؛ لذا در محضر قاضی نیز نمی‌توانند از خود دفاع کنند و از نظر قدرت فکری ضعیف هستند». از این‌رو، وقتی جنس زن این است مگر می‌تواند در صحنه سیاست ورود کند و مسئولیت‌های خطیر اجتماعی را بر عهده بگیرد؟ خیر. این آیه نشان‌دهنده ضعف زن است و نمی‌تواند مسئولیتی داشته باشد و هر مسئولیتی از بالاترین مسئولیت تا مسئولیت‌های پایین‌تر با این روحیه‌ای که زن دارد ناسازگار است.

مقاومت امام(ره) در برابر مخالفان حضور سیاسی زنان

پیش از توضیح در باب آیه باید نکته‌ای را مطرح کنم؛ این مسئله حضور زنان در جامعه پس از پیروزی انقلاب یک مسئله جدی تلقی می‌شد؛ یعنی وقتی تدوین قانون اساسی مورد توجه قرار گرفت، این بحث مطرح بود که زن می‌تواند رئیس‌جمهور شود یا خیر و این بحث بود که زنان تا چه حدی می‌توانند در مسئولیت‌های اجتماعی و ... حاضر شوند. شرط ذکورت را در شرایط رئیس‌جمهور آوردند که در مجلس قانون اساسی رأی نیاورد و بعداً تعبیر را به رجل سیاسی تغییر دادند؛ یعنی از شخصیت‌های سیاسی باشد. با این تغییر از این مسئله عبور کردند، ولی در عین حال پس از تدوین قانون اساسی نیز این مسئله مطرح بود و تلاش‌هایی می‌شد که در برخی از مسئولیت‌ها که حضور زنان پذیرفته‌شده بود، به‌نحوی زنان عقب زده شوند. در دوره امام راحل، ایشان مقاومت کردند، اما اگر آن مقاومت در دهه اول جمهوری اسلامی اتفاق نمی‌افتاد، ثمراتی که انقلاب برای حضور زنان به ارمغان آورده بود، از بین می‌رفت.

یکی از تلاش‌ها به سال 62 برمی‌گردد که می‌گفتند جلوی حضور زنان در مجلس را بگیریم و امام جلوی آن ایستادند. آیت‌الله هاشمی می‌گوید: حاج احمدآقا نامه یازده نفر از نمایندگان را آوردند که از امام خواسته بودند مانند سال 1341، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان برای مجلس را باطل کنند؛ یعنی اصلاً در انتخابات هم شرکت نکنند. نامه عده‌ای از نمایندگان را خدمت امام بردند و امام به آقای هاشمی پیغام دادند که بگویند سلب حق رأی زنان خلاف شرع است.

این برای سال 62 است و بعد در فرورین سال 63 مجدداً این مطلب هست که عده‌ای از شورای نگهبان خدمت امام رسیدند و این موضوع مطرح شد و گفتند که ما مخالفتی نداریم، ولی امام(ره) گفتند که از اعضای شما آمدند و گفتند ما مخالف هستیم. بنابراین، این فکر در مخالفت با حضور زنان تا رده‌های بالا در جمهوری اسلامی نفوذ پیدا کرده بود. اینها مربوط به سال‌های 62 و 63 است و پس از آن هم فضای اجتماعی به آنها اجازه نداد که ورود کنند.

یکی از حوزه‌های دیگری که تلاش کردند جلوی حضور زنان را بگیرند، داستان مجلس خبرگان بود. در قانونی که برای انتخابات مجلس خبرگان هست، شرط ذکورت وجود ندارد. در خاطرات آیت‌الله هاشمی آمده است: شخصی «در مورد شرکت خانم‌ها در مجلس خبرگان نظر مخالف دارد و نامه نوشته، هیئت رئیسه بگویند که مصوبه خبرگان منصرف از زنان است». چون در آستانه انتخابات خبرگان بوده، می‌خواستند جلوی ثبت‌نام خانم‌ها گرفته شود که آقای هاشمی نیز با این کار مخالفت کردند و منعی که می‌خواستند از نظر قانونی به وجود آورند، به نتیجه نرسید.

این مسئله یک مسئله جدی و کاربردی است و در سطوح پایین هم مطرح نیست، بلکه در سطح شورای نگهبان مطرح بوده است. البته برخی از علما اثر علمی ندارند و این بحث‌ها را به صورت علمی مطرح نکرده‌اند، اما برخی از جمله آیت‌الله مؤمن اهل تدریس بوده‌اند. ایشان در سال‌های آخر عمر خود در کتاب «الولایة الاهیة»، مجدداً همین آیات را ردیف کرده و استدلال کرده که زنان ضعیف هستند. آیه می‌فرماید: «أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ»، اما ایشان آیه را طور دیگری معنا کرده‌اند و آن اینکه اصلاً به غیر از با طلا و جواهر انس دیگری ندارند. باید توجه کرد که این بحث‌های فقهی و تفسیری پشت‌پرده تصمیمات برخی نهادهاست و خوب است درباره این استدلال‌ها تحقیق شود که آیا این مسئله، مسئله‌ای موافق با شرع هست یا خیر؟ محققین می‌توانند تحقیق و بررسی کنند.

بررسی استدلال‌های آیت‌آلله مؤمن

اما در اینجا باید اشاره کنم که این استدلال صحیح نیست. اینکه قرآن کریم فرموده: «أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ»، در ضمن آیاتی واقع شده که این آیات، احتجاجات خدا با مشرکین است و حرف غلط آنها را نشان می‌دهد. یکی از حرف‌های باطل آنها هم این بود که ملائکه دختران خدا هستند، اما یک بحث این است که اصلاً خدا فرزندی ندارد و یکی هم اینکه آنها چطور فرشتگان را تعیین جنسیت کردند؟ یک بحث هم اینکه چطور وقتی مشرکین به خود می‌رسیدند، پسری بودند و وقتی به خدا می‌رسند، خدا دختری می‌شود؟ این چه منطقی است! می‌فرماید: «وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ * أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُمْ بِالْبَنِينَ * وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ».

می‌گوید به‌قدری از دختر متنفر هستید که اگر به شما بگویند دختردار شده‌اید، ناراحت می‌شوید. آیا آنکه در زیورآلات بزرگ می‌شود و توانایی ایستادگی در برابر خصم ندارد را به خدا نسبت می‌دهید؟ بنابراین، آیات اصلاً مربوط به اینکه زن چه جایگاهی دارد و در جامعه می‌تواند حضور یابد یا خیر نیست و با فضای تشریع فاصله دارد. آیات در فضای احتجاج با مشرکین است و سوره زخرف نیز سوره مکی و با مشرکین احتجاج کرده است. یکی از موارد این است که خدا دخترزا و ما پسرزا هستیم.

خدا جواب می‌دهد و این پاسخ «أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ»، مشتمل بر چند احتمال است؛ یکی اینکه شما دختر را به خدا نسبت می‌دهید، اما از نظر اعتقاد شما این جنس ضعیف است و شما بچه‌های دختر را در زیورآلات پرورش می‌دهید و خودتان اینها را ضعیف می‌دانید. حال چرا یک موجود ضعیف را به خدا نسبت می‌دهید؟ این بدین‌معنا نیست که زنان این طور هستند، بلکه این احتجاج با آنها است.

مرحوم آیت‌الله موسوی‌اردبیلی برداشتشان این بود که در مقام احتجاج می‌گوید که شما زن را این طور می‌بینید و نباید این زن را به خدا نسبت دهید و این که زن چطور آفریده شده به این مجادله ربطی ندارد. دیگر اینکه شما زن را چنین کرده‌اید و به این وضع درآورده‌اید. در جامعه شما زن این طور تربیت شده است و وقتی زن را سرگرم با این ظواهر کردید، از مسائل جدی زندگی عقب می‌مانند و در استدلال در برابر خصم هم کم می‌آورند. این واقعیتی است اما واقعیتی که در آن دوره بوده، نه اینکه خدا بگوید من زن را این طور آفریده‌ام.

حال سؤال می‌کنم، کسی نظیر آیت‌الله مؤمن آیه را تفسیر می‌کند، این تفسیر با واقعیت‌ها سازگار است یا نیست؟ مگر تشریع و تکوین تطابق ندارد؟ آیا واقعاً همه زنان چنین هستند؟ یعنی هیچ مسئله مهمی را درک نمی‌کنند؟ این همه در دنیا کشورهایی هستند که زنان سیاست‌مدارانی دارند و کشورشان را اداره می‌کنند؛ برای نمونه، در این بلای کرونا، کشورهایی که در آنها زنان مدیر بوده‌اند، آیا عقب‌تر از کشورهای دیگر بوده‌اند؟ اینکه معدل حضور زنان کمتر است، باید علل اجتماعی‌اش بحث شود که چه مقدار به طبیعت زنان و چقدر به شرایط بیرونی مربوط می‌شود. در کشور ما آمارهایی که برای حضور زنان وجود دارد، این است که زنان بیش از 60 درصد در دانشگا‌ه‌ها حضور دارند. حال بنشینیم و بگوییم زن فقط با طلا و جواهر انس دارد؟ پس این انس با علم چیست؟ آیا باید آیه را در تضاد با واقعیت‌ها تفسیر کرد؟ این چه استدلالی است؟

جایگاه حضرت خدیجه در استنباط فقهی

وقتی آیه‌ای را در قرآن مطرح می‌کنیم، باید به آیات دیگر توجه کنیم. امروز روز دهم ماه رمضان و وفات حضرت خدیجه(س) است. از یک طرف از ایشان دفاع می‌کنیم که بزرگترین حامی پیامبر(ص) بوده است و اول‌زنی هم که ایمان آورد، ایشان بود و همه اموال خود را نیز در اختیار پیامبر(ص) قرار داد. اینجا که می‌شود، فضائل را می‌گوییم، ولی وقتی می‌خواهیم استنباط کنیم که زن چیست؟ تعبیر ما این است که جنس زن فقط با زیورآلات انس دارد. آنجا حضرت خدیجه(س) به میدان آمده و آن‌موقع نمی‌گفتیم که هم و غم تو طلا و جواهر است، بلکه می‌گوییم آفرین که ایستادی، اما اینجا اگر می‌خواهیم مسئولیتی داده شود، می‌گوییم اینها ضعیف هستند و به دنبال سر و وضع خود می‌روند.

مگر فاطمه زهرا(س) احتجاج به خصم نکرد؟ مگر قرآن می‌خواهد برای مردان مثال بزند، به زن مثال نمی‌زند؟ یکی از آنها همسر فرعون است. چرا در قرآن، زن و مرد برای عروج به مسائل معنوی و کمالات در کنار هم هستند؟ اینکه زن را موجودی بدانیم که هَم و غمی جز طلا و جواهر ندارد، با مجموعه آیات و روایات سازگار نیست. فقط می‌خواهم به اهل مطالعه بگویم، این مسئله را جدی بگیرید. این مسئله تمام نشده است. امام راحل کاری کردند و گام‌های بلندی را برداشتند و ایستادگی کردند، اما پشت سر ایشان فشار بود که این فکر را به فضای قبل از انقلاب برگردانند و الان هم این فکر مطرح است. یک زمانی آقای بهشتی و مطهری را داشتیم که بحث زن و شئون و حقوق زن را بحث کردند. چرا شهید مطهری در جامعه از طرف متحجرین مورد هجوم قرار گرفت؟ یکی از موارد مسائل مربوط به زنان بود و فرمودند آیه: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ ...» حقوق اجتماعی زنان را نفی نمی‌کند و امام(ره) نیز حمایت کرد.

قرائت امام(ره) و شهید بهشتی درباره حضور سیاسی بانوان

نظام با این سرمایه‌های فکری تشکیل شده است. قانون اساسی نوشته شد و وقتی از شهید بهشتی پرسیدند مسئله ریاست جمهوری زنان چه می‌شود، چون قانون اساسی منع کرده است، ایشان گفتند در بررسی‌های اجتهادی خود که مسئله مسئولیت‌های زنان در مدیریت‌های کلان را بررسی کرده‌ام، دلیل قانع‌کننده‌ای برای محرومیت زنان پیدا نکرده‌ام. در پاسخ به این سؤال که دلالت آیات و روایات چطور است، می‌گویند قرآن نفی‌کننده حضور زن برای مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی نیست و در مورد زن و مرد، نصی وجود ندارد و سپس می‌گویند که برای من دلایلی که در روایات هست که زن نمی‌تواند زمامدار باشد، هم کافی نیست و نبوده است و از ابتدا که در این مسئله به صورت اجتهادی تحقیق کرده‌ام، دلایل برایم غیرکافی بوده است. این نیز یک اجتهاد است، اما اجتهاد شما را چه کسی تایید کرد؟

نظام مایه‌های فکری خود را از اینجا گرفت و مردم به آن رأی مثبت دادند، چون به آنها گفتند که جمهوری اسلامی این است، اما بزرگواران بعدی که آمدند، آن زمان در صحنه نبودند و کسی آنها را نمی‌شناخت. حداقل این است که بگوییم دو قرائت در این مسئله هست؛ اینکه امثال شهید بهشتی هم صاحب‌نظر بودند و امام در راس اینها بود، حال آیا اجتهاد امام و اصحاب امام را کنار بگذاریم و به اجتهاد دیگر روی آوریم؟ حداقل این است که آن‌هم یک اجتهاد است و مردم باید در صحنه باشند و از اجتهاد امام صیانت کنند.

قرآن حضور اجتماعی و سیاسی زن را به رسمیت شناخته است

نکته دیگر اینکه، این گونه نیست که قرآن در این زمینه سکوت کرده باشد و تنها بگوییم دلیلی برای عدم مشروعیت حضور زن در صحنه‌های سیاسی از قرآن نمی‌توان برداشت کرد. می‌خواهم بگویم از قرآن استفاده می‌شود که زن حق و وظیفه دارد که در جامعه باشد. حضور در مسئولیت‌های اجتماعی تحت عنوان نماز، روزه، حج و ... قرار نمی‌گیرد، بلکه مسئولیت‌های اجتماعی برای یک انسان مسلمانِ متدین تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر قرار می‌گیرد و حکومت‌داری نیز تحت مفهوم امر به معروف و نهی از منکر قرار می‌گیرد.

قرآن صراحت دارد که در امر به معروف و نهی از منکر، تکلیف، تکلیف مشترک بین زن و مرد است و می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ یعنی اینها نسبت به یکدیگر ولایت دارند، نه اینکه مرد نسبت به زن ولایت دارد، بلکه همه زنان و مردان این ولایت عمومی را دارند و در تفسیر المیزان آمده است: این ولایت نوعی اختیارداری عمومی است و اثرش این است که زنان و مردان نسبت به یکدیگر حق دخالت و نظارت دارند و این امر و نهی ناشی از ولایتی است که در سطح جامعه برای همه وجود دارد. این سند روشنی است برای اینکه زنان می‌توانند در صحنه جامعه حضور داشته باشند و در مسئولیت‌های سیاسی باشند.

داستان ملکه بلقیس

در قرآن هم یک قصه در مورد حضور سیاسی زنان در مدیریت کلان کشورداری مطرح شده که مسئله ملکه بلقیس است. به جناب سلیمان(ع) پیغام فرستادند و گزارش دادند که یک خانمی در حال فرمانروایی است. مهم این است که گزارشی که به او دادند این بود که این زن به بهترین وضع این کشور را اداره می‌کند و همه چیز در این کشور فراهم است. بعد سلیمان(ع) او را دعوت به توحید می‌کند. رویه ملکه نیز تماماً مدبرانه است و اطرافیان که طرف شور هستند، به ملکه می‌گویند باید با سلیمان(ع) برخورد کنیم، اما او می‌گوید چرا باید درگیر شویم و اگر درگیر شویم، جنگ، ملت ما را به تباهی می‌کشاند. این زن استدلال می‌کند که باید ببینیم استدلال و منطق آنها چیست و چرا باید در درگیری پیش‌دستی کنیم؟ سپس می‌آید و ایمان می‌آورد. این یک نمونه است که خدا در قرآن فرموده است.

اگر این روش مدیریت باطل بود، خدا یا باید بخش مسئولیت زن را حذف می‌کرد یا اگر حذف نمی‌کرد، برای اینکه بدآموزی نداشته باشد، تلویحاً باید آن را رد می‌کرد که این روش درستی نبوده است، اما خدا نه مبهم گذاشته و نه رد کرده است. خداوند متعال طوری واقعه را بازگو می‌کند که هرکسی وقتی این قصه را می‌خواند می‌فهمد که عقل و تدبیری بوده و او کشور را خوب اداره می‌کرده است؛ لذا اگر دنبال این باشیم که مبانی نظام اسلامی را تنظیم کنیم، باید به این روایات مراجعه کنیم و اگر بحث جنبه کاربردی دارد، باید دنبال کنیم، چراکه این مسئله زنده است.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha