به گزارش ایکنا، نشست نقد و بررسی کتاب «دانشنامه فلسفه دین» شب گذشته 11 اسفندماه با سخنرانی مسعود صادقی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و رسول رسولیپور، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی به همت گروه فلسفه خانه اندیشمندان علوم انسانی در فضای مجازی برگزار شد. متن سخنان مسعود صادقی از نظر میگذرد؛
من ارزیابی خودم را از دانشنامه فلسفه دین با تلاش برای پاسخ گفتن به این پرسش آغاز میکنم که اساساً دانشنامه فلسفه دین چگونه کتابی است، چه نوع اطلاعاتی را به ما میدهد و چه کاربرد و استفادهای دارد و میتواند داشته باشد. البته پاسخگویی به این پرسش در گرو این است که به این پرسش کلیتر بپردازیم که دانشنامههای تخصصی چگونه کتابهایی هستند و برای رفع چه نیازهایی تدوین شدند و البته چه معیارهایی باید داشته باشند و به طور خاص این دانشنامه تا چه حد از آن معیارها بهرهمند است و امروزه چه جایگاهی در مباحث فلسفه دین به ویژه در جامعه ما دارد.
قبل از اینکه به مفهوم دانشنامه تخصصی بپردازم، ابتدائا میخواهم درباره خود فلسفه دین که این دانشنامه در آن حوزه است، توضیحاتی بدهم. اشاره کنم اگرچه مباحث و مسائل فلسفه دین، تاریخی به قدمت خود فلسفه دارد و اگرچه تعبیر فلسفه دین در زبان انگلیسی از اواخر قرن هجدهم رواج پیدا کرد و در طول قرن بیستم تحت تاثیر هگل معانی متعدد و مختلف پیدا کرد، اما رواج آن به عنوان یک شاخه فلسفه و تقریباً یک شاخه پررونق و مستقل از شاخههای دیگر به پس از جنگ جهانی دوم برمیگردد. در آن دوره بود که اهتمام به فلسفه دین زیاد شد. در عین حال فلسفه دین که در دل فلسفه تحلیلی به شکوفایی رسید، با اشکالات و ایراداتی مواجه شد. من به اختصار به این اشکالات اشاره میکنم و بعد میگویم این دانشنامه به این شکل تا چه اندازه از آن اشکالات به دور است.
از جمله اشکالات این است که فلسفه دین معاصر مسیحیتمحور است؛ یعنی الاهیات مسیحی بر فلسفه دین سلطه دارد. البته میشود این اشکال را با نمونه قرار دادن آثار شاخص در فلسفه دین و اینکه چه مقدار نگاه الاهیات مسیحی دارند مشاهده کرد. دومین اشکالی که به فلسفه دین وارد شده، این است که فلسفه دین به تاریخ ادیان کم توجه بوده است. یک زمانی فلسفه علم هم اینگونه بود و بریده از تاریخ علم به فلسفه علم نگاه میشد. سومین اشکالی که به فلسفه تحلیلی دین وارد است، در انحصار فلسفه تحلیلی بودن فلسفه دین و غفلت از رویکردهای دیگر است. اشکال چهارم این است که مباحث فلسفه دین تکراری شدند و زایندگی فلسفه دین از بین رفته و به تعبیری فلسفه دین سترون شده است.
پرسش من این است این ایرادات تا چه اندازه به این دانشنامه وارد است. به نظر من تاحد زیادی این ایرادات در این دانشنامه رفع شده است. تلاشی که آقای رحمتی کردند و مقدماتی که نوشتند و سنت فلسفه اسلامی را توانمند نشان دادند، جبرانی است برای سلطه الاهیات مسیحی. از آن طرف برخی مدخلهایی که از جاهای دیگر انتخاب شده، این مشکل را تا حدی رفع کرده است.
من از این توضیح مقدماتی به مفهوم دانشنامه و معیارهایی که یک دانشنامه باید داشته باشد، برگردم. این جمله را مکرر شنیدیم که دانشنامهها چه دانشنامههای عمومی و چه تخصصی هم پایان دانش در قلمرو خودشان هستند و هم آغاز دانش؛ به این معنا که مداخل دانشنامهها را افراد متخصصی مینویسند که به آخرین یافتهها در آن حوزه تسلط دارند و ما را با آخرین نظریات و بحثها در آن حوزه آشنا میکنند. این دانشنامهها را باید روزآمد کرد، به خاطر اینکه این ویژگی دانشنامه است که پایان دانش را در یک عصر ترسیم میکند.
همچنین دانشنامه را از این جهت آغاز دانش میدانند که هر پژوهشگر بخواهد در حوزهای به طور تخصصی تحقیقی انجام دهد، باید کارش را از مداخل دایرةالمعارف شروع کند؛ چون این مداخل چهارچوبی از بحث و موضوع به شخص میدهد و آخرین نظریات آن حوزه را بیان میکنند و در پایان منابع مورد نیاز برای تحقیق را به او معرفی میکنند. از این جهت، دانشنامهها در پیشبرد پژوهش مهم هستند، چون مرزهای دانش را در یک عصر ترسیم میکنند و گامهایی که میشود برداشت را بیان میکنند. با این نکته، غیر از روزآمدی فلسفه دین، باید به این نکته اشاره کرد یک دانشنامه باید تمام موضوعات و مسائلی که در آن حوزه تخصصی هست را پوشش دهد.
به گمان من دانشنامه فلسفه دین با مقدمات و ملحقاتی که آقای رحمتی بر پایه دانشنامه اضافه کردند، در این جهت خیلی گام برداشته است که دانشنامهای روزآمدتر باشد. البته یک نکته هم در مورد این جامعیت وجود دارد. دانشنامهها مدخلمحور هستند و موضوعات و مباحث را به صورت جداگانه مطرح میکنند. در عین حال داشتن یک تصویر بزرگ و یک نمای کلی از مباحث، بسیار برای دانشنامه لازم است و البته در این دانشنامه هم با آن مقدمه کوتاهی که دکتر رحمتی نوشتند و یک مروری بر همه بخشهای این دانشنامه کردند، این نمای کلی را به ما میدهند و در کنار موضوعات و مسائل خاص، ما را از آن تصویر کلی که در آن است، بینصیب نمیگذارند.
نکته دیگر اینکه ما در هر حوزه تخصصی از جمله در حوزه فلسفه دین تقسیمبندی آثار به آثار مقدماتی و دسته دوم و آثار اصلی و کلاسیک را داریم. دانشنامهها معمولاً از سنخ اول قلمداد میشوند؛ یعنی مقدماتی هستند و به این لحاظ میگویند هر تحقیقی باید به آنها آغاز شود، ولی دانشنامه فلسفه دین به واسطه نویسندگانی که داشته است و به واسطه دیدگاههایی که در آن منعکس شده است، اساساً به یک اثر کلاسیک تبدیل شده است.
انتهای پیام