به گزارش ایکنا؛ سیدهدایتالله جلیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، دوازدهم مردادماه در برنامه مصیر به ارائه توضیحاتی در زمینه نوآوریهای قرآنی و تفسیری شهید صدر پرداخت که در ادامه میخوانید:
تصور من این است که شهید صدر یک شخصیت ذو ابعاد و متضلعی است و در عین اینکه ذو ابعاد است، در همه آن حوزههایی که وارد شده، نواندیش و نوآور است. یعنی در اصول، فلسفه، فقه، اقتصاد، تفسیر و قرآنپژوهی اینطور است. جناب صدر به باور بنده در مرزهای دانش حرکت کرده است و نه در محدوده درون دانش و از جمله در مرزهای تفسیر نیز حرکت کرده و به سمت نوآوری گام برداشته است و هم اینکه در حوزه روشها و در حوزه فرآورده آن روشها نیز توانسته نوآوریهایی داشته باشد.
کوششهایی که ایشان داشته عمدتاً در مقام تأسیس بوده و سعی کرده نسبت به موضوعاتی که پیش از ایشان و در زمان ایشان وجود داشته، رهیافت جدیدی داشته باشد. به هر کدام از این قلمروهای سنت وقتی توجه کرده، بنا داشته ضمن تکیه بر آن سنت، فراتر از آن نیز قدم بگذارد و در عین اینکه نخواسته از سنت گسستی پیدا کند، سعی کرده در حوزه آن سنت قدمهایی رو به جلو بردارد.
تصور بنده این است که مهمترین نوآوری شهید صدر در حوزه تفسیر که دیگر نوآوریها فرزندان این نوآوری اولیه محسوب میشوند، همین بحث روش است که به نام تفسیر موضوعی شهره است. جریانی که ایشان تحت عنوان تفسیر موضوعی طرح کردند، در یک برههای به شدت مورد توجه قرار گرفت و کشورهای مختلف و فرقهها و گرایشهای مذهبی مختلف، به استقبال این بحث آمدند و آن را دنبال کردند.
در اینکه قبل از ایشان کسی این اصطلاح را مطرح کرده یا خیر، پژوهشی نداشتهام، اما وقتی ما هماکنون عنوان تفسیر موضوعی را میشنویم، بلافاصله شهید صدر به ذهنمان میآید و این عنوان با شخصیت ایشان عجین شده و با ایشان یا همزمان با ایشان افرادی طرح بحث کردهاند. قبل از ایشان نیز کسانی بودهاند که با دید موضوعی به قرآن نگاه کرده باشند، اما معنای این سخن این نیست که در مقام نظریهپردازی و در مقام اینکه بخواهیم روشی را تأسیس کنیم، طرح کرده باشند.
در مدخل تفسیر دایرةالمعارف اسلام که امین خولی نوشته، اشارهای داریم به اینکه یکی از مقدمات تفسیر بهینه از آیات قرآن رجوع به آیات هم مضمون آن آیه مورد نظر و پرداختن به آنها و نگاه فراگیر به قرآن در مورد آن آیه است. اما به این معنا نیست که بخواهیم از این نظر یک نظریه و یا روشی تحت عنوان روش تفسیر موضوعی استخراج کنیم.
روایتها از تفسیر موضوعی بسیار متفاوت است و من اینها را در دو دسته، تقسیمبندی کردهام. یعنی در دو دسته که باید نگاه طیفی به آنها داشته باشیم. من این روایت را به روایت تنگ و روایت فراخ از تفسیر موضوعی تقسیم میکنم. روایتی که از شهید صدر در ارتباط با تفسیر موضوعی وجود دارد، روایت تنگ از تفسیر موضوعی است و به میزانی که این روایت تنگ است، تخصصیتر و فنیتر هم میشود.
تفاوت اینها اینطور است که روایت شهید صدر از تفسیر موضوعی یک روایت نخبهگرا، نوگرا و نوآور است؛ یعنی معطوف به نوآوری و فنی است و نیازمند به داشتن مبانی، روش و ساز و کار است. به این معنا که اینها الزامات آن روایت است. اما در روایتهای فراخ، گاهی این الزامات را نداریم و غالباً نخبهگرا نیستند و لزوماً به نوآوری منجر نمیشوند. در اینجا با دو سر مواجه هستیم، یک سر شهید صدر حضور دارد و سر دیگر نیز کسانی مانند استاد محمدکاظم شاکر هستند که وقتی در کتاب مبانی و روشهای تفسیری به تفسیر موضوعی میپردازد، آن را در سطح یک سبک تفسیری پایین میآورد و تلقی ایشان از تفسر موضوعی در مقام یک سبک است و سبک نیز در نگاه ایشان به اقتضای مخاطب و علایق مفسر، سامان مییابد و وقتی میگوید سبک تفسیر موضوعی، در کنارش ممکن است خلاصه و طولانی نوشتن و به نثر نوشتن در ذیل سبک ارائه شود.
در کنار این میگویند یک مفسر ممکن است ترتیبی یا موضوعی بنویسد. ما یک روش تحقیق داریم و یک روش تدوین تحقیق و عین این را در تفسیر هم میتوانیم وارد کنیم. میگوییم یک روش تفسیر داریم و یک روش تدوین تفسیر و وقتی میگوییم تفسیر موضوعی سبک است، داریم در مورد نوع تدوین این تفسیر حرف میزنیم و نه نوع تفسیر. لذا موضوعی بودن تفسیر به مقام تدوینش برمیگردد و نه به مقام مبانی، روش و گرایشی که دارد. یعنی این مقدار موضوعی بودن تنزل پیدا میکند و در قالب یک سبک تلقی میشود که آن سر طیف است.
اما وقتی در آثار شهید صدر نگاه میکنیم، مخصوصاً در «المدرسه القرآنیه»، اینطور است که وقتی ایشان به عنوان یک نظریهپرداز به عنوان مبدع روش تفسیری این نظریه را ارائه میکند، شاخصهها و ویژگیهایی از این تفسیر ارائه میکند که در سطح یک تفسیر است که مبانی، روش و ساز و کار دارد. این یعنی با یک امری در تفسیر روبهرو هستیم که تماماً تفسیر را در بر میگیرد و با خودش درگیر میکند. ما در این سر طیف، شهید صدر را داریم و آن سر طیف، تلقی که بیان شد. در میانه اینها نیز افراد مختلفی حضور دارند.
همچنین باید توجه کنیم که تفسیر موضوعی، به یک معنا از سنت تفسیری ما گسسته نیست، بلکه زاده سنت تفسیری ما و در ادامه سنت تفسیری ما است. بین تفسیر ماقبل موضوعی و تفسیر موضوعی یک حالت برزخ و یا به تعبیری جنینی داریم که تفسیر موضوعی در آن برهه در مقام شکلگیری است. یکی از نمونههای روشنش نیز تفسیر المیزان است. یعنی تفسیر موضوعی در تفسیر المیزان تقریباً یک فرم جنینی دارد و در عین اینکه یک تفسیر غیر موضوعی داریم، در درون خودش تفسیر موضوعی را نیز میتوانیم پیدا کنیم. وقتی میگوییم حالت جنینی، یعنی از همه حیث اینگونه در نظر میگیریم.
بین روایتها از تفسیر موضوعی و خود تفسیر موضوعی هم یک کنش متقابل وجود دارد، یعنی تلقی که من از تفسیر موضوعی دارم، نوعی از تفسیر موضوعی را ایجاد میکند و از آن طرف تفاسیر موضوعی که وجود دارد، به من الزام میکند که وقتی میخواهم تفسیرپژوهی کنم، الزاماً از انواع تفسیر موضوعی سخن بگویم؛ یعنی اینها با هم مرتبط هستند. تا تفاسیر موضوعی پدید نیایند، من در مقام تفسیرپژوهی نمیتوانم از یک نوع و یا انواع تفسیر موضوعی سخن بگویم، اما الآن در برههای حضور داریم که میتوانیم از روایتهای مختلف از تفسیر موضوعی سخن بگوییم.
اما در زمانه شهید صدر این موقعیت را نداشتهایم و ایشان در مقام موسس است و برای اینکه این تأسیس را ایجاد کند، آمده و سه نوع تقسیمبندی از تفسیر ارائه کردهاند و سنت تفسیری ما را سه نوع تفسیمبندی میکنند. اما ایشان میگویند من یک ایدهای برای تفسیر دارم که وقتی به میان آید، این سه تقسیمبندی به کل کنار میروند، چون این ظرفیت را ندارند که من در دل این تقسیمبندیها جایی برای خودم باز کنم. اینجا است که دست به تقسیمبندی جدیدی میزند. هرگاه پای یک تقسیمبندی جدیدی به میان آید، یعنی دارد فصل جدیدی گشوده میشود و لازمهاش این است که جابهجاییهایی در مقام طبقهبندی و تقسیمبندی داشته باشیم.
انتهای پیام